گزارش فارین افرز؛ کاهش حضور آمریکا در منطقه بیشتر دیپلماتیک است تا نظامی-راهبرد معاصر

گزارش فارین افرز؛ کاهش حضور آمریکا در منطقه بیشتر دیپلماتیک است تا نظامی

یک نشریه آمریکایی در گزارشی تاکید کرد که در دولت دونالد ترامپ، حضور نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا تغییر چندانی نیافته اما حضور غیرنظامی و دیپلماتیک این کشور دچار کاهش شده است.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۱ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۸ - 2019 August 09
کد خبر: ۱۸۷۲۲

به گزارش راهبرد معاصر ، نشریه آمریکایی «فارین افرز» در گزارشی مبسوط به قلم «دانیل بنیام» و «مایکل وحید هانا» که به تاریخ هفتم اوت 2019 و در خصوص حضور نیروهای آمریکایی در منطقه غرب آسیا منتشر کرده، نوشت: «اگر بر اساس تیترهای رسانه‌ای قضاوت کنیم، در دو سال گذشته سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده با مجموعه‌ای از تغییرات بعضا شدید شناخته می‌شود. "دونالد ترامپ"، رئیس‌جمهور آمریکا با مخالفت با سیاست "دخالت و ایجاد هرج و مرج" در انتخابات شرکت کرد و پس از آن حملات هوایی آمریکا را از سومالی گرفته تا سوریه تشدید کرد. او در ماه دسامبر خروج کامل نیروهای آمریکایی را از شرق سوریه اعلام کرد و گفت "آنها همگی برمی‌گردند و اکنون برمی‌گردند" اما به‌رغم گفته خود تنها شش ماه بعد نیروهای آمریکایی را در منطقه برای مقابله با تهدید ایران افزایش داد. او همزمان از رئیس‌جمهور قبلی به‌خاطر هزینه زیاد در خاورمیانه و همچنین ضعفش در آن منطقه انتقاد کرده است.»

 

این گزارش که خلاصه‌ای از آن را می‌خوانید، می‌افزاید: این سیگنال‌های متعارض اجازه داده تا تفاسیر به‌شدت مختلف از موضع دولت ترامپ در خاورمیانه شکل بگیرند. تمرکز بر برخی از این تفاسیر منجر به هشدار در خصوص جنگی جدید شده و تمرکز بر برخی دیگر به اعلام آغاز «دوران پساآمریکا» در خاورمیانه می‌انجامد. با همه اینها اما ناظران مسائل خاورمیانه بر این نکته توافق دارند که امری اساسی درباره حضور آمریکا در منطقه در حال تغییر است.

 

نویسندگان گزارش می‌افزایند: تحت حاکمیت ترامپ، حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه هیچ تغییری نداشته است. صدها نظامی آمریکایی در سوریه باقی مانده‌اند و زمان پایان حضور آنها نیز مشخص نیست (که این امر به نوبه خود از فلسفه استقرار آنها که عمدتا بر جنگ با داعش تمرکز داشت فراتر می‌رود). نگرانی از تهدید ایران باعث تغییراتی در حضور نیروهای آمریکایی شده اما افزایش نیروها بسیار کمتر آن چیزی بوده که در خصوص آن تبلیغ شده است. حتی قابل‌توجه‌ترین تغییر در این میان که بازگشت صدها نظامی آمریکایی به «پایگاه هوایی شاهزاده سلطان» در عربستان سعودی بوده نشان می‌دهد که تغییرات اخیر در منطقه کوچک‌تر و تدریجی‌تر از آن بوده‌اند که بحث‌های عمومی پیرامون آنها دلالت دارند.

