ماجرای این پرونده هولناک جنایی از پانزدهم مهر هنگامی آغاز شد که پرونده گم شدن یک دختر ۲۹ ساله در کلانتری کاظمآباد تشکیل و برای بررسیهای تخصصی به اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد ارسال شد.
با توجه به اهمیت موضوع و با دستور ویژه سرهنگ جواد بیگی رئیس پلیس آگاهی گروهی از افسران «دایره فقدانیها» ماموریت یافتند ماجرای گم شدن «ف-د» را زیر ذرهبین تحقیقات ببرند و کنکاشهای تخصصی را به شیوه عملی ادامه دهند.
طولی نکشید که واکاویهای نامحسوس درباره وضعیت اجتماعی و خانوادگی دختر گمشده نشان داد که وی با خانوادهاش دچار مشکلات و درگیریهای خاصی است. بنابراین تحقیقات پلیس با راهنماییهای وحید خاکشور قاضی ویژه قتل عمد مشهد درباره اختلافات خانوادگی متمرکز شد و فرضیه جنایت قوت گرفت.
در همین حال و با دستور مقام قضایی، پدر دختر گمشده در حالی به پلیس آگاهی احضار شد و مورد پرسش و پاسخ های پلیسی قرار گرفت که سرنخ های مهمی از درگیری و مشاجره خانوادگی بین او و دخترش به دست آمده بود.
«ج-د» (مرد ۵۵ ساله) که با مشاهده اسناد و مدارک پلیسی دچارحیرت شده بود، به تناقضگویی پرداخت و بدین ترتیب وی با فرضیه قتل دخترش به شعبه ۲۵۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد هدایت شد. این مرد وقتی در برابر میز عدالت ایستاد و متوجه شد که قصهگوییهایش برای قاضی پروندههای جنایی رنگی ندارد، اتهام قتل دخترش را پذیرفت.
متهم گفت: «دخترم ۲ بار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود، به همین دلیل وضعیت روحی و روانی مناسبی نداشت، به طوری که با همه اعضای خانواده و به ویژه برادرانش درگیر میشد و به آنها توهین میکرد. در این میان من هم از رفتارهای نامتعارف او بینصیب نبودم و دخترم با من نیز به مشاجره لفظی میپرداخت و حرفهای نامربوطی بر زبان جاری میکرد.
اینگونه بود که وقتی روز حادثه رفتارهایش را تکرار کرد، تصمیم به قتل او گرفتم. ابتدا همه اعضای خانوادهام را به بهانهای به بیرون از خانه فرستادم و دختر کوچکم را نیز به منزل یکی از بستگانم بردم. هنگامی که به خانه بازگشتم، دوباره درگیری و مشاجره بین ما شروع شد و او باز هم با صدای بلند به من توهین کرد. این بود که ضربهای به صورتش زدم و او با سر به زمین افتاد. دیدم خونریزی شدیدی دارد و بعد هم جان خود را از دست داد. به همین خاطر جسد او را درون کیسه نارنجیرنگ گذاشتم و به کارگاه تراشکاری انتقال دادم.
آنجا برای آنکه بتوانم جسد را بهراحتی حمل کنم، پاهای او را از زانو و قسمت ران با چاقو قطع کردم و سپس جسد را به بیابانهای انتهای توس ۱۲۱ بردم. چند حلقه لاستیک کهنه خودرو را با گالن ۲۰ لیتری بنزین آتش زدم و جسد دخترم را درون آنها سوزاندم، ولی طلاهای او را داخل لوله بخاری در تراشکاری گذاشتم تا کسی به آنها دسترسی نداشته باشد!
ظهر روز گذشته و در پی اعترافات تکاندهنده این مرد میانسال در حضور قاضی ویژه قتل عمد، گروهی از افسران اداره جنایی آگاهی و بررسی صحنه جرم نیز در کنار مقام قضایی قرار گرفتند و عازم بیابانهای انتهای توس ۱۲۱ شدند. در همین حال، متهم به قتل محل سوزاندن جسد را به گروه ویژه جنایی نشان داد که آثاری از استخوانهای سوخته و سیمهای درون لاستیکها هنوز باقی مانده بود.
تحقیقات جنایی تا عصر روز گذشته به طول انجامید و متهم جزئیات دیگری از وحشتناکترین جنایت خانوادگی را در حضور قاضی خاکشور و استوار سیفی (مامور تحقیق) بیان کرد.
این در حالی است که به دستور مقام قضایی، متهم مذکور در اختیار کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت تا ابعاد پنهان دیگر این ماجرای تکاندهنده زیر نظر سرهنگ ولی نجفی رئیس دایره قتل عمد واکاوی شود./مشرق