به گزارش راهبرد معاصر؛ صندوق بین المللی پول در جدیدترین پیش بینی خود خبر از رشد مثبت در آینده داده ولی مسئله نگران کننده در این گزارش جهش نرخ بیکاری تا مرز 20 درصد است، در این یادداشت به بررسی علل و پیامدهای روند بیکاری در کشور میپردازیم.
مقدمه
در جدیدترین گزارش بازبینی شده صندوق بینالمللی پول از کشورهای جهان، پیشبینیهای مربوط به ایران برای سالهای آینده نیز اعلام شده است که بر اساس آن، اقتصاد ایران از سال آینده پس از دو سال، از رکود خارج میشود و رشد آن تا سال ۲۰۲۴، مثبت خواهد بود.
تنها شاخص کلان اقتصادی که نسبت به آینده آن هشدار داده شده نرخ بیکاری است. صندوق پیشبینی کرده است نرخ بیکاری از ۱۵.۴۰۳ درصد در سال ۲۰۱۹ به ۱۶.۱۴۷ درصد در سال ۲۰۲۰ و ۱۷.۰۲۳ درصد در سال ۲۰۲۱ برسد و این نرخ تا سال ۲۰۲۴ صعودی باشد تا به محدوده ۱۹.۳۸۸ درصد در سال ۲۰۲۴ برسد[1].
کلان روندهای بازار نیروی کار در ایران
به منظور تحلیل بحران بیکاری آنچه مهم است ایت است که برای تحلیل آن بایستی پا در واقعیت های نهادی فعلی اقتصاد کشور بگذاریم، برای همین منظور بایستی سناریو آینده را بر اساس این کلان روندهای کنونی تحلیل کرد، این کلان روندها حامل توصیف روندهای قانونی و رسمی، روندهای زندگی و روندهای اجتماعی در جامعه ماست.
در ایران قانون جنجالی کار مهمترین قانون در حوزه کار و امنیت شغلی است ولی به دلایل مختلف نتوانسته است مناقع هم کارفرما و هم کارگر را به درستی درک کند، این قانون به شکلی چیده شده است که در زمان فعلی گفته میشود درصد بالایی از نیروی کار از داشتن حقوق بیمه ای محروم هستند، اما قانون مهمتر در این رابطه قانون بودجه است که میزان حقوق و دستمزد را تعیین میکند، همچنین قوانین موضوعه در تعیین حقوق و به خصوص مزایا در دستگاههای دولتی به نوعی به آشفتگی بازار نیروی کار ایران می افزاید، به گونه ای که با توزیع حقوقهای بالا در دستگاههایی مانند وزارت نفت و وزارت نیرو و سازمان های مالی و پولی مانند بانک هر گونه مزیت برای پذیرش ریسک ورود به مشاغل تولیدی را از بین میبرد، همچنین این حقوق و دستمزد به قدری هزینه نیروی کار در ایران را بالا میبرد که علنا هیچ شغل تولیدی ای صرفه ندارد.
تحمیل جنگ ارزی به کشور ما و کارزارهای تحریمی و همچنین عدم اتخاذ سیاست های لازم توسط مقامات مسئول در دوره تحریم باعث شده تا با تورمهای افسارگسیخته روبرو شویم، این تورم قدرت خرید یک نیروی کار در ایران را به شدت کاهش داده است و از طرفی با رها کردن عامدانه بازارهایی مانند بازار مسکن(که حدود 50 درصد هزینه خانوار در مناطقی مانند تهران را می بلعد) توسط برخی از مسئولین فشارهای زیادی را بر نیروی کار وارد میکند، در چنین شرایطی نمیتوان تولید کالا یا خدمات با کیفیت را انتظار داشت، همچنین فشار را بر نیروی کار برای مهاجرت اجباری به سایر مناطق فراهم می آورد، همین باعث میشود تا برخی ظرفیت های تولیدی گذشته نتواند نیروی کار لازم خود را فراهم کند، از دیگر اثرات این موضوع تمایل به داشتن درآمدهای ارزپایه است که در بازارهای سفته بازانه مانند طلا و بیت کوین رخ مینماید. البته یک جنبه دیگر این مسئله تمایل نیروی کار(از کارگر ساده تا دانشمند فضایی) به خروج از کشور است.
از طرفی بازار نیروی کار با مشکل عدالت در آزادی روبرو است؛ حقوق انحصاری گروههایی مانند پزشکان و وکلا باعث جذاب تر شدن روزافزون بازار این دو قشر است، این درحالیست که بنا بر مطالعات توسعه، به خصوص گسترش این صنف باعث تشدید اقتصاد رانتیر و با رشد منفی میشود و از طرف دیگر نیرویی که باید صرف تولید بشود را پشت سد محکم خود برای سالها نگه میدارد تا نیروی کار مستهلک و به درد نخور بشود. لزوم شکست قدرت طبقاتی این دو گروه و گروههای مشابه(یا اعطای قدرت مشابه به سایر اقشار جامعه نظیر معلمان و...) از ضرورتهای تامین امنیت بازار نیروی کار در ایران است. چنانکه چنین وضعیتی ادامه پیدا کند به هیچ وجه نمیتوان آینده خوشی را نسبت به توزیع نیروی کار در ایران متصور شد..
آینده چه رنگی خواهد بود؟
با عنایت به موارد پیش گفته میتوان پیش بینی کرد: