به گزارش راهبرد معاصر؛ با مطالعه مباحث مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان به یک منظومه کامل درباره تحول دست یافت. در چارچوب مطرح شده از سوی رهبر انقلاب میتوان بخشهایی همچون مفهوم تحول، ضرورت تحول، حوزههای تحول، کارگزاران تحول و پایه و موانع تحول را مشاهده کرد که در شمارههای قبل این سلسلهمقالات به آنها پرداخته شد.
نگاه رهبر انقلاب به موضوع تحول یک نگاه کلان و فلسفی است و ایشان معتقدند که «تحول در جوامع انسانی و برای بشر، سنت لایتغیر الهی است. هیچ کس نمی تواند در مقابل تحول بشری بایستد؛ امکان ندارد.» که نوعی نگاه تکاملی را میتوان در این نظریه مشاهده کرد.
از سوی دیگر و برای معرفی یک شخصیت کامل در حوزه تحول، مقام معظم رهبری در سال 1399 به معرفی شخصیت امام خمینی (ره) به عنوان نمونه اصلی و ایدهآل تحولخواهی در دوره معاصر پرداخته و ویژگیهای تحولی حضرت امام را به صورت مفصل بیان کردهاند. از دیگر مباحثی که از سوی رهبر انقلاب درباره تحول مطرح شده، تحول در حوزههای علمیه است که در سفر ایشان به قم در سال 1389 به صورت مستوفا بحث و بررسی شده است.
شاخصترین فردی که در دهههای گذشته در ایران تأثیر داشت و هنوز هم آثار اندیشهها و عملکرد ایشان قابل مشاهده است، امام خمینی (ره) است. مقام معظم رهبری در خرداد ماه هر سال به بیان سیره و سلوک امام خمینی میپردازند. در سخنرانی سال 1399 رهبر انقلاب به بررسی نقش تحولآفرین امام خمینی (ره) در ایران معاصر پرداخته و عوامل مهم تحولخواهی در شخصیت امام خمینی (ره) را مطرح میکنند.
مقام معظم رهبری درباره آغاز روحیه تحولخواهی در شخصیت امام خمینی (ره) میفرمایند: «اوّلاً روحیهی تحوّلخواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود که در آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یک انسان تحوّلخواه بودند که نشانهی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشتهای که ایشان در دوران جوانی -تقریباً در دههی ۳۰ از عمرشان- در دفتر مرحوم وزیرییزدی نوشتهاند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دستخط ایشان را به من نشان دادند؛ دیدهام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلیها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیهی شریفهی «قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنى وَ فُرادى»[1] [را ذکر میکنند] که دعوت میکند عموم را به قیامِ لله؛ یک چنین روحیهای در ایشان وجود داشت.»
ایشان سپس به مخاطب روحیه تحولخواهی حضرت امام اشاره کرده و میگویند:« توجّه کنید که مخاطب ایشان در این تحوّل، عبارت بود از ملّت ایران. قبل از شروع نهضت امام مبارزاتی وجود داشت، مبارزات سیاسی در ایران وجود داشت، دهها سال بود که گروههای مختلف [مبارزه میکردند]، منتها حوزهی کار آنها حدّاکثر محدود میشد مثلاً به یک تعدادی دانشجو؛ اینها میتوانستند فرض کنید ۱۰۰ نفر، ۱۵۰ نفر دانشجو را تحت تأثیر قرار بدهند، در یک مراسمی آنها را وارد کنند. بحث امام، بحث یک گروه محدود یا یک جمع محدود یا یک حرفهی معیّن نبود؛ بحث ملّت ایران بود.
... این را امام ایجاد کردند؛ همین ملّتِ خمود و تسلیم را تبدیل کردند به یک ملّتِ مطالبهگر؛ آن سخنرانیهای پُرشور و توفندهی امام، آن بیانهای خروشندهی امام، آن چنان تکان داد این ملّت را که این ملّت تبدیل شدند به یک ملّت مطالبهگر؛ نمونهاش قضایای سال ۴۱ است -که شروع نهضت، سال ۴۱ بود- نمونهاش اجتماعات عظیم مردم در شهرهای مختلف است که بعد هم منتهی شد به پانزدهم خرداد، و در پانزدهم خرداد [رژیم] با آن کشتار عظیم نتوانست این حرکت را متوقّف کند. باز هم اجتماعات مردم در طول زمان بود تا پایان دوران مبارزات؛ این یک تحوّل عجیبی بود که ایشان ایجاد کردند.»
