به گزارش راهبرد معاصر؛ هر سال، دهها مجموعه نمایشی و داستانی از تلویزیون پخش میشود. سریالهایی که برخی نیز جنبه انتقادی و سیاسی دارند، هرچند که محتوای اکثر آنها خنثی است. بهگونهای که کمتر در بین نخبگان و خواص بحثی را ایجاد میکنند و فقط گاهی محور صحبتهای عامه و به ویژه زنان خانهدار میشوند. اما اوضاع درباره «گاندو» کاملاً متفاوت است، ازقضا این بار بیش از عوام، این خواص هستند که نسبت به آن حساس شده و نتوانستند از کنارش بیتفاوت عبور کنند. همیشه این روشنفکرها و نخبگان بودند که از علاقه برخی از مردم به برخی سریال های سطح پایین داخلی و آثاری با موضوع عشقهای چندضلعی و خیانت در روابط زناشویی شبکههای ماهوارهای در شگفت بودند. اما این دفعه مردم هستند که از واکنشهای برخی از خواص و سیاستمدارها نسبت به یک سریال تلویزیونی، شگفتزده شدهاند. اما به راستی چه شده که یک سریال این چنین توجه اهالی سیاست، در داخل و خارج از کشور را برانگیخته است؟ چرا مشاور فرهنگی رئیسجمهور و برخی از مقامات دولتی از این سریال عصبانی هستند و بعضاً عکسالعملهایی تند و نامتعارف نشان میدهند؟ چرا گروههای سیاسی که همواره شعار آزادی اندیشه و اقدام را سر میدهند، در عمل نتوانستند محتوای یک سریال 30 قسمتی را تحمل کنند؟ تا آن حد که حتی به خاطر آن، زمزمههایی مبنی بر توقیف بودجه قانونی سازمان صداوسیما شنیده میشود!
گاندو و ارزش های فراهنری
سریال «گاندو» نیز مانند بسیاری دیگر از آثار سینمایی و تلویزیونی ما دچار ضعفهای تکنیکی و فنی و روایی است. اما یکی از جنبههای مهم در سریال بحث برانگیز اخیر تلویزیون همین نکته است که فراتر از تکنیک و هنر، تبدیل به یک «مسئله» شده است. این سریال، توانسته همانند آنچه در بسیاری دیگر از تلویزیونهای بزرگ جهان اتفاق میافتد، از مرز هنر و سرگرمی صرف فراتر برود و به یک عنصر رسانهای قدرتمند و تأثیرگذار بدل شود. آنچنان که به خاطر افشاگری و روایت ناگفتههای پشت پرده در حوزه سیاست و اقتصاد، به افکار عمومی داخل و حتی خارج، جهتگیری و زاویه میدهد. مانند همان چیزی که سالهاست شبکههای مختلفی چون ان بی سی، نفتلیکس، فاکس نیوز و ... در آمریکا انجام میدهند؛ سریالهایی چون «24»، «میهن»، «خانم وزیر»، «انسیآیاس» و ... که به طور پیدرپی افکار عمومی مردم آمریکا را نسبت به خطر نفوذیها و عملیاتهای تروریستی در ایالاتمتحده برمیانگیزند. همین آثار در خارج از آن کشور هم به جهانیان نشان میدهند که قدرت نظامی، امنیتی و ضد جاسوسی آمریکا تا چه حد است. اما در کشور ما به جز چند نمونه انگشت شمار و محدود ازجمله «هوش سیاه» سریالی با درونمایه نفوذ و جاسوسی از تلویزیون پخش نشده بود.
تولید اثر با خاصیت آگاهی بخشی
تا اینکه «گاندو» از راه رسید تا راه سریال سازی در سبک و سیاق سطح اول رسانههای دنیا را به همه نشان دهد. سریالی که از جنبههای مهم قابل بحث است. اما برای نخستین بار سریالی به نمایش درآمده که بار «ژورنالیستی» آن به حدی است که میتواند فکر و ذهن مردم را درباره فعل و انفعالاتی مرتبط با منافع ملی ما فعال کند. این سریال به آگاهسازی مردم نسبت به تهدیدهایی در زمینه سیاست خارجی و رفتوآمد چهرههایی که «نفوذی» خوانده میشوند پرداخته است. بخشی از این تهدیدات، ناشی از کمکاریها و بخشی نیز منشأ برنامه ریزی شده دارد. مثل ماجرای «مایکل هاشمیان» زنجیره «گاندو» که از هر دو نظر قابل بررسی است. او به صورت کاملاً قانونی و به عنوان یک خبرنگار آزاد وارد ایران میشود، اما کار اصلی او چیز دیگری است. او باید در قالب تهیه گزارش و خبر، منفذهای تخریب سیستم سیاسی و اقتصادی ایران را به گوش مقامات کاخ سفید برساند. اما آنقدر کارش ظریف و دقیق است که به سختی میتوان به او اتهام جاسوسی زد. مخاطب با تماشای این ماجرا به خوبی تفاوت جاسوس و نفوذی را درک میکند. جاسوس از بیرون حمله میکند، اما نفوذی در درون رخنه میکند و بسیار تمیز و قانونی و بدون هیچ شک و شبههای، همان کار جاسوس را انجام میدهد. نکته مهم این است که مایکل در سریال «گاندو» با الهام از یک شخصیت واقعی به نام جیسون رضاییان خلق شده است. یک نفوذی که به دفتر برخی از رئوس نظام هم نفوذ کرد و حتی آدامس مورد علاقه برخی از روسا را نیز فهمید. حتی در رسانههای وابسته به جریان حاکم بر مدیریت کشور نیز در ستایش از برخی از رئیسها یادداشت مینوشت. به طور طبیعی، آگاه شدن مردم نسبت به این مقولات برای این جریانها سنگین است.
بهره سخن
گروههای سیاسی غیرانقلابی و لیبرالهای محافظهکار، همواره علاقهمند هستند که مردم پای سریالهایی درباره شکست عشقی و خواستگاری و دعوای زن و شوهر بنشینند؛ آنها از سریال سیاسی با طعم و رنگ انتقادی میترسند. اما حالا «گاندو» راه ساخته شدن این نوع سریالها را باز کرده است. خطر برای برخی از جریانهای سیاسی جدی است! اگر «گاندو» تکثیر شود و سریال سازها به جای پرداختن به موضوعاتی درحد خالهبازی بخواهند در هزارتوی سیاست و اقتصاد سرک بکشند و به طور دائم آثاری با این مضامین روی آنتن صداوسیما برود، افکار عمومی جامعه تغییر خواهد کرد. به ویژه اینکه سریال، برخلاف روزنامه و سایت و فضای مجازی، به سادگی و خیلی راحت، توسط مخاطب مصرف میشود و ضریب بیشتری خواهد داشت و درضمن، در عمق وجود و روح مردم نیز تأثیر میگذارد. به طور مثال فرض کنید سریالی درباره اختلاس، رابطه با آمریکا یا درباره مذاکرات هستهای و برجام ساخته شود و بخواهد به دهها میلیون نفر از مردم بگوید که در این وقایع، چه مسائلی رخ داد. به همین دلیل نیز دولت حاکم و بر سر کار، به تذکر و حمله قانع نیست. تصور میکنند که تنبیه باید کاریتر باشد. آنها قطع بودجه صداوسیما را در دستور کار قرار دادهاند تا رسانه ملی دیگر نتواند هزینه ساخت چنین آثاری را بپردازد. همچنین با این حواشی، به هنرمندان میفهمانند که برای تولید این نوع سریالها باید هزینه بپردازند.