به گزارش «راهبرد معاصر»؛ خیمه قدرت در عربستان سعودی بر دو عمود سیاسی و مذهبی بنا شده است و این شاخص ها جوهر و درونمایه قدرت را سامان می دهند. در واقع، دو عمود با تفکیک دامنه، میزان و حد و ثغور قدرت در دو حوزه سیاسی و مذهبی نه تنها پشتوانه و قوام ساختار سامان گرفته از اتحاد را شکل می دهند، بلکه ضامن بقا و تداوم یکدیگر نیز هستند.
آل سعود به عنوان نماینده سیاسی و آل شیخ به عنوان نماینده وهابیت در اتحاد با هم نزدیک به یک قرن اخیر تمام نسخه های حیات و ممات را در ساحت های اجتماعی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی در قلمرو جغرافیایی سعودی پیچیده اند. به واقع همین رویه اتحادی و احترام به مرزهای تعیینی قدرت برای مشروعیت بخشی به هم، زمینه های پایایی و مانایی آنها را در سرزمین شن ها فراهم کرده و رمز بقای آنها بوده است.
بن سلمان و مشاورانش که از میزان قدرت سنتی کانون مذهبی آگاه و عالم به مخالفت آنها در خفا و آشکار نسبت به اصلاحات موجود بودند، در تقابل با آنها دست پیش گرفتند
این روایت کوتاه از قدرت و عمودهای آن در عربستان گرچه سال هاست دوام داشته و هیچ یک از دو طرف از آن تخطی نکرده و سعی کرده اند از تداخل در آن خودداری کنند، اما به نظر می آید میزانی از ترس و هراس از غالب شدن یکی بر دیگری وجود داشته باشد که همواره سعی شده است پنهان نگاه داشته شود.
ورود محمد بن سلمان به عرصه سیاست و قدرت سعودی به معنای آغاز بازی تازه ای میان دو جریان قدرت به شمار می رود؛ به طوری که با ورود بن سلمان و ایده های بلندپروازانه اش در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و اعطای برخی آزادی های اجتماعی که از نگاه کانون قدرت مذهبی تا پیش از این قدغن بود و دخالت در امور تفکیکی نانوشته میان قدرت سیاسی و مذهبی به شمار می آمد، موجب شد ولیعهد عربستان برای تحدید اثرگذاری آنها در امور جاری دست به کار شود.
در حقیقت بن سلمان و مشاورانش که از میزان قدرت سنتی کانون مذهبی آگاه و عالم به مخالفت آنها در خفا و آشکار نسبت به اصلاحات موجود بودند، در تقابل با آنها دست پیش گرفتند. از این رو پیش از شکل گیری هسته های مخالف مذهبی و تشکیل شبکه های مخالفت از کانون مذهب با معترضان به بن سلمان از کانون سیاست (شاهزادگان سعودی)، تاکتیک ارعاب و تهدید و سیاست حذف را در دستور کار قرار دادند.
به بیان جامع تر، بن سلمان در ابتدا با تدوین سیاست های محدودسازی دامنه قدرت مذهب و آل شیخ و اجرای راهبرد خلع ید آنها از عرصه فرهنگی اجتماعی و حتی آموزشی، رویکرد تنبیهی حصر و مصادره و زندانی کردن منبرنشین ها و فرزندانشان را اجرا کرد.
واقعیت این است، بن سلمان با این سیاست ها توانست به میزان قابل توجهی به اهدافش در امنیت بخشی به جایگاهش به عنوان ولیعهد دست یابد، قدرت را پیرامون خود و برای آل شیخ نقشی تشریفاتی تعریف، جایگاه آنها را در عرصه قدرت در عربستان نمایشی کند، حتی وضعیت شاخص اعتباربخشی را از آل شیخ به آل سعود تغییر دهد.
این موارد یعنی آنچه امروز درعرصه قدرت و سیاست سعودی در ساحت سیاست و وهابیت تعریف می شود، در زیر سایه سنگین بن سلمان است؛ در واقع رأس هرم قدرت در هر دو زمینه با وجود تفکیک و مرزبندی های ظاهری به بن سلمان ختم می شود. این نکته را می توان از حیث زبان شناسی و تبارشناسی روش حکمرانی بن سلمان در دیدار با شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل شیخ، مفتی اعظم سعودی و رئیس هیئت مفتیان ارشد سعودی دید که به وی گفت، «استرح یاشیخ».
استفاده از این واژگان از جانب ولیعهد سعودی به مفتی اعظم می تواند این پیام را به مخالفانش انتقال دهد، همه چیز در ید قدرت وی قرار دارد و هر حرکتی که برنتابد، به شدت با عامل آن برخورد و وی را تحقیر خواهد کرد.
آنچه امروز درعرصه قدرت و سیاست سعودی در ساحت سیاست و وهابیت تعریف می شود، در زیر سایه سنگین بن سلمان است
هستی شناسی قدرت بن سلمان در قلمرو سعودی نشان می دهد، استفاده وی از سیاست چماق و هویج برای متنبه سازی و تشویق مخالفان و حتی کسانی است که کوچکترین شک و شبهه ای به آن ها دارد. به عبارت روشن تر دیرینه شناسی قدرت و اهداف بن سلمان و تبارشناسی ابزار قدرت گستری وی گویای این نکته مهم است که روش شناسی ولیعهد سعودی در مسیر قدرت سازی برای در امان ماندن، تمکین بی چون و چرا و تفویض قدرت ها به وی در هر شکل و جایگاهی است.