 

* هژمونی غیرلیبرال

گزارش فارین افرز اضافه می‌کند که برای تمامی تندروها [آمریکایی] حضور نظامی آمریکا در منطقه موجه است. به‌رغم نیت دولت آمریکا که در «راهبرد دفاع ملی سال 2018» تدوین شد وحکایت از تمرکز مجدد توان نظامی آمریکا بر رقابت با قدرت‌های بزرگ داشت، جای پای نیروهای آمریکایی در منطقه ثابت و ظاهرا دایمی است. در عوض، آنچه تغییر کرده میزان «تلاش‌های غیرنظامی» است که در دولت‌های سابق با این حضور نظامی همراه بود. دولت ترامپ بسیاری از پست‌های مرتبط با این تلاش‌های غیرنظامی را برای زمان طولانی خالی گذاشته، برنامه‌های کمک‌رسانی را کاهش داده و بجای روابط گسترده‌تر بر روابط شخصی سطح بالا تمرکز کرده است. در مجموع، رویکرد دولت ترامپ نه با کاهش هزینه قابل توصیف است و نه مداخله‌جویی، بلکه با چیزی می‌تواند توصیف شود که «بری پوزن» آن را در فارین افرز «هژمونی غیرلیبرال» خوانده است؛ به‌معنای برتری نظامی منهای مراقبت دیپلماتیک.

 

نویسندگان فارین افرز در بخش دیگری از نوشتار خود خاطرنشان کرده‌اند که اگرچه برخی شرکای قدیمی آمریکا در منطقه تلاش می‌کنند نشان دهند آمریکا در حال خروج از منطقه است و بدین‌وسیله به‌دنبال کسب تضمین‌های بیشتر هستند، این روایت با عناصر مربوط به عدم تغییر حضور نظامی آمریکا در تعارض قرار می‌گیرد. برخی دارایی‌های ارزشمند [نظامی] آمریکا از منطقه خارج شده‌اند اما تنها به آن منظور که بازگردند. به‌عنوان نمونه، جای خالی هواپیماهای آمریکایی بر فراز آب‌های خلیج فارس که برای چند ماه وجود داشت، با بازگشت یک ناوگروه تهاجمی به منطقه در ماه مه پر شد.

 

بر اساس گزارش فوق، از زمان خروج نیروهای آمریکایی از عراق، روسای جمهور آمریکا خواستار بازنگری تعهد آمریکا به خاورمیانه شده‌اند؛ اوباما از لزوم موازنه‌سازی مجدد سخن گفت و ترامپ نشان می‌دهد که در حال بازتمرکز بر رقابت بین قدرت‌های بزرگ است. با این حال، بخش اعظم زیرساخت‌های دائمی لازم برای استقرار گسترده نیروهای آمریکایی در منطقه همچنان برجای خود باقی‌ست. ایالات متحده ده‌ها هزار نیرو در منطقه دارد که در پایگاه‌هایی در 14 کشور توزیع شده‌اند از جمله ترکیه، اردن، امارات عربی متحده، قطر، بحرین و کویت. آمریکا همچنین برنامه‌های آموزش و ضدتروریسم در عراق و سوریه اجرا می‌کند.

 

* افزایش حضور نظامی در اردن و قطر

به‌نوشته بنیام و هانا، در برخی کشورها، از جمله اردن، حضور نظامی آمریکا در حال گسترش است. در اردن، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و همچنین برخی شرایط عدم اطمینان باعث شده تا استفاده آمریکا از تسهیلات اردنی به شکل بی‌سر و صدا اما مشخصی افزایش یابد. حتی در میانه شکاف میان قطر و همسایگان عربش، وزارت دفاع آمریکا در ژانویه ۲۰۱۹ برای توسعه و گسترش پایگاه العدید به عنوان مقر سنتکام در منطقه، توافقنامه امضا کرد. همان‌طور که یکی از مقامات سابق پنتاگون می‌گوید، متحدین منطقه‌ای آمریکا همیشه تلاش دارند تا نیروهای بیشتری در خاک آنها استقرار یابد. یکی از ابعاد افزایش نیروهای آمریکایی در منطقه در دوره اوباما و تلاش او برای ایجاد یک بازدارندگی نظامی معتبر در برابر ایران در جریان مذاکرات هسته‌ای بود. اکنون از بین رفتن همان توافق مقامات نظامی را بر آن داشته تا از افزایش بیشتر نیروها حمایت کنند.

