به گزارش راهبرد معاصر؛ وای. شما را به خدا بگویید که این خبر دروغ است! بگویید که یک متعلق به کشور دیگری است.
اما نه متأسفانه گویا هم خبر صحیح است و هم مربوط به کشور خودمان است.
اولین نکتهای که پس از خواندن این خبر به ذهنم رسید این بود که حالا تکلیف آمبولانسهای واقعی چه میشود؟
مردم با شنیدن خبر آمبولانسهای جعلی آیا دیگر به صدای آژیر آمبولانسهای تقلبی اعتنا میکنند؟
آیا راه را برای آنها باز میکنند یا خیال میکنند این هم یکی از همان آمبولانسهای تقلبی است؟
این که بعضیها خودروهای خود را شبیه به آمبولانس میکنند جز یک جنایت آشکار چیز دیگری نیست.
آنها اعتماد مردم را نسبت به آمبولانس و آژیر آن تضعیف میکنند و باز کردن راه برای آمبولانس که تازه داشت در کشورمان به یک فرهنگ تبدیل میشد با این اقدام ناجوانمردانه یک شبه نابود میشود.
ماشین آمبولانس واقعی
حالا فقط خدا میداند آمبولانسهای واقعی چه عذابی باید بکشند تا از میان خودروها عبور کنند.
فقط خدا میداند چند بیمار بدحال پشت ترافیک خودروهای بیتفاوت جان خود را از دست میدهند.
خودروهایی که با شنیدن وجود آمبولانسهای جعلی دیگر توجهی به آژیرهای ممتد آموبولانسها نخواهند داشت.
حالا بالاخره تکلیف چیست؟ مسئولین چه تمهیداتی برای جلوگیری از گسترش آمبولانسهای جعلی میاندیشند؟
چه راهحلی وجود دارد که مردم بفهمند آمبولانسی که پشت سرشان مدام آژیر میکشد واقعی است یا جعلی؟
آیا باید درون بلندگو به جان مادرش قسم بخورد؟ آیا باید مریض را روی سقف بگذارد تا همه ببینند؟
اما در پایان باید به یک مسئوله مهم هم اشاره کرد.
آیا رسانهها تمام اخبار را باید منتشر کنند؟ آن هم با قیل و قال و فریاد؟
دروازهبانی خبر پس چه میشود؟ انتشار اولین بار این خبر چه کمکی به بهتر شدن اوضاع کرد؟
جز بیاعتماد کردن مردم نسبت به آمبولانسهای واقعی و جان دادن بیماران داخل آنها چه نتیجه را به دنبال خواهد داشت؟
حالا چند نفر هم با آمبولانس جعلی تردد میکردند چه میشد؟ حالا خوب شد که شاید هیچ آبولانسی نتواند تردد کند؟
بهتر نبود ابتدا خبر را برای مراجع قانونی ارسال میکردند سپس اگر واکنشی نمیدیدند آن را منتشر میکردند؟
اما باز به رسانه هم نمیشود خرده گرفت. جامعه آرمانی جایی است که خود مسئولین آن بخش نفر اول از مشکلات باخبر شوند.
که معمولاً یا نمیشوند یا نمیخواهند بشوند.