اقدام دیگری که امام خمینی انجام داد، ایجاد روحیه تحولخواهی در ملت ایران و مبارزه با احساس حقارت ملت بود. رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند: «تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه مردم به خودشان و به جامعهشان بود؛ ملّت ایران نسبت به خود یک نگاه حقارتپندارانه داشت؛ یعنی اینکه این ملّت بتواند بر ارادهی قدرتها، بر ارادهی ابرقدرتها فائق بیاید، مطلقاً به ذهن احدی خطور نمیکرد. نه فقط حالا ارادهی قدرتهای جهانی، حتّی ارادهی قدرتهای داخلی، حتّی ارادهی فلان مسئول -فرض کنید که- یک ادارهی امنیّتی یا انتظامی، اصلاً به ذهن مردم خطور نمیکرد که بتوانند غلبه کنند بر ارادهی صاحبان ارادههای تلخ و خطرناک. احساس حقارت میکردند، احساس توانایی نمیکردند؛ امام این را تبدیل کرد به احساس عزّت، احساس اعتماد به نفْس.»
تحول دیگری که حضرت امام در مردم ایران ایجاد کرد، توسعه ظرفیتها و آرمانهای ملت ایران بود. آیت الله خامنهای در این زمینه میفرمایند: «یک تحوّل دیگر، تحوّل در مطالبات اساسی مردم بود؛ یعنی اگر چنانچه فرض کنید آن وقت یک گروهی از مردم یک مطالبهای هم از دستگاه داشتند یا از قدرتمندان آن زمان داشتند این بود که مثلاً این کوچه آسفالت بشود یا این خیابان این جوری کشیده شود؛ مطالبات در این حد [بود]؛ این را تبدیل کردند به مطالبهی استقلال، آزادی؛ یعنی [آرمانهای] عظیم. یا شعار «نه شرقی، نه غربی»؛ در خواستههای مردم آن چنان تحوّلی به وجود آمد که از این چیزهای حقیر، کوچک، محلّی و محدود تبدیل شد به یک امور اساسی، بزرگ، انسانی، و جهانی.»
تحول در نگاه اجتماعی به دین تحول دیگری بود که امام خمینی (ره) در این کشور به وجود آورد. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «یک تحوّل دیگری که امام به وجود آورد، تحوّل در نگاه به دین بود؛ مردم، دین را فقط وسیلهای برای مسائل شخصی، مسائل عبادی، حدّاکثر احوال شخصی میدانستند، فقط برای همین مسئلهی نماز و روزه و فرض کنید که وظایف مالی و ازدواج و طلاق؛ در همین حدود؛ دین را، وظیفهی دین و مسئولیّت دین و رسالت دین را محدود به این چیزها میدانستند. امام برای دین، رسالت نظامسازی و تمدّنسازی و جامعهسازی و انسانسازی و مانند اینها تعریف کرد؛ مردم نگاهشان به دین بکلّی متحوّل شد.»
تحول دیگری که حضرت امام در بین ملت ایران ایجاد کرد، توسعه افق دید مردم بود. رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند: «مردم یک افق و آیندهای در مقابل چشم نداشتند؛ این تبدیل شد به ایجاد تمدّن نوین اسلامی. یعنی شما امروز به ملّت ایران نگاه کنید، این دست مبارک امام است که این حالت را به وجود آورده؛ مردم دنبال این هستند که تمدّن نوین اسلامی را تشکیل بدهند و به وجود بیاورند؛ اتّحاد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند، امّت اسلامی را تشکیل بدهند. نگاه عامّهی مردم، تودهی مردم این است.»
