6 ماه زندگی در سلول یک متری-راهبرد معاصر

6 ماه زندگی در سلول یک متری

جعفر برهانی‌نژاد آزاده سرافراز همدانی است که چهار سال در زندان‌های بعثی عراق بود و دور از وطن؛ کم حرف است و بیشتر اهل عمل، از خاطرات و شرایط طاقت‌فرسای اسارت و سختی‌های آن دوران می‌گوید.
تاریخ انتشار: ۲۳:۰۶ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ - 2019 August 21
کد خبر: ۱۹۷۵۶

به گزارش راهبرد معاصر ، تعظیم بر ایثار آزادگانی که تحمل شکنجه‌های دوران اسارتشان برای حفظ وطن، دین، عقیده و باور حتی با گذشت سالیان سال به هیچ وجه شوخی‌‍‌بردار نیست؛ برای درک این موضوع فقط دقایقی و نه روزها و ماه‌ها خود را محبوس در مکعب یک در یک و چمباتمه‌زده تصور کن.

 

وقتی فرصت گفت‌وگو با این آزاده برایم مهیا می‌شود در پوست خود نمی‌گنجم همیشه دیدن افراد خاص از جاذبه‌های کاری خبرنگاری بوده و هست و البته نگرانی عجیبی نیز همراه با این مسرت در من ایجاد می‌شود؛ شادی از باب فرصتی بیشتر برای آموختن و اضطراب برای سنگینی باری بر دوش و ناتوانی قلم در معرفی برخی چهره‌ها در قالب کلام.

 

جعفر برهانی‌نژاد، همان آزاده محکمی است که با او قرار مصاحبه داشتم، به گفته خودش از 18 سالگی وارد جبهه شد و تا 23 سالگی بیشتر در گردان شناسایی حضور داشت، از سال 69 آزاده شد و بعد از بازگشت به وطن در امور مالی مرکز آموزشی درمانی فاطمیه مشغول فعالیت شد از سال 95 هم به افتخار بازنشستگی نائل آمد.

 

بهانه ارزشمند دیدارمان بازگشت آزادگان سرافراز به آغوش میهن بود. جعفر برهانی‌نژاد که خودش به گرمی از من پذیرایی می‌کرد گرچه کم حرف است و بیشتر اهل عمل، از خاطرات و شرایط سخت زمان اسارت، سختی‌ها و مشقات این دوران صحبت کرد. شک ندارم هر چه در این باره بشنویم باز هم زوایای پنهان و ناگفته دیگری وجود خواهد داشت چراکه سخن از این وادی زیاد است.

 

خوراکمان آب و پیاز پخته بود با یک تکه نان

می‌گوید: سال 65 در منطقه مهران که در منطقه‌ای گودی قرار داشت و عراقی‌ها از بالا به این منطقه اشراف داشتند حضور داشتم، حدود چهار سال اسیر شدم و مدت‌ها هم جزو مفقودین بودم.

 

این آزاده همدانی با توصیف سلول‌های انفرادی در دوران اسارت می‌افزاید: به دلیل درگیری با یکی از نگهبان عراقی مدت 6 ماه در زندان اردشیر بغداد بودم، در آن شرایط انفرادی‌ها به صورت مکعب‌های یک متری بود که نه می‌شد در آن دراز کشید، نه سر پا بایستی و در مدت 24 ساعت فقط می‌توانستی یک ساعت صبح و یک ساعت عصر بیرون بروی؛ 6 ماه در آن شرایط سخت در سلول‌های مکعب یک متری بود که مشکل ستون فقراتم از آنجا ایجاد شد.

 

می‌‌گوید در دوران اسارت خوراکشان به آب و پیاز پخته همراه با نصفه نان باکت محدود بود که موجب اسهال و استفراغ شدید آزادگان می‌شد و این موضوع باعث شد بسیاری از آنها در آن شرایط طاقت فرسا شهید شوند.

وی ادامه داد: یک ماه بعد از خروج سلول انفرادی اردشیر بغداد به تکریت که شرایط آب و هوایی آن بدون باران و خشکه سرمایی بود برگشتم و یک ماه بعد نیز در کمال ناباوری به میهن بازگشتم؛ بعد از دیدار با خانواده در بیمارستان بقیه‌الله بستری شدم به طوری که از پایین تا بالا بدنم با باند بسته شده بود و تمام بدن پر از ترکش بود.

 

این آزاده سرافراز که در شهریورماه 90 در امور مالی فاطمیه بازنشسته شده است گفت: وقتی که بازنشسته شدم جای من سه نفر جایگزین شدند.

 

برهانی که همه آنچه در دوران جوانی و اسارت تجربه کرده را خواست خدا بوده و مجاهدت در راه او می‌داند‌ در پاسخ به اینکه درخواست شما از مردم و مسوولان چیست، جز سکوت و خشوع چیزی برای عنوان کردن ندارد.

 

وی با اصرار برای دریافت پاسخ سوالم می‌گوید: از مردم که نمی‌توان درخواستی داشت ولی از مسوولان می‌خواهم به امور رسیدگی کنند و این سوال برایم مطرح است که در شرایطی که شهریه دانشجویان خانواده شاهد و ایثارگری محصل در دانشگاه آزاد به طور کامل توسط بنیاد شهید پرداخت می‌شود چرا برای خرید تجهیزات آزمایشگاهی فرزندم که با رتبه 203 وارد دانشگاه شده باید به صورت شخصی هزینه پرداخت کنم.

 

دل پردرد همسر آزاده از شوخی گرفتن رشادت‌ها

همسر این آزاده که او نیز به نوعی نماد ایثار و عطوفت است و بی‌شک در ایثار همسرش شریک‌، با بیان اینکه شرایط بیماری همسرش قابل عنوان نیست وارد صحبت‌های ما می‌شود و در حالی که دل پردردی دارد از برخی حرف‌ها و اظهارنظرهای آزاردهنده مردم گله می‌کند و می‌گوید: برخی افراد از یاد نبرده‌اند این که روزگاری مردمانی از این دیار روز و شب زیر شکنجه دشمنان بودند به طوری که چهره‌هایشان از شدت جراحت قابل شناسایی نبود.

 

مرضیه برهانی با اشاره به اینکه همسرم با اصرار زیاد من برای استفاده از مزایای جانبازی اقدام کرده، از پزشکان درخواست کرد بیشتر به جامعه آزادگان توجه کنند و به تجویز قرص خواب و اعصاب اکتفا نکنند.

 

وی که 6 ماه بعد از آزادی همسرش با وی ازدواج کرده است می‌گوید وضع روحی و جسمانی او بسیار خراب بود به طوری که من هر روز و هر شب با الکل زخم‌هایش را شست‌وشو می‌دادم و این پرستاری به گونه‌ای بوده که امروزه آثار آن بسیار کم شده و چندان قابل مشاهده نیست.

 

ایجاد روحیه ایثارگری به جامعه به رسیدگی نیاز دارد سطح تورم باعث بسیاری مشکلات است مردم وقتی در رفاه باشند به جانبازی و ایثارگری جذب می‌شود.

 

در پایان باید گفت، درس عجیبی است درس آزادگی و شاید یگانه علاج دنیا این است که درس آزادگان تاریخ که سرآمد آن حسین بن علی امام آزادیخواهی است را بفهمیم و به آن عمل کنیم.

و کلام آخر از قول مولانا

              گر بگویم شرح این معنا تمام                                                                                صد قیامت بگذرد وین ناتمام

ارسال نظر