به گزارش «راهبرد معاصر»؛ گروه بریکس اتحادی چندلایه شامل اعضای اصلی، کشورهای شریک و نخستین لایه اش شامل کشورهای اصلی یعنی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است. این کشورها سهم قابل توجهی از تولید اقتصادی، جمعیت و نفوذ ژئوپلیتیک جهانی را به خود اختصاص میدهند.
لایه دوم، شامل اعضای کامل مانند مصر، اتیوپی، ایران، عربستان و امارات است که به تازگی به آن ملحق شدهاند و از نزدیک با اهداف بریکس همسو هستند.
همسوییهای ژئوپلیتیکی بریکس و کشورهای مرتبط با آن را میتوان در راستای زنجیرهای از گرایش به آمریکا، بیطرف و در نهایت گرایش به چین و روسیه ترسیم کرد
لایه سوم، شامل کشورهای شریک مانند الجزایر، بلاروس، بولیوی، کوبا، اندونزی، قزاقستان، مالزی، نیجریه، سنگاپور، ترکیه، اوگاندا، ازبکستان و ویتنام است. این کشورها گرچه عضو کامل نیستند، اما روابط راهبردی شان را با کشورهای بریکس حفظ و اغلب روابط را با دیگر قدرتهای جهانی متعادل میکنند.
همسوییهای ژئوپلیتیکی بریکس و کشورهای مرتبط با آن را میتوان در راستای زنجیرهای از گرایش به آمریکا، بیطرف و در نهایت گرایش به چین و روسیه ترسیم کرد. برای نمونه، کشورهای با درآمد متوسط مانند برزیل، آفریقای جنوبی، اندونزی، مالزی و ترکیه اغلب تعادل ظریفی دنبال و از روابط با آمریکا، چین و روسیه برای منافع اقتصادی و راهبردی استفاده میکنند. کشورهای کم درآمد و پیرامونی ازجمله بولیوی، اوگاندا، الجزایر و ویتنام به دلیل وابستگیهای اقتصادی و منافع مشترک ژئوپلیتیکی تمایل بیشتری به همسویی نزدیک با بلوک چین و روسیه دارند.
دوگانگی رویکرد میان بسیاری از کشورها نشان دهنده تأثیر متقابل پیچیده ملاحظات اقتصادی و امنیتی است. کشورهایی مانند عربستان و اندونزی نمونه این اقدام متعادل کننده هستند. ریاض به حمایت نظامی آمریکا برای امنیت منطقهای متکی است و در عین حال با چین برای پروژههای اقتصادی و معاملات تسلیحاتی تعامل دارد.
به طور مشابه، اندونزی سرمایهگذاریهای آمریکا را با «ابتکار کمربند و جاده» چین متعادل میکند و به دنبال به حداکثر رساندن منافع اقتصادی بدون تعهد کامل به هیچ یک از طرفهاست. ترکیه، یکی از اعضای ناتو این پیچیدگی را با حفظ روابط دفاعی با آمریکا و همزمان همکاری با روسیه در پروژههای انرژی و دفاعی نشان میدهد.
وابستگی اقتصادی محرک اصلی مواضع دوگانه است. کشورها اغلب با اقتصادهای قدرتمند همسو میشوند تا معاملات تجاری، سرمایهگذاریها و توسعه زیرساختها را تضمین کنند. به عنوان نمونه، مالزی از روابط اقتصادی قوی با آمریکا و چین سود میبرد، صادرات و سرمایهگذاری نفت عربستان، این کشور را نزدیک به بازار آمریکا میکند. در عین حال، طرح کمربند و جاده چین منبعی جایگزین از اهرم اقتصادی، به ویژه برای کشورهای در حال توسعه ارائه میدهد.
روابط امنیتی و پیمانهای دفاعی نیز نقش مهمی دارند. عضویت ترکیه در ناتو این کشور را با سیاستهای امنیتی آمریکا و اروپا همسو میکند، اما خرید سامانه موشکی اس-۴۰۰ روسیه بر تمایل این کشور برای تعامل با قدرتهای رقیب وادار میکند. به طور مشابه، اتکای عربستان به حمایت نظامی آمریکا با روابط اقتصادی فزآینده این کشور با چین، بازتاب ماهیت چندوجهی ژئوپلیتیک مدرن است.