یکی از مباحث تحولی تخصصی حوزوی که حضرت امام بر آن تأکید داشت، استفاده از ظرفیت علم فقه در حوزه نظامسازی بود. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «امام فقه را وارد عرصهی نظامسازی کردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البتّه مسئلهی ولایت فقیه، هزار سال [بود که] در بین فقها وجود داشت و مطرح میشد، امّا چون این امید وجود نداشت که این ولایت فقیه تحقّق پیدا بکند، هرگز به جزئیّات آن، به مسائلِ آن پرداخته نمیشد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند. در حوزهی علمیّهی نجف، این را مطرح کردند و دربارهی آن بحث کردند؛ بحثهای علمیِ متقنِ محکمِ کاملاً قابل توجّه برای افرادی که صاحب نظر در این زمینهها هستند؛ یا مسئلهی مصلحتِ نظام را -که مصلحتِ نظام همان منافع عمومی است، منافع ملّی است، چیزی غیر از آن نیست- امام در فقه مطرح کردند.»
از دیگر نوآوریهای تحولی حضرت امام میتوان به پافشاری بر تعبد در عین نگاه نوگرایانه به مسائل اشاره کرد. آیت الله خامنهای در این باره میفرمایند: «امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میکرد؛ در عین حال بشدّت پابند به تعبّد. در آن روز و آن دورانها خب روحانیّونی بودند که در زمینههای مسائل روشنفکری وارد بودند و بحث میکردند و حرف میزدند؛ اینها روحانی و عالم و دینشناس هم بودند [امّا] یک مقداری تحت تأثیر برخی از شرایط، نسبت به مسائل تعبّدی آن تقیّد لازم را [نداشتند] -در عمل شخصی چرا، مقیّد بودند- ولی در تبلیغاتشان خیلی روی مسئلهی تعبّد تکیه نمیکردند. امام آمدند در عین آن نگاه نویی که نسبت به مسائل فقهی و مسائل اسلامی و مسائل دینی و مانند اینها داشتند، روی مسئلهی تعبّد محکم ایستادند؛ هم تعبّد در احکام، هم تعبّد در مراسم دینی.»
تحول دیگری که حضرت امام ایجاد کردند، تحول در نگاه و اعتماد به جوانان بود. مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند: «ایشان به فکر و عملِ جوانان اعتماد کردند؛ این به معنای واقعی کلمه یک تحوّل بود. یعنی مثلاً فرض کنید سپاه پاسداران که تشکیل شد، ایشان جوانهای بیست و چند ساله را در رأس سپاه پاسداران پذیرفتند که اینها جوانهایی [بودند] که حدّاکثر مثلاً سی سال سنّشان بود؛ اینها در رأس سپاه پاسداران، فرماندهان لشکرها و فرماندهان کل [بودند]؛ اینها همه جوانهایی بودند که کارهای بزرگ به اینها سپرده شده بود. در زمینههای دیگر هم همین جور؛ در بحثهای قضائی، در جاهای دیگر هم ایشان اعتماد عجیبی به جوانهایی که مورد قبولشان بودند [میکردند]؛ ایشان [کارها را] محوّل میکردند و به فکر جوان و به عمل جوان اعتماد میکردند.
البتّه در عین اینکه ایشان ظرفیّتهای غیر جوان را نفی نمیکردند. اینکه حالا ما امروز بحث جوانگرایی را زیاد مطرح میکنیم، بعضیها تصوّر میکنند که جوانگرایی یعنی انسان پیران را بکلّی از حوزه خارج کند؛ نه، نظر امام مطلقاً این نبود؛ ایشان به جوانها اعتماد میکردند به عنوان یک ذخیره برای نظام، به عنوان یک ثروت برای نظام، به نیروهای غیر جوان هم به همان اندازه اعتماد میکردند.»
اما مهمترین تحولی که حضرت امام ایجاد کردند از نظر مقام معظم رهبری تحول در نگاه به ابرقدرتها بود: «تحوّل مهم دیگری که به وجود آوردند که شاید از بعضی از این تحوّلات مهمتر بود، عبارت است از تحوّل در نگاه به قدرتهای جهانی و ابرقدرتها. آن وقت هیچ کس تصوّر نمیکرد که بشود روی حرف آمریکا حرفی زد، بر خلاف ارادهی آمریکا بشود حرکتی انجام داد؛ امام کاری کردند که خود رؤسای جمهور آمریکا گفتند که خمینی ما را تحقیر کرد؛ واقعاً هم همین بود.