 

فارین افرز خاطرنشان کرده که در کنار گفتمان ترک منطقه، واقعیت حضور نیروهای آمریکایی در منطقه همچنان تداوم دارد. نیروهای مسلح آمریکا همواره بر مبنای برنامه‌های اقتضایی به خاورمیانه می‌نگرند: آمریکا به پایگاه‌های متنوع در منطقه نیاز دارد چون بحران‌های بالقوه در آن منطقه شامل مواردی چون شورشیان تروریست سنی تا حملات ایران به نیروهای آمریکایی و حملات موشکی حوثی‌ها به کشتی‌ها و تهدید خطوط اصلی کشتی‌رانی می‌شوند.

 

اگرچه راهبرد دفاع ملی آمریکا شامل بیان مکرر «تحمل ریسک حساب‌شده» برای جهت‌دهی مجدد اولویت‌های آمریکا از اقتضائات منطقه‌ای به‌سوی رقابت با قدرت‌های بزرگ است، همچنان ده‌ها هزار نیرو در کویت به‌عنوان نیروی واکنش سریع در برابر جنگ منطقه‌ای باقی مانده‌اند، عملیات هوایی از پایگاه‌های قطر و امارات در افغانستان و علیه داعش ادامه دارد و ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین حضور دارد تا تنگه هرمز را باز نگه دارد. حتی عمان مستقل نیز سالانه به آمریکا اجازه می‌دهد پنج‌هزار پرواز، 600 فرود هواپیما و 80 مورد تقاضای پهلوگیری در بنادر داشته باشد.

 

فارین افرز با اشاره به آنچه این نشریه رفتارهای ایران و افزایش خطرات برای کشتی‌رانی بین‌المللی در خلیج فارس خوانده، مدعی شده که این موارد نشانه‌های بیشتری در خصوص حرکت به‌سوی هژمونی غیرلیبرال به‌دست می‌دهند. اگرچه ایالات متحده در حال حاضر به‌دنبال تشکیل یک ائتلاف دریایی برای حفاظت از کشتی‌های تجاری در تنگه هرمز است، انگیزه‌های اولیه دولت ترامپ منعکس‌کننده گرایش به‌سوی یکجانبه‌گرایی آشکار و دوری از امنیت جمعی بود. «مایک پامپئو»، وزیر امور خارجه آمریکا بدوا گفت که مسوولیت کشتی‌های تجاری انگلیسی بر عهده خود لندن است.

 

مطمئنا، برخی ابعاد حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه تغییر یافته‌اند. در شرایطی که کارزار آمریکا علیه داعش کند شده، عملیات هوایی که در جریان نبردهای موصل و رقه در اوج خود بودند نیز کاهش یافته است. همچنین رویکرد حضور مستمر ناو هواپیمابر در منطقه نیز تغییر کرده و به حالت چرخشی درآمده که این باعث افزایش و کاهش متناوب تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه می‌شود. سال گذشته، سامانه‌های موشکی پاتریوت از اردن، کویت و بحرین برچیده شدند و اکنون دوباره در کنار 500 نیرویی که پس از 15 سال به عربستان بازگشتند، دوباره مستقر شده‌اند. اما همان‌طور که تحرکات اخیر نشان می‌دهند، با وجود حضور نظامی انعطاف‌پذیرتر مبتنی بر چرخش نیروها و تجهیزات، تجهیرات سیار با اشاره‌ای کوچک قابل استقرار مجدد هستند.