کشورهای بیطرف در این چشمانداز ژئوپلیتیکی موقعیت منحصر به فردی دارند. کشورهایی مانند آفریقای جنوبی، اندونزی و مالزی اغلب رویکرد محتاطانهای اتخاذ و مزایا و خطرات همسویی بیش از حد با آمریکا یا بلوک چین و روسیه ارزیابی میکنند. این بیطرفی در راستای به حداکثر رساندن منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود بدون تعهد کامل به طرفی خاص است. به عنوان نمونه، سیاست غیر متعهد بودن تاریخی اندونزی به آن اجازه میدهد روابطش را با آمریکا و چین تقویت کند و از سرمایهگذاریها و پروژههای زیرساختی بدون درگیر شدن در رقابتهای قدرتهای بزرگ بهرهمند شود.
بیطرفی به عنوان انتخابی راهبردی برای جلوگیری از پیامدهای احتمالی جانبداری از یک طرف عمل میکند. با تعهد نداشتن، این کشورها میتوانند استقلال بیشتری در تصمیم گیریهای سیاست خارجی خود داشته باشند، وابستگیهای اقتصادی را متنوع کنند و خطرات مرتبط با درگیریهای ژئوپلیتیکی را کاهش دهند. این رویکرد به آنها اجازه میدهد انعطافپذیر باقی بمانند و به متغیرهای جهانی پاسخ دهند تا درنهایت ثبات و رفاه بلندمدتشان را تضمین کنند.
ظهور بریکس و انسجام فزاینده بلوک چین و روسیه چالش مهمی برای آمریکاست. قدرت ترکیبی اقتصاد کشورهای بریکس به ویژه چین و هند نشان دهنده موازنه قوی در برابر سلطه آمریکاست. علاوه بر این، تأسیس مؤسسات مالی جایگزین مانند بانک توسعه جدید، نظم مالی جهانی به رهبری غرب را به چالش میکشد.
کشورهایی مانند آفریقای جنوبی، اندونزی و مالزی اغلب رویکرد محتاطانهای اتخاذ و مزایا و خطرات همسویی بیش از حد با آمریکا یا بلوک چین و روسیه ارزیابی میکنند
آمریکا با چالش گسترش نفوذ در بریکس و بلوکهای مشابه مواجه و برزیل، به عنوان تنها عضو بریکس متمایل به آمریکاست که بر دشواری جذب در گروه زیر سلطه چین و روسیه تأکید میکند. ثبات اتحاد چین و روسیه که با اهداف راهبردی مشترک و ابتکارات اقتصادی تقویت شده است، تلاشهای آمریکا برای متعادل کردن نفوذ آنها را پیچیدهتر میکند.
کشورهای بیطرف لایه دیگری از پیچیدگی را میافزایند. موضع غیرمتعهدها و رویکرد محتاطانه آنها به همسویی، ایجاد اتحادهای منسجم را برای آمریکا دشوار میکند. این کشورها احتمالاً به ایفای نقش حیاتی در شکلدهی توازن ژئوپلیتیکی ادامه خواهند داد، زیرا انتخابشان میتواند توازن قدرت جهانی را به نفع یک بلوک یا بلوک دیگر تغییر دهد.
تحولات ژئوپلیتیکی درون بریکس و فراتر از آن، چشمانداز پیچیده و در حال تحولی از اتحادها، بیطرفی و محاسبات راهبردی نشان میدهد. روند فزاینده چندقطبی شدن ناشی از جاهطلبیهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی کشورهای بریکس، چالش مهمی برای تسلط آمریکاست. کشورهای بیطرف با رویکرد محتاطانه و عملگرایانه، این چشمانداز را پیچیدهتر و تضمین میکنند موازنه جهانی قدرت سیال و غیرقابل پیشبینی باقی میماند.
برای آمریکا حرکت در این روند پیچیده نیازمند راهبردی دقیق و سازگار است. ایجاد اتحادهای قوی، غلبه بر نگرانیهای قدرتهای نوظهور و تعامل با کشورهای بیطرف بر مبنای شرایط، برای حفظ نفوذ در این دنیای متغیر و چندقطبی ضروری است. با ادامه تغییر نظم جهانی، انتخاب کشورهای بریکس، شرکایشان و کشورهای بیطرف، آینده روابط بینالملل را برای دهههای آینده مشخص خواهد کرد.