... نکتهی مهم این است امام بزرگوار که این همه تحوّلات را به وجود آورد و به معنای واقعی کلمه امامِ تحوّل بود، امّا اینها را از خدا میدانست؛ امام اینها را به خودش نسبت نمیداد، اینها را از خدا میدانست. همین تحوّل روحی را که در جوانها به وجود آمده بود -که در همین صحیفهی امام منتشر شده- ملاحظه کنید، [ایشان] مکرّر در بیاناتشان به آن توجّه میکنند و اظهار تعجّب می کنند، برای ایشان اعجابآور است؛ خود امام این کار را کرده بود، دست خود او در این کار بود امّا آن را از خدا میدانست.
خب، پس بنابراین امام، امامِ تحوّل بود. این بحثی که ما میکنیم، صرفاً نظر بر این نیست که حالا مثلاً فرض کنید یک اطّلاع بیشتری از شخصیّت امام داشته باشیم -که این هم البتّه در جای خود مهم است- این برای درس گرفتن است؛ باید از امام درس بگیریم. هر جامعهی زنده و پویایی به تحوّل احتیاج دارد؛ ما امروز به تحوّل احتیاج داریم، در بخشهای مختلف. البتّه این را عرض بکنم که بعد از رحلت امام، انقلاب و کشور از رویکرد تحوّلی فاصله نگرفته؛ یعنی ملّت ایران بحمدالله توانسته رویکرد تحوّلی امام را دنبال بکند و پیش برود.»
رهبر انقلاب در همان سخنرانی به ارزیابی تحول در دوران پس از انقلاب پرداخته و اشاره به تحولات مثبتی که پس از رحلت امام در جمهوری اسلامی به وجود آمده است به برخی از عقبگردها و پسرفتها نیز اشاره کرده و میفرمایند: «آنچه من عرض میکنم این است که ما در یک مواردی تحوّل نداشتیم -در موارد مهمّی تحوّل نداشتیم- و در مواردی عقبگرد داشتیم، که این خیلی موضوع تأسّفبار و ناپسند و غیر قابل قبولی است، و برخلاف طبیعت انقلاب است. زنده ماندن انقلاب به این است که پیدرپی نوآوری داشته باشد، تحوّل داشته باشد، پیشرفت داشته باشد؛ تحوّل یعنی به حال برتری با شکل واضحی دست یافتن؛ یعنی یک جهش، یک حرکت بزرگ؛ در زمینههای مختلف، ما به این احتیاج داشتیم؛ در بعضی از زمینهها مطلقاً توانایی این را نداشتیم.
نقطهی مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بیاهتمامیهایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقبگرد؛ این ارتجاع، نقطهی مقابل انقلاب است. و هر دو -یعنی هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به ارادهی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پسرفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سورهی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛[2] که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبهی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود میآورد. دوّمی در سورهی انفال است: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛[3] این جنبهی منفی است، جنبهی عقبگرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد.»[4]
یکی از نهادهای مهمی که در رهبر انقلاب تحول در آن را به صورت مفصل بحث کردهاند، حوزه علمیه است که در سفر ایشان در سال 89 در قم به صورت مبسوط بحث شده است. در این سخنرانی ابتدا رهبر انقلاب معنای دقیق تحول و ارتباط آن با بحث اجتهاد را مطرح میکنند که تقریبا شبیه بحثی است که امام خمینی (ره) در دهه شصت با دوگانه فقه پویا-فقه جواهری مطرح کردند. رهبر انقلاب در سال 89 میفرمایند: «مسئلهی مهم دیگری که مطرح است و در آن باب باید سخن روشن به میان بیاید، مسئلهی تحول در حوزههاست. چند سال است که مسئلهی تحول در حوزههای علمیه، بخصوص در حوزهی مبارکهی علمیهی قم مطرح است. این تحول یعنی چه؟ حوزه میخواهد چه کار کند که اسمش تحول باشد؟ اگر تحول را به معنای تغییر خطوط اصلی حوزهها بدانیم - مثل تغییر متد اجتهاد - قطعاً این یک انحراف است. تحول است، اما تحول به سمت سقوط. شیوهی اجتهادی که امروز در حوزههای علمیه رائج است و علمای دین به آن متکی هستند، یکی از قویترین و منطقیترین شیوههای اجتهاد است؛ اجتهاد متکی به یقین و علم، با اتکای به وحی؛ یعنی از ظن به دور است و استنباط ما استنباط علمی و یقینی است.
