به گزارش راهبرد معاصر؛ نشریه اینترنتی «وزگلیاد» در تحلیلی نوشته است: سال 2019 سالی پر از چالش پیش بینی میشود که نه اتحادیه اروپا، نه آمریکا با تمام قدرتش، نه منطقه همیشه درگیر مناقشات خاورمیانه هم از آن مصون نخواهند بود و البته روسیه هم از این مسئله مستثنی نیست. قواعد بازی در جهان سیاست به سرعت به تغییرات آغاز شده ادامه داده و روسیه هم برای موفقیت در این بازی باید خود را با شرایط جدید وقف بدهد تا در حاشیه قرار نگیرد. حال این سئوال مطرح است که کدامیک از چالشهای پیش رو در سال جدید برای روسیه ناخوشایندتر از همه خواهد بود؟
به عقیده کارشناسان، کلیدی ترین چالش در سال 2019 تمایل روسیه برای پذیرش تغییراتی است که ازهم اکنون در عرصه سیاست بین المللی رخ داده است. "فئودور لوکیانوف" رئیس شورای سیاست دفاعی و خارجی روسیه در گفتوگو با این روزنامه گفت: «مسلما کشورهای غربی بخش بانفوذی از جهان را تشکیل میدهند، ولی ما هنوز نمیتوانیم تصور کنیم که در شرایط کنونی چگونه روابط آتی خود را با غرب به سمت بهبود تنظیم کنیم.»
به عقیده وی، وقت آن رسیده که مسکو با این واقعیت ناخوشایند کنار بیاید که غرب کمتر و کمتر به روسیه علاقه مند است و این حقیقت رخ داده که با ما با احتیاط برخورده شده و نادیده گرفته خواهیم شد.
این کارشناس افزود: «طرف روسی هنوز بطور کامل این واقعیت را درک نکرده که روابطش با غرب به سمت بهبود پیش نخواهد رفت و نباید زمان و تلاش بیهوده در این مسیر صرف کند. دقیقا به همین دلیل آمریکا از برگزاری نشست تمام و کمال بین رهبران دو کشور طفره رفته و علاقهای به آن نشان نمیدهد.»
سئوال اینجاست که روسیه باید چه تغییرات دیگری را در روابط با سایر نقش آفرینان عرصه سیاست جهانی قبول کند و حتی در روابط با همسایگان خود چه انتظاراتی باید داشته باشد؟
آمریکا در سال جدید روی «جنگ» با چین متمرکز خواهد بود
فئودور لوکیانوف معتقد است که در سال 2019، دقیقا مانند سال 2018 توجه همه جامعه جهانی به روی حوادثی معطوف خواهد بود که حول و حوش ایالات متحده رخ میدهد. وی گفت: «در وهله نخست مسائل داخلی در عرصه سیاست آمریکا مورد توجه قرار دارد، اینکه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا طی ماههای آتی چگونه با حمله قدرتمند از سوی ترکیب جدید مجلس نمایندگان کنگره و روند تحقیقات دادستان ویژه میلر درباره "مداخله روسیه" برخورد خواهد کرد. البته برغم روند اوضاع داخلی در ایالات متحده، واشنگتن و ترامپ همچنان به تاثیرگذاری بر عرصه سیاست جهانی و دستورکار بین المللی نیز ادامه میدهند و طبق معمول هم سایر کشورهای جهان در موافقت یا مخالفت به این نقش آفرینی آمریکا واکنشهای متفاوت نشان خواهند داد. در چنین شرایطی، دونالد ترامپ احتمالا همان سیاست خارجی که در سال 2018 در پیش گرفته بود، از جمله در رابطه با چین، را ادامه خواهد داد.»
این کارشناس برجسته روس تاکید کرد: «یکی از مسائل اصلی در عرصه سیاست جهانی، همچنان تحرکات در روابط آمریکا و چین خواهد بود. مقامات پکن باید انتخاب کنند که چگونه باید به ادامه اعمال فشارها از سوی واشنگتن پاسخ بدهند، چرا که بر اساس شواهد و قرائن، این فشارها قطعا کاهش نخواهد یافت. ترامپ کاملا پیگیرانه سیاست در پیش گرفته خود را ادامه داده و در مجموع، هم در داخل ایالات متحده و هم در اروپا در این جهت گیری از حمایت لازم برخوردار است.»
