به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بسیاری از ناظران سیاستهای قابل اتخاذ از سوی وی را در منطقه غرب آسیا واکاوی کردند. ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری اش، تعدادی از سیاستهای منطقه ای را با توجه به اهداف از پیش تعیین شده دنبال میکرد که از جمله آنها میتوان کمپین فشار حداکثری و پیمان ابراهیم را بیان کرد. وی برای عادی سازی روابط کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، پیمان ابراهیم را در دستورکار قرار دارد.
عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی در مرحله نخست باعث برقراری یکپارچگی میان متحدان ترامپ در غرب آسیا میشود. دیگر سیاست ترامپ، مهار ایران در منطقه بود. آمریکاییها در آن دوره درصدد بودند با اعمال فشار حداکثری بر تهران تدابیر ایران را در منطقه تضعیف کنند. همچنین ایرانیها با سرمایهگذاری و حضور نظامی در کشورهای همپیمان، روابطشان را با متحدان گذشته، محکمتر جلوه میدادند.
عادی نشدن روابط عربستان با رژیم صهیونیستی یکی از مواردی است که نقص پیمان ابراهیم را نمایان میکند
عادیسازی روابط کشوهای عربی و رژیم صهیونیستی با میانجیگری آمریکاییها یکی از مهمترین رخدادهای دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ بود. پیمان ابراهیم که در ابتدا به دنبال عادیسازی روابط میان امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی بود، به امضای توافق میان بحرین، مراکش و سودان با رژیم صهیونیستی منجر شد. در نتیجه، این پیمان زمینه بهبود روابط میان کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را فراهم کرد. در روند مذاکرات، عربستان سعودی به عنوان متحد کلیدی آمریکا در منطقه به چشم میخورد.
عادی نشدن روابط عربستان با رژیم صهیونیستی یکی از مواردی است که نقص پیمان ابراهیم را نمایان میکند؛ بنابراین آنچه از روندهای گذشته به چشم میخورد و تاریخ یکساله جنگ میان حماس و رژیم صهیونیستی نشان میدهد، به نظر میآید ترامپ به دنبال تکمیل پروژه عادیسازی روابط کشورها (به خصوص عربستان) با رژیم صهیونیستی باشد.
«مهار ایران» یکی از کلید واژههای دولت ترامپ در هشت ساله گذشته بود. آنان برای آنکه ایران را در موضع ضعف قرار دهند و جلوی پرونده هستهای ایران را بگیرند، سیاست فشار حداکثری را بر اقتصاد کشورمان وارد کردند. استفاده از ابزار تهدید و تحریم ازجمله موارد شایعی است که قدرت بالادستی معمولاً در سراسر جهان از آن بهره میگیرد.
امروز ترامپ برای آنکه نظم مورد نظر خود را در منطقه پیادهسازی کند، درصدد است ایران را از چند جهت زیر فشار قرار دهد تا مجبور به قبول مفاد توافق مدنظر با آمریکا مجبور شود. علاوه بر فشارهای اقتصادی، تهدید نظامی یکی از مواردی است که آمریکاییها در برهههای زمانی مختلف برای پیشبرد اهداف خود از آن بهره بردهاند. در نتیجه احتمال میرود در ماههای آینده فشارهای آمریکا بر روی ایران همچون تحریم اقتصادی، تهدید نظامی و هستهای بیش از پیش علیه ایران افزایش یابد.
همزمان با افزایش فشارها علیه ایران اسلامی، دولت ترامپ قصد دارد حرکت به سمت افزایش اعضای پیمان ابراهیم را در دستور کار قرار دهد. با توقف آتش جنگ در لبنان و غزه، یکی از برنامههای دولت ترامپ استفاده از این ظرفیت برای عادی سازی روابط ریاض- تلآویو در آینده نزدیک است. این رخداد با آنکه اهمیت بسیار زیادی در زمینه بازتعریف نظم امنیتی در غرب آسیا دارد، اما نوک قله از «کوه یخی» است که از روابط جراد کوشنر، بنیامین نتانیاهو، محمد بن سلمان و محمد بن زاید برای مردم منطقه نمایان شده است.
کابینه ترامپ در مرحله نخست به دنبال تکمیل برنامههای گذشتهشان در غرب آسیا برمیآیند و سپس زمینه ادامهدار بودن آتشبس در غزه و روند باثبات در منطقه را در پیش می گیرند
عملیاتی شدن این طرح سبب خواهد شد زنجیره ارزش آمریکایی جدیدی بر مبنای دو منطقه مهار نفوذ چین- روسیه در غرب آسیا و به حاشیه راندن محور مقاومت ایجاد شود. البته برخی تحلیلگران معتقدند، اگر «بی بی» به دنبال بازگشت به میدان غزه و ازسرگیری جنگ در جنوب لبنان باشد، آنگاه فشار افکار عمومی کشورهای منطقه سبب خواهد شد عملیاتی شدن این طرح تا مدت نامعلومی به تعویق بیفتد.
گرچه غرب آسیا به دلیل داشتن منابع انرژی، موقعیت ژئوپلیتیکی و کریدوری برای آمریکا به ویژه ترامپ دارای اهمیت بسیار زیادی است، اما این موضوع سبب نمیشود تمام تمرکز دولت جدید کاخ سفید متمرکز بر روی غرب آسیا باشد. برهمین اساس به نظر میآید ترامپ سیاستهای غرب آسیای خود را با سرعت بیشتری پیش ببرد و برنامههای دیگر خود ازجمله تضعیف رقبا در شرق اروپا و شرق آسیا را نیز دنبال کند.
در این شرایط کابینه ترامپ در مرحله نخست به دنبال تکمیل برنامههای گذشتهشان در غرب آسیا برمیآیند و سپس زمینه ادامهدار بودن آتشبس در غزه و روند باثبات در منطقه را در پیش می گیرند، زیرا ثبات در منطقه وضعیت متحدان را با یکدیگر از چالش دور نگه میدارد، از هزینه نظامی آمریکا در منطقه میکاهد و حضور سنتکام در منطقه را عادیتر نشان میدهد.
نکته کلیدی آنکه دولت ترامپ برای تحقق این هدف ابتدا باید زمینه شکل گیری نوعی ائتلاف منطقهای را ایجاد کند تا مطمئن شود خلاء حضور نداشتنشان به وسیله نیروهای مقاومت یا سایر قدرتهای تجدیدنظر طلب پر نمیشود.