... ممکن است یک معنای غلطی از تحول اراده بشود و فهم بشود، که حتماً باید از آن پرهیز کرد. تحول به معنای رها کردن شیوههای سنتىِ بسیار کارآمد حوزه در تعلیم و تعلم و تبدیل این شیوهها به شیوههای رائج دانشگاهىِ امروز نیست؛ اینچنین تحول و تغییر و دگرگونیای غلط اندر غلط است؛ این عقبگرد است.»
ایشان سپس به سنتها و روشهای قدیمی حوزوی اشاره کرده و همین سنتها را مناسب موضوع تحول میدانند و میفرمایند: «امروز شیوههای گوناگون سنتىِ قدیمی ما دارد در دنیا شناخته میشود؛ بعضی یا از روی تقلید یا از روی ابتکار دارند همین شیوهها را رائج میکنند. ما شیوههای دانشگاهی خودمان را که برگرفته و نسخهنویسیشدهی از شیوههای قدیمی غربی است، بیاوریم در حوزه حاکم کنیم؛ نه، ما این را تحول نمیدانیم. اگر چنین دگرگونیای رخ بدهد، قطعاً ارتجاع و عقبگرد است؛ این را قبول نداریم. ما در حوزهی علمیه شیوههای بسیار خوبی رائج داریم، از قدیم معمول بوده؛ شیوهی انتخاب آزادانهی استاد به وسیلهی طلبه. طلبه وارد حوزه که میشد و میشود، میگردد استاد مورد قبول و مورد علاقهی خودش را پیدا میکند، به درس او میرود. اساس کار طلبگی، فکر کردن و دقت کردن و مطالعه کردن است، نه حفظ کردن. حفظمحوری، همان چیزی است که امروز بلای تعلیم و تربیت جدید ماست و ما مدتهاست که داریم با آن مقابله و مبارزه میکنیم و هنوز هم روبهراه نشده است و باید روبهراه شود. در حوزه، اساس سنتی ما بر پایهی فکر کردن است. طلبه درس را که میخواند، اولاً قبلاً پیشمطالعه میکند، ذهنش را آماده میکند تا از استاد حرف نو بشنود. بعد از درس، آن درس را با یک زمیلی، رفیقی مباحثه میکند؛ یک بار به او درس میگوید، یک بار او به انسان درس میگوید؛ لذا در ذهن جایگزین میشود. در بعضی از حوزهها مثل نجف، تقریر درس استاد معمول بود - در قم کمتر وجود داشت یا نداشت و خیلی بندرت بود - طلبهی فاضلی بعد از درس استاد مینشست، همان درسی را که استاد گفته بود، برای بعضی از طلابی که احتیاج داشتند، دوباره میگفت. ببینید این کار چقدر در عمق بخشیدن به علم و سواد و معلومات محصل و طالب علم تأثیر میگذارد. این سنتها را نباید از دست داد؛ اینها حیف است.
