سرقت موبایل در تهران، فروش در افغانستان-راهبرد معاصر

سرقت موبایل در تهران، فروش در افغانستان

تنها زنی است که در میان متهمان به چشم می‌خورد. گوشه حیاط اداره آگاهی ایستاده و گاهی دستانش را روی صورتش می‌گیرد که اشک‌هایش را پاک کند. جرمش خرید اموال مسروقه است. گفتگو با او را بخوانید.
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۰ - ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ - 2024 August 07
کد خبر: ۲۵۳۷۲۰

به گزارش راهبرد معاصر؛ حوادث:زن افغانستانی از جزییات سرقت‌های سریالی گوشی موبایل و فروش آنها در افغانستان می‌گوید.
بیشتر چه اموالی از سارقان می‌خریدی؟
من مالخر نیستم. اشتباهم این بود که اجازه دادم خانه‌ام انبار اموال مسروقه شود.
اما در پرونده‌ات نوشته شده که با همدستی همسرت، گوشی‌های مسروقه را از سارقان می‌خریدید، به افغانستان می‌فرستادید و در آنجا می‌فروختید؟
من نقشی در این کار‌ها نداشتم. کار دوستان شوهرم بود. گوشی‌های سرقتی را تغییر سریال می‌دادند و به افغانستان می‌فرستادند. خودم اهل افغانستانم، اما در ایران متولد شده‌ام. خانواده‌ام سال‌ها قبل به ایران مهاجرت کرده‌اند و من اینجا به دنیا آمده‌ام و برای همین پلیس تصور می‌کند که من هم در این کار نقش داشتم.
شوهرت هم افغانستانی است؟
بله. از اقوام دورمان است. دو سالی می‌شود ازدواج کرده‌ایم و یک دختر خردسال داریم. راستش ما در یک قالیشویی سرایدار بودیم. شوهرم کارگری می‌کرد و یک اتاقک سرایداری به ما داده بودند، اما وقتی با سارقان و مالخران آشنا شد، آنها برای ما خانه‌ای اجاره کردند تا خانه را تبدیل به انبار کنند. هر روز گوشی‌های سرقتی را به خانه ما می‌آوردند و خودشان کارهایش را انجام می‌دادند. باور کنید من و شوهرم نقشی نداشتیم. فقط خوشحال بودیم از اینکه خانه مستقل داریم.
پس چرا سارقانی که دستگیر شده‌اند، اعتراف کرده‌اند که گوشی‌ها را به تو و شوهرت می‌فروختند؟
دروغ می‌گویند. آنها را اعضای اصلی باند می‌فروختند. ما فقط در آن خانه زندگی می‌کردیم.
چند وقت است که خانه را برایتان اجاره کرده اند؟
۴ ماهی می‌شود.‌
می‌دانی ارزش اموال مسروقه چقدر بوده است؟
از صحبت هایشان شنیدم که می‌گفتند بالای ۶ میلیارد تومان، اما باور کنید به ما پولی نمی‌دادند. همین خانه‌ای که به ما داده بودند ارزشش خیلی زیاد بود.
سابقه‌داری؟
نه. اصلا. نخستین‌بار است که پایم به اداره پلیس باز می‌شود.
خودت کار می‌کنی؟
قبل از بچه‌دار شدنم کار می‌کردم. تتوکار هستم و برای آنها که به خالکوبی علاقه دارند، تتو می‌زدم. (با گریه) کاش آزادم کنند، بچه‌ام در خانه تنهاست... / همشهری

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار