یادداشت اختصاصی حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

معمای ساختار-بازیگر در آمریکای امروز

نسبت ساختار -بازیگر در آمریکا و کشورهای غربی همواره یکی از مباحث مهم و چالش برانگیز در الگوها و اندیشه‌های نئورئالیستی به شمار می‌رود.
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۷ - ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 17
کد خبر: ۲۹۴۴۸۴

معمای ساختار-بازیگر در آمریکای امروز

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ بازیگران درنهایت باید تابع ساختاری باشند که به صورت پنهان وآشکار بر آنها سلطه دارد و عدول از خطوط قرمز ساختار، به معنای هضم بازیگر در بطن و حذف آن از معادلات سیاسی و اجرایی قدرت خواهد بود. این قاعده درخصوص انتخابات اخیر شهرداری نیویورک و مباحث تبعی آن نیز صادق است.

اگر تجدیدنظرطلبی عمومی به عنوان مدل قابل تکرار پذیرفته شود، ساختار سنتی حزب اعتبار خود را از دست خواهد داد

پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک، هرچند ممکن است در نگاه نخست به عنوان پیروزی برای حزب دموکرات تلقی شود، اما در واقعیت، زنگ خطری حیاتی برای سران این حزب و نمادی از نارضایتی عمیق در بدنه رأی‌دهندگان آمریکایی است. این نتیجه، برخلاف تصور رایج، نه تنها محکومیتی بر سیاست‌های جمهوری‌خواهان و دونالد ترامپ، بلکه ابراز نارضایتی صریح از نحوه زیست سیاسی و حکمرانی سنتی دموکرات‌ها تلقی می‌شود. انتخاب ممدانی هشداری است مبنی بر اینکه مطالبات و اولویت‌های جدیدی در میان شهروندان آمریکایی در حال شکل‌گیری است که ساختارهای فعلی حزب دموکرات قادر به پاسخگویی به آن‌ها نیستند.

نکته بسیار مهم در تحلیل این پدیده و روند، واکنش قریب‌الوقوع «لابی‌های پنهان و آشکار قدرت» در درون حزب دموکرات است. این بازیگران سنتی، قطعاً ممدانی را در مسیر حکمرانی شهری نیویورک با موانع جدی روبرو خواهند کرد. دلیل این محدودسازی روشن است؛ پذیرش مدل حکمرانی ممدانی به معنای پذیرش مشروعیت مطالباتی است که به طور مستقیم با الگوهای حکمرانی کلان و پذیرفته‌شده حزب در تضادند.

اگر تجدیدنظرطلبی عمومی (حتی در عرصه مدیریت  شهری)  به عنوان مدل قابل تکرار پذیرفته شود، ساختار سنتی حزب اعتبار خود را از دست خواهد داد. این سازوکار پیش از این نیز در انتخابات‌های درون‌حزبی دیده شده است؛ جایی که همین لابی‌های قدرت با اتخاذ رویکردی مشابه، چهره‌های نوگرایی مانند برنی سندرز و الیزابت وارن را در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ میلادی عمداً از رقابت جدی کنار زدند تا زمینه برای تثبیت جریان اصلی و به اصطلاح ساختارگرا  (مانند هیلاری کلینتون و جو بایدن) فراهم آید. حتی اعتراضات طرفداران تجدید نظر طلب سندرز و وارن راه به جایی نبرد و سران حزب دموکرات وقیحانه دست به سانسور و وارونه نمایی مطالبات زدند.

انتخاب ممدانی به عنوان نماد قدرتمند از «تجدیدنظرطلبی اجتماعی-سیاسی» در آمریکای امروز ظهور کرده و این جریان نوظهور خواستار تغییراتی است که سران حزب دموکرات، به‌دلیل محافظه‌کاری ساختاری، عامدانه درصدد نادیده انگاشتن آن هستند. آن‌ها ترجیح می‌دهند پیروزی‌های محلی را صرفاً به عنوان «پدیده های آماری» تلقی کنند تا مجبور به پذیرش تغییر بنیادین در الگوهای حکمرانی، اندیشه های سیاسی و رویکرد عملیاتی  خود نشوند.

این انکار عمدی، زمینه را برای شکل‌گیری دوقطبی واقعی و جدید در داخل حزب دموکرات در آینده نزدیک فراهم خواهد کرد؛ دوقطبی‌ای که محوریت آن نه میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، بلکه بر سر «مطالبات نوین شهروندان آمریکایی» و انطباق حزب با این مطالبات خواهد بود. این محدودسازی‌ها نه تنها ناظر بر رقابت های انتخاباتی، بلکه برای حفظ هژمونی فکری و ساختاری حزب در بلندمدت اعمال می‌شود.

ارسال نظر
پرطرفدارترین اخبار