"الکساندر رار" کارشناس آلمانی در عرصه سیاست جهانی نیز در گفتوگو با «وزگلیاد» یادآور شده که روابط بین آمریکا و اروپا نیز در سال 2019 به سمت بهبودی سوق پیدا نخواهد کرد. آمریکا بطور دقیق و مصرانه خط مشی سیاسی «آمریکا، اول» را در پیش گرفته و در برخورد با کشورهای اروپایی، تنها تامین منافع خود را در نظر میگیرد.
اتحادیه اروپا در حال وفق دادن خود با تغییرات پس از برگزیت است
سال 2018 نشان داد که «جهان کهن» (اروپای غربی) هنوز آمادگی رویارویی با چالشهایی که اتحادیه اروپا با آنها مواجه است را ندارد. هنوز مشکلات مربوط به سیاست مهاجرتی حل و فصل نشده باقی مانده است. بسیاری از کشورها بخصوص در اروپای شرقی از قبول سهم خویش در پذیرش مهاجرین که از طرف بروکسل بر آنها تحمیل شده، سر باز میزنند.
تصمیم انگلیس درباره خارج شدن از ترکیب اتحادیه اروپا (که تشریفات مربوط به این جدایی باید در ماه مارس به پایان برسد) با مخالفتهای شدید در داخل این کشور مواجه شده است. در این رابطه "ترزا می" نخست وزیر انگلیس که سهم زیادی در برگزیت دارد، در معرض حمله جدی مخالفانش قرار گرفته است.
آلمان، بعنوان یکی از قدرتمندترین کشورهای عضو اتحادیه اروپا با اعمال فشارهای بی سابقهای از سوی آمریکا و متحدانش روبروست. آنها عملا برلین را از ادامه همکاریهای اقتصادی با مسکو و مشارکت در طرح ساخت خط لوله «جریان شمالی-2» منع کردهاند. همه این مسائل آشکارا نشان میدهد که سال 2019 روند اوضاع به چه شکل بوده و چه انتظاری باید از آن داشت.
در جنوب قاره اروپا هم اوضاع چندان ساده نیست. مسلما اختلافات بین دولت ایتالیا که به اصطلاح به «دوست پوتین» معروف شده با بوروکراتهای کمیسیون اروپایی ادامه خواهد یافت. الکساندر رار در این رابطه پیش بینی کرده است: «ایتالیا بیش از گذشته نقش رهبری در جنوب اروپا که از سیاستهای اتحادیه اروپا ناراضی هستند را بازی میکند. در این منطقه باید در انتظار یک شوک اقتصادی بود.»
به عقیده وی، بطور کلی در سال 2019 غرب متحد در وضعیت دفاعی قرار می گیرد. ارزش های لیبرال تحت فشار و دفاع هم در محاصره قرار خواهد گرفت. در این رابطه اتهامات مختلف علیه روسیه که به عقیده غربیها درصدد ضربه زدن، تضعیف و از بین بردن همبستگی آنهاست، ادامه خواهد یافت و تنش در روابط دو طرف فقط و فقط افزایش پیدا میکند.
به گفته این کارشناس آلمانی، در حال حاضر اروپا در موضع ضعف قرار گرفته است و انتخابات پارلمان اروپا که قرار است در ماه مه سال 2019 برگزار شود هم ممکن است به این تضعیف کمک بیشتری کند. سیاستمداران اروپایی نگران آن هستند که در نتیجه این انتخابات نیروهای سیاسی چپ گرا قدرت گرفته و مرکزگرایان نفوذ خویش را از دست بدهند و این مسئله به روی رهبران اتحادیه اروپا نیز تاثیر خواهد گذاشت.
فئودور لوکیانوف نیز پیش بینی کرده است که انتخابات پیش روی در قاره اروپا یک گام نمادین است که در پارلمان اروپا فراکسیون های بزرگ و با نفوذی بوجود آیند که دقیقا مخالف سیاستهای کنونی آن هستند. این واقعیت میتواند روی سیاست کلی در اتحادیه اروپا تاثیر قابل توجهی بگذارد.
اوکراین و آمریکا به اقدامات تحریک آمیز علیه روسیه ادامه خواهد داد
وخامت اوضاع در اوکراین ادامه خواهد داشت. حتی اگر انتخابات ریاست جمهوری در این کشور (که قرار است در اواخر ماه مارس برگزار شود) هم لغو نشود، «انقلاب میدان سوم» یا موضوع غیرمعمول دیگری، مثلا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یا پارلمان اعلای اوکراین به خودی خود به چالش جدی، از جمله برای همسایگان این کشور تبدیل خواهد شد.
