به گزارش «راهبرد معاصر»؛ دوگانه اسلام_ایران از اساس کاذب است. القای این دوگانه کاذب از بدو ورود اسلام به ایران، به ویژه در زمان امویان و در شکل تحقیر ایرانیان و برتر دانستن اعراب مسلمان وجود داشت.
بعد از انقراض سلسله اموی، نزدیک به یک هزار سال این دوگانه تقریبا حل شده بود و دیگر وجود نداشت. تا اینکه در زمان قاجار و در پی مواجهه ایرانیان با غرب مجددا توسط برخی شبه روشنفکران مطرح و در دوران پهلوی به اوج خود رسید.
کج اندیشانی پیدا شدند برخلاف پهلوی که به دنبال ایران منهای اسلام بودند، دنبال برجسته کردن اسلام و تحقیر ایران هستند
در دوران پهلوی سیاست رسمی تلاش برای بازگشت به ایران پیش از اسلام و ترویج ملی گرایی منهای مذهب بود. آنها چنین القا می کردند که پیشرفت ایران با اسلام ممکن نیست. جامعه ایران اما مقابل این موضوع واکنش نشان داد و مقاومت کرد؛ به این معنی که این پروژه را نپذیرفت و درنهایت، با قیام علیه این سیاست، پیوند عمیق میان دین و ملیت را تثبیت کرد.
انقلاب اسلامی توانست شکاف میان اسلام و ایران را التیام بخشد و نشان دهد که اسلام عامل پیشرفت و یکپارچگی است. در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله بخصوص این همبستگی به اوج خود رسید و مشخص شد همان مذهبیترینها، اتفاقاً ملیگراترینها هستند. رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی کسانی بودند که نیروی سلحشوری خود را از اهلبیت و امام حسین(ع) می گرفتند و برای ایران اسلامی از جان گذشتگی می کردند. برای آنها بین اسلام و ایران هیچ فاصله ای وجود نداشت.
پس از جنگ و تا سال های اخیر گمان می رفت این موضوع کاملا حل شده باشد، اما باز زمزمه آن در ماه ها و هفته های اخیر مطرح شد. در دوره اخیر دوگانه اسلام و ایران را به شکل جدید و در قالب اسلام منهای ایران طرح می کردند. کج اندیشانی پیدا شدند برخلاف پهلوی که به دنبال ایران منهای اسلام بودند، دنبال برجسته کردن اسلام و تحقیر ایران هستند. آنها چنین القا می کنند که وطن و آب و خاک چندان ارزشمند نیست که انسان عمر و جانش را فدای آن کند؛ جان و عمر گرانمایه را فقط برای دین و ارزشهای الهی باید فدا کرد.
به نظر می رسد نگاه ملی گرایی منهای دین دوره پهلوی و نظر کج اندیشانه اخیر مبنی بر اسلام منهای ایران، نهتنها با واقعیتهای تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی ناسازگار، بلکه برخاسته از نوعی رویکرد مغرضانه و گاه استعماری است که هدفی جز تضعیف وحدت ملی و هویت ایرانیان ندارد. همه این تلاشها و القائات دوگانه، درحالی است که واقعیت تاریخی ایران در سدههای اخیر، یعنی آنچه در بطن و متن تاریخ این سرزمین روی داده، چیز دیگری نشان میدهد. آنچه تاریخ میگوید، این است، ملت ایران از قرن اول هجری با رغبت و اختیار اسلام را پذیرفت؛ بدون آنکه این پذیرش، ناشی از اجبار یا تحمیل باشد. شواهد تاریخی نیز مؤید این نکته است؛ ازجمله حفظ آتشکدهها در سراسر ایران پس از ورود مسلمانان، نشاندهنده عدم فشار از سوی مسلمانان برای تغییر مذهب در ایران است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در سالهای اخیر همواره تأکید کرده اند، پیوند بنیادین و راهبردی ایران و اسلام پیوندی مصلحتی و مقطعی یا تاکتیک سیاسی نیست
نکته مهمتر اینکه اساساً در ایران ملیت مفهومی مرکب از عناصر مختلفی همچون نژاد، آداب و رسوم، زبان و مذهب است. در میان این عناصر، اسلام نهتنها متن فرهنگ ایران شده، بلکه عنصر اصلی شکلگیری هویت ملی ایرانیان در یک هزار و 400 سال اخیر بوده است. از این رو، نمیتوان میان «ملیت ایرانی» و «اسلام» مرزی قائل شد. این دو عنصر به لحاظ تاریخی در هم تنیده هستند و وحدتی پایدار را پدید آوردهاند.
علامه شهید مرتضی مطهری سال ۱۳۴۷ برای رفع شبهات مربوط به این موضوع در کتاب معروف و مفصل خود «خدمات متقابل اسلام و ایران» به خوبی به این مسأله پرداخت و نشان داد، اسلام و ایران نه تنها مزاحم هم نیستند، بلکه در کنار هم باعث بالندگی و پیشرفت ایران شدند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در سالهای اخیر همواره تأکید کرده اند، پیوند بنیادین و راهبردی ایران و اسلام پیوندی مصلحتی و مقطعی یا تاکتیک سیاسی نیست، بلکه ریشه در واقعیتهای فرهنگی و تاریخی ملت دارد. ایشان در ایام جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران و در شرایط خطیر حمله دشمن، به درستی خطر القای دوگانه کاذب اسلام و ایران را درک کردند.
به همین دلیل رهبر انقلاب اسلامی در نخستین حضور علنی پس از جنگ، در حسینیه امام خمینی (ره) و در شب عاشورا از مداح اهل بیت درخواست خواندن سرود «ای ایران» کردند تا معلوم شود عاشورا به عنوان بزرگترین نماد اسلام همچنان نماد پیوند ناگسستنی اسلام و ایرانیان است و دفاع از ایران، عین دفاع از اسلام است.