به گزارش «راهبرد معاصر»؛ ماه می برای دیپلمات های عرب شلوغ و پرکار بود. 12 سال پس از تعلیق عضویت سوریه از اتحادیه عرب، بالاخره دولت بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به طور رسمی به عضویت این گروه پذیرفته شد. شواهد نشان می دهد جنگ طولانی مدت یمن در حال پایان یافتن و اختلافات میان ایران و عربستان سعودی خاتمه یافته است.
در عین حال، مصر میانجی گری آتش بس میان اسرائیل و سازمان جهاد اسلامی فلسطین را برعهده گرفت و عربستان سعودی برای پایان دادن به جنگ داخلی سودان ایفای نقش کرده است. نکته قابل توجه این تحولات غیبت تقریباً کامل غرب است.
دولت آمریکا و شرکای اروپایی آن از زمان پایان جنگ سرد، پیشتاز اکثریت پیشرفت های دیپلماتیک منطقه بودند که می توان صلح میان اسرائیل و اردن، عادی سازی روابط میان اسرائیل و کشورهایی عربی حاشیه خلیج فارس و توافق هسته ای ۲۰۱۵ موسوم به برجام را بیان کرد. فعالیت و کنشگری غرب همچنین شامل حمله نظامی به عراق در سال ۲۰۰۳ ، مداخله نظامی در لیبی در سال ۲۰۱۱ و حمایت از شورشیان ضد اسد در سوریه و حذف داعش از سوریه و عراق است.
در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا هنوز از راه حل دو دولتی حمایت می کنند؛ اسرائیلی ها و فلسطینی ها از آن دور شده اند
علاوه بر این، دولت آمریکا در جنگ یمن از عربستان سعودی حمایت نظامی کرد؛ اما تنها چیزی که از این تلاش ها باقی مانده، به ترتیب 2 هزار و 500 و ۹۰۰ نیروی نظامی در عراق و سوریه است.
عقب نشینی نظامی آمریکا از خاورمیانه بخشی از راهبرد برای معطوف کردن تمرکز خود به رقابت گسترده با چین است. همان گونه که یکی از مقام های ارشد سابق دولت آمریکا گفت: این صرفا بازگشت به دوران قبل از سپتامبر ۲۰۰۱ نیست؛ بلکه آمریکا به دنبال بازگشت به راهبرد قبل از ۱۹۹۰ است که برای حفظ صلح و ثبات در منطقه به شرکای منطقه ای تکیه می کند و حضور نظامی خود را کاهش می دهد.
برای درک و فهم واقعیت جدید در خاورمیانه دو مسیر وجود دارد:
نخست، ابزار تأسف نسبت به شکاف میان آمال غربی و واقعیت موجود: در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا هنوز از راه حل دو دولتی حمایت می کنند؛ اسرائیلی ها و فلسطینی ها از آن دور شده اند و اکنون اکثریت فلسطینی ها به مقاومت مسلحانه نسبت به تشکیلات خودگردان فلسطین تمایل نشان داده اند.
دوم، سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای تعجیل کرده اند تا خلأ ناشی از خروج غرب از منطقه را پرکنند. زمانی که تبادل موشکی کوتاهی میان اسرائیل و جهاد اسلامی در غزه می توانست آنها را به سمت درگیری بزرگتر سوق دهد، مصر میانجی گری میان دو طرف را برعهده گرفت و درنهایت به دشمنی دو طرف پایان داد. در حالی که بسیاری در غرب ممکن است از این تحولات نگران کننده ناامید شوند، راه دیگری برای درک نظم نوظهور پساآمریکا وجود دارد.
با وجود اینکه عده ای نگران هستند خروج آمریکا از منطقه باعث هرج و مرج و بی نظمی شود؛ بسیاری در خاورمیانه بر این تأکید می کنند مداخله گرایی غرب خود عامل بی ثباتی منطقه و خروج عجولانه از افعانستان نمونه آن است.
نظم جدیدی که به وسیله بازیگران منطقهای و قدرتهای خارجی مانند روسیه و چین رهبری میشود، امکان دارد به دلیل نقش رژیمهای خودکامه با ترجیحات غرب همسو نباشد، هرچند شکل مشخصی از نظم را نشان می دهد.
با وجود اینکه عده ای نگران هستند خروج آمریکا از منطقه باعث هرج و مرج و بی نظمی شود؛ بسیاری در خاورمیانه بر این تأکید می کنند مداخله گرایی غرب خود عامل بی ثباتی منطقه است
گرچه غرب ممکن است به نتیجه ای متفاوت امیدوار باشد، اما نمی توان انکار کرد خاورمیانه خشونت کمتری به خود می بیند که می توان آن را ناشی از تنش زدایی در یمن، رفع تنش میان ایران و عربستان سعودی و احساس مسئولیت رهبران منطقه برای حل بحران های منطقه ای مانند بحران سودان دانست.
به طور قطع، نظم نوظهور را می توان «صلح استبدادی» توصیف کرد و چالش های پیش روی کشورهای خاورمیانه همچنان قابل توجه است؛ ولی منطقه در حال حاضر بر یکپارچگی و توسعه اقتصادی تمرکز کرده است.
خاورمیانه ممکن است فقط در حال تجربه دوره ای میان دورههای خشونت باشد، اما به احتمال زیاد شاهد آینده چندقطبی هستیم. همان گونه که ناظر و تحلیلگری چینی گفت: پکن، منطقه را به سان آزمایشگاهی برای دنیای پساآمریکا می بیند. با ادامه عقب نشینی ایالات متحده، بازیگران منطقه ای خود را بیش از پیش مطرح می کنند و کشورهایی مانند هند، ترکیه، روسیه و چین در نظم جهانی جدید نفوذ بیشتری خواهند یافت.