 

* افول دیپلماتیک واشنگتن در منطقه

در بخش دیگر این گزارش، بنیام و هانا به افول دیپلماتیک آمریکا در منطقه در دولت دونالد ترامپ پرداخته‌اند. آنها می‌نویسند: «در بخش دیپلماتیک، افول وزارت خارجه آمریکا به درستی محل تاسف بوده است. در برخی موارد دفتر امور خاور نزدیک کمتر از سایر دفاتر هم‌نوعش دچار عدم موفقیت بوده اما نزول آن هم سریع بوده است. به‌طور مثال به این نکته باید توجه کرد که برخی پست‌های سفارت مربوط به منطقه خالی هستند. تنها اخیرا دولت ترامپ برخی پست‌های سفارت را در مصر، امارات عربی متحده، عربستان سعودی و ترکیه پر کرده است. اما این اتفاق پس از آن رخ داد که این پست‌ها برای 25 ماه، 16 ماه، 27 ماه و 18 ماه خالی مانده بودند. سفارت‌ها در اردن، قطر و مغرب همچنان خالی هستند. در مقایسه، در دور اول دولت اوباما تنها در مغرب بود که سفارت برای بیش از یک‌سال خالی ماند.»

 

به همین ترتیب، دفتر امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا از ژانویه 2017 تا ژوئن 2019، زمانی که «دیوید شنکر» به ریاست آن منصوب شد، فاقد رئیسی بود که تایید رئیس‌جمهور آمریکا را داشته باشد. باراک اوباما، در هشت ماه اول ریاست‌جمهوری خود این پست را پر کرده بود.

 

بر اساس گزارش فوق، مشکل تنها به رده سفارت محدود نیست؛ یافته‌های گزارش یک سازمان ناظر داخلی از آن حکایت داشت که 18 درصد کل سمت‌های مربوط به سرویس خارجی در دفتر امور شرق نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا تا مارس 2018 خالی مانده بود.

 

فارین افرز در ادامه این سوال را مطرح کرده که نقص‌های دیپلماتیک فوق در عمل به چه معناست؟ وقتی که در ماه مه سال 2017، ترامپ میهمان رهبران منطقه‌‌ای و جهانی در ریاض بود، برای کشورهای مهمی چون عربستان سعودی، امارات عربی متحده و مصر سفیر تعیین نکرده بود! پس از گردهم‌آیی در ریاض، عربستان سعودی شروع به یک سری سرکوب‌های داخلی کرد و به همراه مصر، امارات و بحرین روابط خود را با قطر، میزبان سنتکام قطع کرد و سفرهای زمینی، هوایی و دریایی به این کشور را قطع کرد.

 

شانزده ماه بعد، وقتی قتل «جمال خاشقچی»، روزنامه‌نگار سعودی در ترکیه منجر به یک بحران دیپلماتیک شد، آمریکا فاقد سفرای تایید شده توسط سنا در کشورهای ترکیه و عربستان سعودی بود تا اطلاعات محلی تامین کرده یا از طرف رئیس‌جمهور آمریکا روابط این کشور را با رهبران ترکیه و عربستان سعودی مدیریت کنند. در نتیجه – و شاید با طراحی قبلی – دولت آمریکا در شرایطی قرار گرفت که شخص ترامپ و دامادش «جرد کوشنر» سیاست‌هایش را اجرا کنند. دولت ترامپ اولین دولتی در آمریکا نیست که به دنبال دور زدن کانال‌های موجود یا محدودسازی شفافیت سیاسی در موضوعات حساس است؛ اما میزان شخصی‌سازی و متمرکزسازی قدرت در این دولت به همراه به حاشیه راندن بوروکراسی نشان‌گر چیزی بدیع در سیاست خارجی ایالات متحده طی دهه‌های اخیر است.

 

بر اساس این گزارش، از بین بردن سایر ابزارهای قدرت غیرنظامی آمریکا در منطقه اگرچه کمتر از موقعیت‌های شغلی خالی محل توجه بوده اما کمتر از آن مخرب نبوده است. در تابستان 2018، ترامپ بودجه‌های مربوط به ایجاد ثبات در سوریه، پول مربوط به شوراهای محلی و سایر اقداماتی که مانع بازگشت داعش به مناطق آزاد شده بود را قطع کرد. اکنون، نیروهای آمریکایی برجای خود هستند اما ثبات‌سازی مدنی مسدود شده است.