"میخائیل رمیزوف" کارشناس مسائل سیاسی و رئیس موسسه راهکار ملی به این روزنامه توضیح داده است: «به عقیده من، به احتمال زیاد مقامات کییف و برنامه ریزان آمریکایی به خط مشی خود در حمایت از ایجاد تنش حتی با تاثیر کم، ادامه داده و همچنان اقدامات تحریک آمیز، بوجود اوردن شرایط نامناسب، راه اندازی جنگ اطلاعاتی علیه مسکو را تکرار می کنند، ولی تلاش خواهند کرد تا از بروز یک درگیری نظامی تمام عیار واقعی با روسیه تا جای ممکن اجتناب ورزند.»
به گفته این کارشناس، یکی از دلایل این روند اوضاع آن است که موقعیت کییف از لحاظ اجتماعی، روانی و اقتصادی مسلما بالاتر از دو جمهوری خودخوانده دونتسک و لوهانسک (در شرق اوکراین) است و زمان در واقع به نفع مقامات کییف جریان دارد. ضمن اینکه برای آمریکا نیز حمایت از حل و فصل نشدن مسالمات آمیز این مناقشه داخلی و جریان آن به سمت سناریوی مطلوب آنها، مفیدتر است.
وی افزود: «در حالیکه، به عقیده من، به نفع مسکو خواهد بود اگر اوضاع دونباس هر چه سریعتر حل و فصل شود. البته روسیه به موضع گیری در حال انتظار خود ادامه میدهد. این مسئله که آیا مسکو در ین برخورد خود تغییری بوجود خواهد آورد یا نه، بستگی به مسائل دیگری، از جمله سرنوشت خط لوله جریان شمالی-2 دارد که می تواند آزادی عمل بیشتری برای مانور سیاسی روسیه ایجاد کند. شاید بتوان گفت که روند اوضاع در سال 2019 به مراتب شفافیت بیشتری نسبت به سال 2018 داشته باشد.»
چالش اصلی برای روسیه، بلاروس و قزاقستان هستند
اوکراین تنها کشوری نیست که برای روسیه تهدید آفرین بوده و به خاطر آن مسکو در معرض فشار زیادی قرار دارد. رمیزوف در این باره گفته است: «مناقشه حل و فصل نشده بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ کوهستانی نیز چنین فشاری را بر مسکو وارد می کند. نباید دشواری در روابط روسیه و ارمنستان را نیز در این بین نادیده گرفت. در حال حاضر شرایط مناسبی برای مقامات باکو بوجود آمده تا "چوب لای چرخ" مسکو بگذارند.»
به گفته وی، افزایش وخامت اوضاع در این جهت گیری، قبل از هر چیز تهدیدی برای همگرایی نظامی ایجاد شده از سوی مسکو، یعنی سازمان پیمان امنیت جمعی است. برای اینکه هر نوع موضع گیری: حمایت از ارمنستان یا خودداری از چنین حمایتی، ضربه جدی به این ساختار نظامی وارد خواهد کرد. حمایت از مواضع ایروان در این مناقشه با عدم موافقت بلاروس و قزاقستان ( و در سطح کمتری سایر جمهوریهای آسیای مرکزی) همراه خواهد بود و عدم حمایت از ایروان نیز به منزله آن است که سازمان پیمان امنیت جمعی به تعهد خویش در تضمینهای امنیتی به اعضای خود عمل نکرده است.
این کارشناس یادآور شده است: «روابط روسیه با نزدیکترین متحدان خویش، یعنی بلاروس و قزاقستان، چندان مطلوب پیش نمی رود. مسکو در هر دو جهت گیری در حال از دست دادن نفوذ ژئوپلیتیکی خود است. مقامات آستانه بیش از گذشته روشن ساخته اند که خود را بخشی از "جهان ترک زبان" می دانند و فاصله خود از روسیه را در بسیاری از جهت گیری های سیاسی، از جمله در باره شبه جزیره کریمه و سوریه، پنهان نمیکنند.»
به عقیده وی، هم الکساندر لوکاشنکو و هم نورسلطان نظربایف (رهبران بلاروس و قزاقستان) که زمانی در روند همگرایی در فضای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقش داشتند، امروزه انتخاب خود را به سمت دور شدن از مرکز (مسکو) و بازی در حاشیه را انجام دادهاند. این خط مشی ژئوپلیتیکی بلاروس و قزاقستان را شاید بتوان اصلی ترین چالش درازمدت برای روسیه در خارج نزدیک (یا همان فضای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی کرد.