به گزارش «راهبرد معاصر»؛ یکی از فرازهای مهم بیانات امام خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی نوروزی تأکید بر جایگاه و اهمیت محور مقاومت در منطقه غرب آسیا بود. ایشان با بیان جنایتهای رژیم صهیونیستی و آمریکا در نوار غزه و کشتار وسیع فلسطینیان از ضرورت تقویت محور مقاومت در برابر تجاوز مستکبران و مهار آنها سخن گفتند.
پیش از عملیات «طوفان الاقصی» و به دنبال آن، حمله گسترده رژیم صهیونیستی به باریکه غزه برای مقابله با جنبش مقاومت فلسطین شاید برای برخی فعالان داخلی و تحلیلگران ابهام ایجاد شده بود، چرا تهران با حمایت مادی و معنوی از شبکه مقاومت در سراسر منطقه زمینه چالش با قدرتهای غربی و برخی کشورهای عربی منطقه را فراهم آورده است.
مقامهای آمریکایی تصمیم گرفتند به تدریج حضور مستقیم خود را در غرب آسیا کاهش دهند و به سمت محیط پیرامونی قدرتهای بزرگ نقل مکان کنند
حال پس از گذشت 6 ماه از نبرد«طوفان الاقصی» و انفعال کشورهای عربی در برابر قتل عام مسلمانان ساکن غزه، اهمیت محور مقاومت بیش از پیش برای افکار عمومی جهان اسلام و کارشناسان حوزه سیاست خارجی روشن شده است.
در دو دهه اخیر با خیزش اقتصادی چین در منطقه جنوب شرق آسیا و احیای سیاستهای ژئوپلیتیکی روسیه بهوسیله نئواوراسیانیستها در کاخ کرملین، مقامهای آمریکایی تصمیم گرفتند به تدریج حضور مستقیم خود را در غرب آسیا کاهش دهند و به سمت محیط پیرامونی قدرتهای بزرگ، در کشورهایی همچون اوکراین، هند، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا نقل مکان کنند.
به بیان دیگر، یکی از اقتضائات «بازی بزرگ» میان آمریکا، چین و روسیه آن بود که واشنگتن به تدریج سیاست ادعایی مبارزه با تروریسم را کمرنگ و با ایجاد پیوند منطقهای میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی، منافع خود را در غرب آسیا حفظ و دنبال کند. این راهبرد در دولتهای مختلف آمریکا با نامهای متفاوتی دنبال شده است.
به عنوان نمونه، در دولت باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا از این سیاست به عنوان «بازگشت به آسیا» یاد، اما در دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا این موضوع در قالب ایده «اول آمریکا» و طرح شوم «معامله قرن» مطرح میشد.
دولت دموکرات جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا نیز به مانند دو دولت قبلی تمرکز اصلی خود را بر مقابله چین و روسیه قرار داد و قصد دارد با عادی سازی روابط تلآویو- ریاض، راه اندازی کریدور آیمک و سیاست موسوم به «ریموت کنترل» در قبال ایران به تدریج نقش مستقیم خود را در منطقه کمرنگ تر کند.
پس از حمله غافلگیرکننده هفتم اکتبر 2023 میلادی و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن در منطقه شرق کشورهای عربی، تحولات دریای سرخ سبب شده است تجهیزات و نیروهای آمریکایی بیش از پیش در منطقه غرب آسیا تقویت و سنتکام عملاً به نیروی نیابتی رژیم صهیونیستی در غرب آسیا تبدیل شود.
مشارکت فعال آمریکا و سایر دولتهای غربی در قتل عام مردم غزه در سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بازتاب یافت. ایشان درباره حمایت واشنگتن و بروکسل از ماشین جنگی رژیم صهیونیستی فرمودند: دنیای متمدن نگاه میکند؛ نه فقط جلوگیری نمیکند، کمک هم میکند.
ایشان تصریح کردند: در همان روزهای نخست تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم غزه، آمریکاییها مرتب رفتوآمد کردند، اروپاییها یکی پس از دیگری دائم رفتوآمد کردند، همراهی و پشتیبانی خودشان را از جنایتکاران صهیونیست نشان دادند، به صراحت اعلام کردند؛ فقط هم اعلام نبود، سلاح و امکانات فرستادند، انواع و اقسام کمکها را کردند.
مشارکت فعال آمریکا و سایر دولتهای غربی در قتل عام مردم غزه در سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بازتاب یافت
موضوع پرچمداری جمهوری اسلامی ایران در حمایت از گروههای مقاومت مانند حزب الله لبنان، انصارالله یمن یا گروههای مقاومت مستقر در عراق همواره برای برخیها مایه ابهام بوده است. عملیاتی شدن راهبرد وحدت میدانها و ضربات هماهنگ شبکه مقاومت به خطوط کشتیرانی در محدوده شمال اقیانوس هند، متوقف شدن فعالیتهای روزمره در بندر ایلات و زمینگیر شدن نیروهای آمریکایی در حوزه سوریه نشان دهنده توان بازدارندگی این محور در برابر تجاوزات غرب در منطقه بوده است.
در برداشتی متفاوت، محور مقاومت نه تنها از کیان مسلمانان در فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و سراسر جهان اسلام دفاع میکند، بلکه همانند عاملی بازدارنده هزینه هرگونه اقدام نابخردانه و حمله به جمهوری اسلامی ایران را از سوی دشمنان افزایش داده است.
روابط تنگاتنگ و هماهنگ میان ایران و محور مقاومت به معنای استقلال نداشتن این گروهها و تسلط تهران بر تصمیمات راهبردی آنها نیست. با وجود هماهنگی مرتب میان تهران و اعضای شبکه مقاومت، هر یک از این بازیگران دارای استقلال رأی هستند و حق دارند سرنوشتشان را به دست خود رقم بزنند.
نتیجه طبیعی بقا و گسترش محور مقاومت در غرب آسیا آماده باش دائم نیروهای آمریکایی در منطقه و درنهایت، خروج آنها از کشورهای عربی است. سلسله حملات گروههای مقاومت مستقر در عراق و سوریه (مانند گردانهای حزب الله) علیه پایگاههای سنتکام در غرب آسیا این پیام را برای کاخ سفید داشت، اگر آمریکاییها همچنان قصد دارند در نقش حامی تلآویو در معادلات منطقه بازی کنند، باید آماده ضربات سخت گروههای مقاومت باشند.
تجربه اشغال افغانستان این درس را برای محور مقاومت داشت که اگر سطح حملات نامتقارن و عملیاتهای استشهادی علیه نیروها، پایگاهها و منافع آمریکا افزایش یابد، آمریکاییها به دلیل افزایش خسارتهای مالی و جانی، توان حضور دائمی در غرب آسیا ندارند و تحت تأثیر فشار افکارعمومی داخلی آمریکا مجبور به تخلیه پایگاههای خود خواهند شد.