 

نویسندگان فارین‌افرز در ادامه به عراق پرداخته و نوشته‌اند که در این کشور، اگرچه نفوذ دیپلماتیک ایالات متحده باقی است اما کمک‌های دولت ترامپ به اقلیت‌ها در عراق کار چندانی از پیش نبرده است. تشدید تنش با ایران منجر به تهدیدات امنیتی و در نهایت بسته شدن کنسول‌گری آمریکا در جنوب عراق در سپتامبر 2018 شد؛ جایی که در قلب بحران‌های مدیریتی عراق قرار داشته و برای بقای دولت فعلی مهم است. سپس در ماه مه، مایک پامپئو دستور داد تا تمام پرسنل غیرضروری از تمام عراق خارج شوند و گفته شده تلاش کرده تا این کاهش نیروها را دائمی کند. نیروهای آمریکایی اما برجای خود باقی ماندند تا در خصوص نیات و تعهدات آمریکا سوال ایجاد شود.

 

در خصوص مصر، گرایش به روابط نظامی از سال‌ها پیش وجود داشته و پنهان هم نبوده است. در میان یک بازخیرش بی‌سابقه اقتدارگرایانه مورد پشتیبانی نظامیان، کمک‌های امنیتی واشنگتن به قاهره همان سالانه 1.3 میلیارد دلار باقی مانده که برای دهه‌ها ادامه داشته است. کمک‌های اقتصادی به این کشور اما طی 20 سال گذشته از 800 میلیون دلار به 120 میلیون دلار رسیده است. در دهه اول قرن بیست و یکم، کمک‌های امنیتی به مصر حدود 3 برابر کمک‌های اقتصادی بود اما امروز، یازده برابر است.

 

به نوشته فارین افرز، شاید شدیدترین تغییر در خصوص همکاری‌های مدنی با فلسطینی‌ها صورت گرفته است. دولت ترامپ کنسول‌گری آمریکا در قدس شرقی را بسته و کمک‌های آمریکا به فلسطینی‌ها را حذف کرده است. USAID (برنامه کمک‌رسانی آمریکا به فلسطینی‌ها) هشتاد و پنج درصد نیروهایش را از دست داده و تقریبا تمام فعالیت‌هایش تعطیل شده است؛ از جمله کمک به بیمارستان‌ها در قدس شرقی و همچنین کمک‌ها به آوارگان فلسطینی در منطقه. این اقدامات ماهیتا تنبیهی محسوب شده و برای هر دو طرف آسیب‌زا هستند.

 

* رویکرد کوته‌بینانه

نویسندگان در بخش پایانی گزارش مبسوط خود آورده‌اند که در مجموع، رویکرد خاورمیانه‌ای دولت ترامپ ترکیبی است از حضور نظامی عمدتا ثابت به همراه روابط دیپلماتیک به‌شدت شخصی‌سازی و نظامی شده. چنین رویکردی برای زمان فعلی می‌تواند دربردارنده برخی دستاوردهای تاکتیکی و روابط گرم باشد. اما رویکرد مزبور این خطر را در بر دارد که آمریکا سالانه ده‌ها میلیارد دلار برای حضور نظامی در منطقه هزینه کند اما از هزینه‌های بسیار کمتر دیپلماتیک که می‌تواند جلوی شرایطی را که نیازمند ورود نیروهای نظامی است بگیرد، چشم‌پوشی ‌کند. در این دیدگاه، توافق آمریکا با زیرمجموعه‌ای کوچک از حاکمان منطقه، خاندان‌های حاکم و مقامات امنیتی مدنظر قرار گرفته در حالی که جوامع به‌کلی به حاشیه رانده شده‌اند. این به‌مثابه نوعی رئالیسم سرسختانه است اما محتمل است که کوته‌بینانه باشد.

