به گزارش «راهبرد معاصر»؛ غرب آسیا بهعنوان یکی از حساسترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان، نقش کلیدی در معادلات سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی جهانی ایفا میکند. امارات متحده عربی، عربستان سعودی و آمریکا، بهعنوان بازیگران اصلی این منطقه و جهان، برای پیشبرد طرحهای راهبردی توسعه اقتصادی بلند مدت خود به شدت به ثبات و امنیت منطقهای وابستهاند. هرگونه تنش نظامی با جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی منطقه، میتواند پیامدهای فاجعهباری برای این کشورها داشته باشد.
در سفر اخیر رئیس جمهور آمریکا ارزش سرمایه گذاری در عربستان 1 تریلیون دلار، ارزش کل قراردادها با قطر 1.2 تریلیون دلار و با امارات به 3.5 تریلیون دلار تخمین زده می شود
امارات متحده عربی در دهههای اخیر به دنبال کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و تنوعبخشی به اقتصاد خود، چشمانداز 2030 امارات و بهویژه برنامه دبی برای تبدیل شدن به مرکز جهانی مالی، تجاری و فناوری را طراحی کرده است. امارات با سرمایهگذاری در زیرساختهای پیشرفته، مانند بندر جبلعلی، منطقه آزاد تجاری دبی و توسعه هوش مصنوعی، به دنبال جذب سرمایهگذاری خارجی و تبدیل شدن به قطب لجستیک و نوآوری منطقهای است. این طرحها به محیطی امن و باثبات نیاز دارند تا سرمایهگذاران بینالمللی را جذب کنند.
همچنین عربستان سعودی با چشمانداز 2030 به دنبال تحول اقتصادی عظیمی است. این چشمانداز با پروژههای عظیم مانند نئوم (شهر آیندهنگرانه)، توسعه صنعت گردشگری و افزایش تولیدات غیرنفتی همراه می شود و به دنبال تبدیل این کشور به قطب اقتصادی منطقه است. نئوم، با سرمایهگذاری بیش از 500 میلیارد دلار قرار است بهعنوان مرکز اقتصادی و فناوری جهانی عمل کند. موفقیت این طرحها به شدت به ثبات منطقهای وابسته است، زیرا هرگونه تنش نظامی میتواند سرمایهگذاریهای خارجی را مختل کرده و اعتماد به بازارهای سعودی را به شدت کاهش دهد.
در سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا ارزش سرمایه گذاری در عربستان 1 تریلیون دلار، ارزش کل قرارداد ها با قطر 1.2 تریلیون دلار و با امارات به 3.5 تریلیون دلار تخمین زده می شود. این حجم از قرارداد ها به منطقه ای با صلح و ثبات بلند مدت و دائمی نیازمند است. آمریکا در منطقه به دنبال حفظ جریان آزاد نفت، تقویت متحدین منطقهای و مهار نفوذ رقبا و سرمایه گذاری اقتصادی بلند مدت و نیز توسعه و طراحی طرحهای اقتصادی آمریکا در منطقه شامل سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، پروژههای زیرساختی و فناوریهای پیشرفته است. علاوه بر این، آمریکا به دنبال تقویت مشارکتهای اقتصادی با کشورهای حوزه خلیج فارس از طریق توافقنامههای تجاری و سرمایهگذاری است.
کریدور اقتصادی هند-غرب آسیا-اروپا (IMEC) یکی از طرحهای کلیدی است که در سال 2023 در اجلاس «گروه 20» معرفی شد. این کریدور با هدف اتصال هند به اروپا از طریق غرب آسیا، شامل مسیرهای ریلی، دریایی و زیرساختی است که از هند به امارات، عربستان، اردن و رژیم صهیونیستی و سپس اروپا امتداد مییابد. کریدور اقتصادی هند-غرب آسیا-اروپا نهتنها بهعنوان پروژه اقتصادی برای تسهیل تجارت و کاهش زمان حملونقل طراحی شده، بلکه از نظر ژئوپلیتیکی نیز بهعنوان پاسخی به ابتکار کمربند و جاده چین مطرح است.
امارات و عربستان بهعنوان دو ستون اصلی این کریدور در غرب آسیا، نقش محوری در اجرای آن دارند. امارات با بنادر پیشرفته و زیرساختهای لجستیکی، و عربستان با موقعیت جغرافیایی و سرمایهگذاریهای عظیم، از این طرح سود میبرند. آمریکا نیز بهعنوان حامی اصلی، از تقویت این کریدور برای کاهش نفوذ چین و روسیه در منطقه حمایت میکند.
