کاخ سفید: شاید تحریم‌های ثانویه برای روسیه روز جمعه اجرا شوند جزئیات جدید از طرح نظامی جدید اسرائیل در غزه امیر قطر و نخست‌وزیر انگلیس درباره تحولات غزه رایزنی کردند ترامپ: ویتکاف دیدار بسیار سازنده‌ای با پوتین داشت عراقچی: معاون گروسی برای بازرسی نمی‌آید/ مذاکرات با آمریکا قطعی نشده/ لاریجانی استوانه سیاسی ایران است جزئیات تیراندازی در پایگاه ارتش آمریکا/ چندین کشته و زخمی هشدار گزارشگر سازمان ملل نسبت به پیامد اخراج جمعی پناهجویان افغان از پاکستان شرط وثیقه ۵۰۰ دلاری برای صدور ویزای اربعین به زائران افغان برداشته شد سقوط بالگرد نظامی در غنا؛ ۲ وزیر کشته شدند آلمان: تروئیکای اروپا به حل دیپلماتیک مسئله هسته‌ای ایران متعهد است  جزئیات دیدار پوتین با پادشاه مالزی ترامپ فرمان اجرایی علیه هند را امضا کرد پرواز هواپیمای شناسایی هسته‌ای آمریکا نزدیک پایگاه‌های اتمی روسیه کرملین: دیدار پوتین و ویتکاف سازنده بود رایزنی سفیران هلند و ژاپن با بقائی
یادداشت اختصاصی حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

شکست راهبردی آمریکا در غزه و اوکراین

جنگ‌های غزه و اوکراین به نقطه آشکارساز شکست تاکتیکی و راهبردی آمریکا در درک واقعیت‌های جهانی و منطقه‌ای و فراتر از آن تبدیل شده است و حکم اهرم‌هایی را برای امتیاز گیری بیشتر کشورها، بازیگران و جریان‌های مخالف کاخ سفید در آینده دارند.
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۲۹ آبان ۱۴۰۲ - 2023 November 20
کد خبر: ۲۱۴۰۸۱

شکست راهبردی آمریکا در غزه و اوکراین

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ تاکنون بارها از سیاست خلق گره های کور راهبردی در نظام بین الملل به وسیله دولت آمریکا پرده برداشته شده است. راهبردنویسانی مانند هنری کیسینجر و برژینسکی در قرن بیستم مدعی بودند، حفظ هژمونی آمریکا در نظام بین الملل در گروی کاهش نسبی قدرت رقبای بالقوه و بالفعل آن است.


آنها اصلی ترین راه تحقق موضوع را خلق تنش های مزمن امنیتی، گره های کور ژئوپلیتیک و منازعات مستمر در حوزه پیرامونی آن عنوان کردند. بحران سازی آمریکا در حیاط خلوت روسیه (که به ایجاد جنگ اوکراین منجر شد) و اصرار واشنگتن بر استمرار جنگ غزه در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است.

میان رویکرد آمریکا در منازعات قفقاز و آنچه این کشور در جنگ اوکراین یا محیط پیرامونی چین و منطقه غرب آسیا دنبال می کند، مخرج مشترکی راهبردی وجود دارد


صورت مسئله مشخص است؛ معادلات جنگ غزه. در این میان اصرار آمریکا بر استمرار جنگ اوکراین، تمرکز خاص آمریکا و رژیم صهیونیستی بر منطقه قفقاز، اقدامات تحریک کننده آمریکا در شبه جزیره کره و شرق آسیا و حتی تلاش برخی اعضای ناتو برای مداخله نظامی در مناطقی از آفریقا جملگی منبعث از راهبردی فرامتنی  و آن، خلق گره های کور راهبردی به وسیله غرب در نقاط کانونی و مهم جهان است.


این گره های کور در مناطق حساس و گلوگاه هایی رخ می دهند که دارای اهمیت ژئوپلیتیک یا ژئو استراتژیک هستند. میان رویکرد آمریکا در منازعات قفقاز و آنچه این کشور در جنگ اوکراین یا محیط پیرامونی چین و منطقه غرب آسیا دنبال می کند، مخرج مشترکی راهبردی وجود دارد.


زیست غرب در نظام بین الملل در سایه بحران ها شکل می گیرد و هر اندازه بحران ها عمیق تر و دنباله دار باشد، آمریکا و رژیم صهیونیستی بهانه های بیشتری برای مداخله گرایی در دیگر نقاط جهان می یابند. بنابراین، دشمنان ابتدا بحران ها را خلق، سپس آن را به گره کور راهبردی جهان مبدل می کنند و در نهایت، ناظر بر گرهی که خود ایجاد کرده اند به مداخله گرایی پیرامون آن ادامه می دهند.


اما سؤال اصلی اینجاست، آیا تدوین، طراحی و حتی پیاده سازی منظومه راهبردی به معنای موفقیت آن است؟ قطعاً پاسخ این سؤال منفی و یکی از مصادیق آن نیز سیاست خلق گره های کور راهبردی به وسیله آمریکاست. واقعیت این است، بحران های ایجاد شده تنها در صورتی می توانند برای واشنگتن مفید باشند که هزینه آن نسبت به فایده اش در هر دو بعد فرامتنی و متنی بیشتر باشد اما این قاعده دست کم در قبال دو جنگ غزه و اوکراین صادق نیست.


هر دو جنگ به نقطه آشکارساز شکست تاکتیکی و راهبردی آمریکا در درک واقعیت های جهانی و منطقه ای و فراتر از آن تبدیل  شده است و حکم اهرم هایی برای امتیازگیری بیشتر کشورها، بازیگران و جریان های مخالف کاخ سفید را در آینده دارند. آمریکا درست مانند جنگ عراق در سال 2003 میلادی بحران خلق کرده، اما بار دگر در ایجاد موازنه مثبت میان هزینه ها و فواید آن به بن بست رسیده است. هرچند به نظر می آید عمق فاجعه نسبت به آنچه آمریکا اکنون تصور می کند، بیشتر خواهد بود.

 

ارسال نظر
آخرین اخبار