به گزارش «راهبرد معاصر»؛ سوریه از زمان استقلال در قرن گذشته هرگز با اتحاد جماهیر شوروی سابق یا روسیه فعلی دشمنی نداشت، حتی گورباچف و یلتسین که برای خلاص شدن از میراث حکومت کمونیستی تلاش می کردند، به دلیل اهمیت راهبردی دمشق برای مسکو، جرئت آسیب رساندن به روابط با سوریه را نداشتند.
با سقوط حکومت بعث سوریه، روسیه متحدی را از دست داد که عامل نفوذ آن ها در غرب آسیا بود و دایره نفوذش به آب های گرم مدیترانه شرقی می رسید. حتی زمانی که سوریه در عرصه جهانی منزوی بود، بازار مهمی برای تسلیحات روسیه به شمار می رفت. نفوذ در غرب آسیا عامل مهمی برای مسکو و نیز پکن، در رقابت بر سر مدیریت نظم جدید جهانی است و واشنگتن و متحدانش به خوبی از این معادله آگاه هستند؛ به همین دلیل حمایت گسترده ای از رژیم صهیونیستی در جنگ غزه، تجاوز به لبنان و تقابل با ایران انجام دادند.
هژمونی در غرب آسیا و تضعیف روسیه رابطه ای مستقیم و تأثیر متقابل دارند و خروج روسیه از غرب آسیا بر نفوذ، اعتبار و قدرت جهانی این کشور تأثیر می گذارد
در برهه کنونی مشارکت روسیه در تعاملات منطقه ای بیانگر تمایل آنها به تسلط مجدد بر غرب آسیاست؛ همانگونه که برای آمریکا و متحد منطقه ای اش، عربستان اهمیت دارد. اهمیت غرب آسیا برای واشنگتن از آنجا ناشی می شود که یکی از طرف های راهبردی محاصره چین و یکی از شریان های انرژی اصلی اقتصاد این کشور را دربر گرفته است. شریان راهبردی دیگر در سمت سیبری قرار دارد؛ یعنی روسیه که واشنگتن قصد دارد مسکو را شکست دهد و تکه تکه کند تا منابع انرژی ای که به چین می رود، کنترل شود.
جلوگیری از پیشروی و جولان چین در اقتصاد جهانی، همانطور که در چند دهه آینده انتظار میرود، مستلزم افزایش کنترل آمریکا بر غرب آسیا از سویی و تضعیف روسیه از سوی دیگر است تا مانند کشورهای اروپای شرقی، عضو درجه دوم اتحادیه اروپا و ناتو باشد. هژمونی در غرب آسیا و تضعیف روسیه رابطه ای مستقیم و تأثیر متقابل دارند و خروج روسیه از غرب آسیا بر نفوذ، اعتبار و قدرت جهانی این کشور تأثیر می گذارد.
غرب آسیا نه تنها منبع انرژی، بلکه دارای موقعیت ژئوپلیتیکی و بازار بزرگی برای تسلیحات، فناوری، صنایع سنگین و سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختها و از همه مهمتر یکی از ارکان مهم سلطه بر دلار آمریکا در اقتصاد جهانی است.
در دهه 1970 میلادی وزیر امور خارجه سابق آمریکا به عربستان سعودی و کشورهای عربی خلیج فارس سفر کرد و طی توافقی یک جانبه نفت را منحصراً به دلار آمریکا فروخت. حال اظهارات اخیر مقام های روس حاکی از کنار گذاشتن دلار در معاملات تجاری است؛ اقدامی خصمانه نسبت به آمریکا که واشنگتن نمی تواند نسبت به امکان مبادله نفت با ارزهای دیگر بی تفاوت باشد و در این راستا به معاملات پنهانی با عربستان روی آورده است.
برای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه چاره ای جز حفظ نفوذ خود در غرب آسیا وجود ندارد و نمی تواند روی تفاهم با ترکیه به عنوان قدرت بزرگ منطقه ای در غرب آسیا پس از سقوط اسد حساب باز کند.
اکنون هیچ گزینه ای جز ائتلاف عمیق با ایران برای بازگشت نفوذ روسیه به غرب آسیا وجود ندارد. درست است که به تازگی بازوان ایران در لبنان، غزه و سوریه ضربه خوردند، اما همچنان قدرت منطقه ای بزرگی است و نمی توان نقش این کشور را در نزدیکی متحدان مسکو در آسیای مرکزی و توسعه بنادر مهم جغرافیایی دارای یکصد میلیون سکنه، منابع طبیعی عظیم و 1 تریلیون دلار تولید ناخالص و نیز مقاومت در برابر نقشه های غرب نادیده گرفت.
دکترین روسیه ریشه در تمایل تصمیم گیرندگان عالی رتبه مسکو دارد و برخلاف اواخر دوره بشار اسد، رئیس جمهور سابق سوریه، مقام های روس به دنبال اتحاد با ایران هستند. با توجه به اوضاع ایران نیز به نظر می آید مسکو با پیشنهادهایی در حوزه های سرمایه گذاری اقتصادی و نظامی می تواند به مشارکت راهبردی با تهران ادامه دهد.
درست است که به تازگی بازوان ایران در لبنان، غزه و سوریه ضربه خوردند، اما همچنان قدرت منطقه ای بزرگی است
نقشه غرب که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به وضوح اجرا می کند، دال بر این است، گام بعدی پس از آتش بس لبنان، نابودی غزه و سقوط نظام سوریه، حمله به ایران است و رئیس جمهور جدیدی که به کاخ سفید میآید به خود میبالد سختترین گام در برخوردش با ایران خواهد بود. اگر ایران سقوط کند، مسکو و پکن نباید تا یک قرن آینده به تأثیرگذاری در غرب آسیا فکر کنند.
تردید روسیه در امضای توافقنامه راهبردی با ایران در صورتی که مسکو بخواهد در غرب آسیا نفوذ داشته باشد، غیرقابل درک است و تردید در حمایت نظامی از ایران از ترس خشم تل آویو از منظر ملاحظات راهبردی مضحک به نظر می آید. در عوض، ممکن است موضوع فراتر از این باشد، زیرا ترغیب ایران به تولید سلاح هستهای و حمایت از قابلیتهای آن برای دفاع از تأسیساتش ممکن است پاسخ راهبردی مسکو به از دست دادن سوریه باشد.
کره شمالی هستهای کارت مهمی برای مسکو و پکن در تنظیم موازنههای امنیتی شرق آسیا بود، هنوز هم هست و ایران هستهای میتواند مشابه چنین نقشی را در غرب آسیا ایفا کند.