احترام به استاد هم یک مسئله است. یکی از سنتهای رائج حوزههای علمیه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود؛ احترام به استاد. «آداب المتعلمین» مینوشتند، که متعلم در مقابل معلم چه وظائفی دارد و معلم چه حقوقی بر او دارد؛ همچنان که متقابلاً متعلم بر معلم حقوقی دارد. اینکه استاد بیاید بگوید و برود، نه؛ حرف شاگرد را میشنفتند، گوش میکردند. اینها از قدیم معمول بوده است. در همین زمان ما بعضی از بزرگان بودند، الان هم هستند؛ شاگرد بعد از درس، تا خانهی استاد او را همراهی میکرد؛ بحث میکرد، صحبت میکرد، سؤال میکرد. گعده، گعدهی علمی؛ نشست، نشست تحقیقی و سؤال و جواب؛ اینها سنتهای خوب حوزهی ماست. دیگران میخواهند اینها را از ما یاد بگیرند، ما بیائیم اینها را تبدیل کنیم به روشهای دیگران که منسوخ و کهنه است!؟ پس این سنتها باید باقی بماند و تقویت شود. تحول به معنای تغییر اینها نیست.»
ایشان توجه به نیازهای جامعه و کشور را یکی از اساسیترین موضوعات تحول در حوزه برشمرده و میفرمایند: «یکی از چیزهائی که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمی خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهائی هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما میخواهند؛ ما باید آنها را فراهم کنیم. یک چیزهائی هم هست که مردم احتیاجی به آنها ندارند؛ زیاد کار شده، زیاد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلی مسائل اساسی و مهمی است.
ما از دانشگاهها می خواهیم که فعالیت خودشان را با نیازهای جامعه تطبیق دهند. با دانشگاه، با اساتید، با دانشجوها که مواجه میشویم، این را مکرر از اینها میخواهیم؛ میگوئیم رشتههای علمیتان را بر نیازهای جامعه منطبق کنید، ببینید چه لازم داریم. این در مورد حوزهها به طریق اولی صادق است.
مسئلهی بعدی، مسئلهی نظام رفتاری و اخلاقی حوزههاست؛ که همین تحول - اگر تحولی انجام میگیرد - باید ناظر به این جهت هم باشد. چند تا سرفصل در این خصوص وجود دارد که من اینجا یادداشت کردهام: تکریم اساتید. نظام رفتاری و اخلاقی ما در حوزهها باید در این جهت حرکت کند؛ تکریم استاد، تکریم عناصر فاضل، بخصوص تکریم مراجع تقلید. هر کسی آسان به حد مراجع معظم تقلید نمیرسد؛ صلاحیتهای زیادی لازم است. غالباً مراجع قلههای علمی حوزههای علمیه محسوب میشوند. بنابراین احترام مراجع بایستی محفوظ باشد؛ باید تکریم شوند.»[5]
نکته مهم اینجاست که تحول به راحتی اتفاق نمیافتد و حتما با مقاومتها و موانعی روبرو خواهد شد. آیت الله خامنهای در سال 1399 و در دیدار با مسئولین قضایی درباره موانع تحول میفرمایند: «تحول کار بسیار دشواری است. گفتنِ به زبان آسان است که تحول ایجاد کنید؛ لکن تحول در عمل خیلی کار مشکلی است؛ علّت هم این است که مقاومتهایی در مقابل تحول هست. بعضی مقاومتها از روی سوء نیّت نیست؛ بعضیها حال و حوصلهی تغییرات بنیانی را ندارند، بعضیها توانش را ندارند، بعضی هم ممکن است از وضع موجود منتفع باشند و نخواهند این وضع، تغییر پیدا بکند؛ البتّه در بیرون دستگاه قضائی هم شبکهی درهمتنیدهی مجرم و مفسد و مانند اینها هم هست که اینها هم قهراً مخالفند؛ پشت سر همهی اینها هم نگاه دستگاههای دشمن و معاند با نظام جمهوری اسلامی است که اصلاً هر حرکت اصلاحی در هر جای جامعهی اسلامی اتّفاق بیفتد، اینها ناراحت میشوند، مقابله میکنند، جوسازی میکنند. اینها مخالفینند؛ مخالفین هم آرام نمینشینند. شما با قوّت، با روحیه، با شجاعت وارد میدان تحول میشوید، آنها هم آرام نمینشینند، آنها هم شروع میکنند به مقابله کردن. جوسازی میکنند؛ گاهی اوقات جوسازیهای رسانهای است، جوسازیهای پیگیر است، در افکار عمومی مردم وسوسه ایجاد میکنند که واقعاً یکی از مواردِ «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس» اینجا است. یکی از کارهایی که میتوانند بکنند این است که عزم راسخ سردمداران تحول را متزلزل کنند؛ دائماً مشاورتهای گوناگون که «این کار مصلحت نیست»، نگذارند این کار انجام [بشود]. بنابراین، مقاومت در مقابل تحول، از [جانب] این جناحهای مختلفی که اشاره کردیم فراوان خواهد بود.»[6]
