به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در حالی که به نظر میآید کمبود آب بحرانی زیستمحیطی و انسانی است، حقایق میدانی و سیاستهای بینالمللی نشان میدهد از آن به عنوان سلاح راهبردی برای تغییر جغرافیای سیاسی و بازترسیم نقشههای نفوذ استفاده میشود .
واقعیتها تأیید میکنند، بهرهبرداری سیاسی از آب چیز جدیدی نیست
این تغییر به وضوح در جنوب سوریه مشهود بود، جایی که اواخر سال 2024 میلادی و اوایل سال جاری رژیم صهیونیستی کنترل چهار سد بزرگ در استان قنیطره (به ویژه سد منطره، بزرگترین مخزن آب جنوب سوریه) را به دست گرفت، آنجا را به نقاط نظامی بسته تبدیل کرد و مانع از استفاده ساکنان از آنها برای کشاورزی یا آشامیدن شد.
اقدام صهیونیستها با هدف خشکاندن معیشت و مجبور کردن ساکنان به فرار، به عنوان بخشی از سیاست آوارگی هدفمند که یادآور تجربه ارتفاعات جولان اشغالی است، انجام شد. سلطه بر منابع آبی به یکی از ابزارهای اشغالگران برای تحمیل واقعیت جمعیتی جدید تبدیل شده است و تسلط آنها بر زمین، مرزها و منابع را تضمین میکند .
این رفتار با دیدگاه گستردهتر آمریکایی که بحران آب را فرصتی برای ایجاد امنیت پایدار و نفوذ نظامی میداند، تلاقی دارد. طبق مقالهای که بهوسیله مرکز مطالعات راهبردی خاور نزدیک و جنوب آسیای ارتش آمریکا منتشر شد، کمبود آب در غرب آسیا به عنوان «تهدیدی سهگانه» (کاتالیزور خشونت، سلاحی در درگیری و قربانی جنگ) تلقی میشود.
با وجود این، بررسی دقیقتر نشان میدهد هدف واقعی تبدیل بحران به ابزاری برای گسترش نفوذ آمریکا با توجیه مداخله نظامی، محاصره دشمنان و تقویت شبکههای وابستگی امنیتی به واشنگتن است.
رویکرد آمریکا بر سه رکن اصلی استوار است:
واقعیتها تأیید میکنند، بهرهبرداری سیاسی از آب چیز جدیدی نیست. از دهه ۱۹۵۰ میلادی کنترل بر منابع آب انگیزهای برای جنگهای اعراب و رژیم صهیونیستی بوده است، همانطور که در «نبرد آب» میان رژیم صهیونیستی و سوریه در دهه ۱۹۶۰ میلادی رخ داد.
امروزه این صحنه در موضوعات دیگر، به ویژه اختلاف میان مصر و اتیوپی بر سر سد بزرگ اتیوپی، که امنیت آبی مصر را تهدید میکند و مفهوم «جنگهای آب» را دوباره به خط مقدم تنشهای منطقهای میآورد، دوباره در حال ظهور است. آب دیگر عامل ثانویه درگیری نیست؛ بلکه به عنصر اصلی تبدیل شده است که بقا و ثبات کشورها را تعیین میکند .
در کشورمان بحران خشکسالی به عاملی برای ناآرامیهای داخلی تبدیل شده است و ثبات سیاسی را تهدید میکند. مردم استانهای خوزستان، اصفهان و سیستان و بلوچستان به دلیل کمبود آب و قطعی برق شاهد اعتراضاتی بودند که وزارت نیرو را وادار به افزایش اقدامات هدفمند کرده است. با وجود این، طبق همان اسناد آمریکایی، واشنگتن این بحران را فرصتی برای دامن زدن به نارضایتی عمومی و سوءاستفاده از خشم برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی میبیند .
آب در غرب آسیا دیگر فقط موضوع زیستمحیطی یا توسعهای نیست؛ بلکه به عنصری محوری در معادله ژئوپلیتیک تبدیل شده است
آب علاوه بر کاربرد سیاسی، به سلاحی مستقیم در درگیریهای مدرن تبدیل شده است. گروه تروریستی داعش سال ۲۰۱۴ میلادی از کنترل سدهای عراق به عنوان اهرم فشاری علیه شهرها و مناطق همسایه استفاده و با منفجر کردن سد موصل، بغداد را تهدید به راه انداختن سیل کرد.
این پدیده در درگیریهای دیگر، مانند هند و پاکستان بر سر رودخانه سند، که دهلی نو همکاری در زمینه پیمان تقسیم آب را متوقف و آن را به ابزاری برای مجازات و تخلیه اقتصادی دشمن خود تبدیل کرد، تکرار شده است .
تبدیل آب به ابزاری برای جنگ، پیامدهای بشردوستانه جدی دارد. منابع آب قربانی عملیات نظامی و ایستگاههای پمپاژ و سدها به اهداف مستقیم تبدیل میشوند. این موضوع به فروپاشی سازوکار کشاورزی و بهداشتی و فروپاشی بیشتر جوامع شکننده منجر میشود. طبق نظریه نیازهای انسانی مازلو، محرومیت از نعمت آب که ضرورتی اساسی است، جوامع را به سمت خشونت و مبارزه برای بقا سوق میدهد .
بحران آب همچنین بر عملیات نظامی تأثیر میگذارد و چالشهای لجستیکی و بهداشتی را بر ارتشهایی که در مناطق آسیبدیده از خشکسالی فعالیت میکنند، تحمیل میکند. همچنین خطوط تأمین را شکنندهتر و در را برای دشمنان آمریکا باز میکند تا نقاط ضعف این کشور را هدف قرار دهند. بنابراین، مطالعات آمریکا خواستار افزایش همکاری اطلاعاتی و توسعه سازوکارهای نظارتی پیشرفته برای محافظت از «امنیت آب» است که در عمل، مدیریت آب را در منطقه نظامی میکند .
آب در غرب آسیا دیگر فقط موضوع زیستمحیطی یا توسعهای نیست؛ بلکه به عنصری محوری در معادله ژئوپلیتیک تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی از آن برای تحمیل آوارگی و کنترل سرزمینی و آمریکا برای ایجاد سازوکار نفوذ نظامی بلندمدت استفاده میکنند، در حالی که کشورهای عربی و منطقهای بر سر آنچه از رودخانهها و سدهایشان باقی مانده است، میجنگند.
در این زمینه، امنیت آب مترادف با امنیت ملی و مدیریت منابع به موضوعی مربوط به حاکمیت و بقا تبدیل میشود که اهمیتش کمتر از مرزهای سرزمینی یا قدرت نظامی نیست .