همچنین پروژههای مشارکتی توسعه اقتصادی امارات، عربستان و آمریکا در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر از مهمترین پروژه های این سه کشور است. امارات و عربستان در پروژههای انرژی خورشیدی و بادی، مانند پارک خورشیدی محمد بن راشد در دبی و پروژههای انرژی پاک در نئوم، سرمایهگذاریهای کلانی کردهاند. آمریکا نیز با ارائه فناوری و سرمایه، در این پروژهها مشارکت دارد. این همکاریها نهتنها به کاهش وابستگی به نفت کمک میکند، بلکه به جذب سرمایهگذاریهای بینالمللی نیز منجر میشود.
علاوه بر این، پروژههای زیرساختی مشترک، مانند توسعه بنادر و شبکههای حملونقل، بخش دیگری از همکاریهای این سه کشور است. برای مثال، امارات و عربستان در حال گسترش شبکههای ریلی و بندری خود هستند تا بهعنوان مراکز اصلی لجستیک منطقهای عمل کنند. آمریکا نیز از طریق شرکتهای خصوصی و قراردادهای نظامی، در توسعه این زیرساختها مشارکت دارد.
پروژههای مشارکتی توسعه اقتصادی امارات، عربستان و آمریکا در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر از مهمترین پروژه های این سه کشور است
موفقیت و بهره برداری از این پروژه ها نیازمند محیطی امن و باثبات است. بنابراین هرگونه تنش نظامی با ایران میتواند این همکاریها را مختل کند. نقش محوری ایران ، به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی منحصربهفرد خود، موجب شده تا این کشور دست برتر را در معادلات منطقهای داشته باشد. کنترل تنگه هرمز، جایی که حدود 20 درصد از نفت جهان از آن عبور میکند، به ایران اهرم قدرتمندی برای تأثیرگذاری بر اقتصاد جهانی میدهد.
هرگونه تنش نظامی میتواند به بسته شدن این تنگه منجر شود که برای امارات و عربستان، بهعنوان صادرکنندگان عمده نفت، فاجعهبار خواهد بود. علاوه بر این، ایران با نفوذ گسترده در عراق، سوریه، لبنان و یمن، توانایی ایجاد بیثباتی در منطقه را دارد، که مستقیماً بر طرحهای اقتصادی این سه کشور تأثیر میگذارد.
بنابراین هرگونه تنش نظامی با ایران میتواند این منافع عظیم را به خطر انداخته و هزینههای نظامی و اقتصادی هنگفتی بر آمریکا و متحدینش تحمیل کند. هرگونه تنش نظامی توسط رژیم صهیونیستی با ایران، میتواند کریدور اقتصادی هند-غرب آسیا-اروپا را به خطر اندازد. ایران با کنترل تنگه هرمز، یکی از مهمترین گلوگاههای تجارت جهانی، میتواند جریان تجارت دریایی را مختل کند، که مستقیماً بر بنادر امارات و عربستان تأثیر میگذارد. علاوه بر این، درگیریهای نظامی سرمایهگذاریهای لازم برای زیرساختهای کریدور اقتصادی هند-غرب آسیا-اروپا را به تعویق انداخته یا متوقف خواهد کرد.
گرچه عادی سازی روابط با برخی کشورهای عربی در جریان است، اما هنوز نتوانسته رژیم صهیونیستی را به عنوان بازیگری محوری در منطقه ارائه دهد. منافع کشورهای منطقه ای موجب شده است روند انزوای رژیم صهیونیستی تشدید شود.
برخی کشورهای عربی، ازجمله عربستان همچنان به دلیل فشار افکار عمومی و مسائل فلسطین، در برقراری روابط کامل با رژیم صهیونیستی محتاط هستند. علاوه بر این، تنشهای مداوم رژیم صهیونیستی با ایران و گروههای جبهه مقاومت، جایگاه این رژیم را در معادلات منطقهای تضعیف کرده است. گزارشها نشان میدهد کشورهای عربی خلیج فارس، ازجمله عربستان و امارات، از دادن مجوز استفاده از حریم هوایی خود به رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران خودداری کردهاند، که نشانهای از عدم تمایل آنها به تشدید تنشها با ایران است. این موضوع انزوای رژیم صهیونیستی را در برابر ایران برجسته میکند.
سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به کشورهای حوزه خلیج فارس و بیتوجهی او به رژیم صهیونیستی، نشاندهنده تغییر اولویتهای آمریکا در منطقه است. به گزارش رویترز، این سفر انزوای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی را آشکار کرد و نشان داد نظم جدید منطقهای در حال شکلگیری در ریاض، دوحه و ابوظبی است، نه تلآویو.
این تحولات، همراه با فشارهای دیپلماتیک ایران در منطقه، جایگاه رژیم صهیونیستی را بیش از پیش تضعیف کرده است. بنابراین به نظر می رسد تهدیدات رژیم صهیونیستی در منطقه بیشتر به منظور اعتبار بخشی به تهدید به منظور تغییر محاسبات بوده و هدف آن امتیاز گیری بیشتر است.