یکی دیگر از موانع تحول که توسط رهبر انقلاب مطرح شده است، نترسیدن از مخالفتها و سرزنشهاست. ایشان در سال 1399 میفرمایند: «یک شرط مهم برای ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمن و دشمنیها است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛[7] از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی. بالاخره هر اقدام مثبتی، هر کار مهمّی ممکن است یک عدّهای مخالف داشته باشد؛ مخالف، مخالفت میکند. امروز با حضور فضای مجازی، نوع مخالفتها هم غالباً نوع برخوردکننده و تیز و آزاردهنده است؛ اگر چنانچه یک حرکت مهمّ صحیحِ متقنِ محاسبهشدهای انجام میگیرد، باید ملاحظهی اینها را نکنند. ملاحظهی دشمن خارجی را هم نباید بکنند.»[8]
شاید بهتر باشد برای جمعبندی موضوع تحول نیز سراغ بیانات مقام معظم رهبری رفت. ایشان در سال 1385 و در دیدار با دانشجویان دانشگاههای سمنان در جمعبندی موضوع تحول میفرمایند: «حرف ما این است: یک؛ با تحول نباید سینه به سینه شد. دو؛ از تحول باید استقبال کرد. سه؛ نه فقط با تحول نباید دشمنی کرد، که باید از آن استقبال کرد. چهار؛ تحول را باید مدیریت کرد؛ در تحول، دگرگونىِ به سمت پیشرفت و تعالی را باید در نظر گرفت. تحولی که موجب پسرفت بشود، تحول بدی است. پنج؛ تحول را با آنارشیسم و ساختارشکنی و هرج و مرج نباید اشتباه گرفت. و بالاخره پایه ی تحول را بایستی غیر از آن چیزی که امروز معیارهای پیشرفت در دنیا محسوب می شود - که اغلبش را شمردیم - دانست؛ و معیارهای ویژه ی جمهوری اسلامی و حرف نوِ اسلام در زمینه های اخلاق، معنویت، معرفت الهی، انسان دوستی و ارتباطات و عواطف بشری را در نظر گرفت و اینها را هم بایستی جزو معیارهای پیشرفت دانست. و کسی هم که متصدی این کارهاست، عبارتند از مجموعه ی نخبگانِ دانشگاه و حوزه. شما جوانها و آنهایی که آمادگی دارید، وارد این میدان شوید. منتها منتظر من و امثال من نمانید. ماها حداقل پنجاه سال اختلاف سنی با شما داریم؛ شما جوانید؛ مرکز نیرو و نشاط هستید؛ کار مالِ شماست؛ همچنان که آینده مال شماست. بنابراین منتظر نمانید، خودتان اقدام کنید؛ اساتیدتان اقدام کنند. مسئولان کشور هم البته آگاه و متوجه باشند. منتها توجه داشته باشید که اگر شما هم دنبال این کارها هستید، باید مدیریت کنید. همان شاخصها را مراقبت کنید. مثل میدان مین است؛ دو طرف، میدان مین است. از آن خط سالم و صحیح حرکت کنید.[9]
[1]- سوره سبأ، آیه 46. «بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دوبهدو یا به تنهایی برای خدا بپا خیزید.»
[2] - سوره رعد، آیه 11. «در حقیقت خداوند حال قومی تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»
[3] - سوره انفال، آیه 53.. «این کیفر بدان سبب است که خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه در دل دارند تغییر دهند.»
[4]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814
[5]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10357
[6]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45974
[7]- سوره احزاب، آیه 17. «و از مردم میترسیدی، با آنکه خدا سزوارتر بود که از او بترسی.»
[8]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45814
[9]- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3362 /فارس