 

این رویکرد همچنین تشدیدکننده مشکلی دیرپا است یعنی اتکای بیش از حد بر نیروی نظامی به‌عنوان ابزار مرکزی در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا. حتی در بهترین روزهای دیپلمات‌ها، رهبران منطقه‌ای نسبت به قیاس بین دیپلمات‌ها و فرماندهان نظامی آمریکا آگاهی دارند، فرماندهانی با منابع بسیار در برابر دیپلمات‌هایی که در مقایسه فقیرند. به حاشیه راندن بیشتر دیپلمات‌ها می‌تواند آنها را از نفوذ، دسترسی و قدرت چانه‌زنی محروم کند و در مقابل نیروهای نظامی و جوامع اطلاعاتی را در جایگاه تنها بازیگران موثر آمریکا در منطقه قرار دهد.

 

فارین افرز می‌افزاید: سوالی نیز در خصوص دوران پس از ترامپ وجود دارد. رویکرد دولت او بسیاری از شراکت‌ها را سیاسی و شخصی کرده و برخی روابط را که زمانی مورد اتفاق هر دو حزب آمریکا بود ضمیمه قطبی‌ترین ریاست‌جمهوری اخیر در آمریکا کرده است. این در حال ایجاد شرایط برای آن است که در آینده از این شرکا به خاطر رفتارهایشان در دوره ترامپ حساب‌کشی شود. با گره زدن شراکت‌های آمریکا به دردسرسازترین فرضیات، ترامپ ممکن است شرایط را برای بازآزمایی این شراکت‌ها پدید آورد. در نهایت، ممکن است رویکرد ترامپ منجر شود که تغییری واقعی در حضور نظامی آمریکا در منطقه صورت پذیرد، کاری که ممکن است جانشین ترامپ انجام دهد.

 

دولت آینده آمریکا باید جدا در خصوص هزینه‌های فرصت ادامه تمرکز فعلی بر خاورمیانه که به‌طور نامتناسبی سنگین است، فکر کند. وضعیت جاری نقطه پایانی مسیری است که در دهه 1980 با «دکترین کارتر» آغاز شد که می‌گفت هرگونه تلاش از سوی هر نیروی خارجی برای به دست گرفتن کنترل خلیج فارس از سوی آمریکا به‌عنوان تعرض به منافع حیاتی ایالات متحده تلقی شده و چنین تعرضی با هر وسیله لازم از جمله قوه نظامی دفع خواهد شد. پس از حمله عراق به کویت در سال 1990 و جنگ پیامد آن، ایالات متحده شروع به ریشه دواندن در منطقه‌ای کرد که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، می‌توانست بدون رقیب بر آن تسلط یابد. این زیرساخت در آینده پایگاه و حمایت لازم را برای آنچه که به جنگ عراق و تصور نادرست «جورج دابلیو بوش» از جنگ علیه تروریسم انجامید، ایجاد کرد. این وضعیت نباید برای همیشه ادامه یابد.

 

نگارندگان پس از ذکر نقل قول‌هایی از برخی کارشناسان، پاراگراف پایانی متن را چنین رقم زده‌اند: «دولت آینده آمریکا نیاز خواهد داشت تا بر بازسازی ظرفیت‌های دیپلماتیک و توسعه‌ای که در سال‌های اخیر از دست رفته‌اند تمرکز کند. در حالی که ایالات متحده به این زودی‌ها خاورمیانه را ترک نخواهد کرد، به قیمت از دست رفتن قدرت غیرنظامی، حضور این کشور در منطقه بیش از حد رشد یافته و نامتوازن، سیاسی، شخصی و نظامی شده است. خطر آنجاست که دولت آینده آمریکا در مسیر یافتن گزینه‌های جایگزین نظامی‌گری از یک‌سو و خروج از سوی دیگر به این نتیجه برسد که هیچ گزینه‌ای وجود ندارد؛ این دولت با وضعی در منطقه مواجه است که از یک‌سو یک پا در گذشته دارد و پای دیگرش در خارج از منطقه است.»

منبع : فارس

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده