
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در نظام بینالملل مفهومی به نام «بازی شجاعت» (Game of Chicken) مطرح است و به اقداماتی اطلاق میشود که کشورها برای ترسیم حدود مداخلهگرایی خود در بحرانها و تثبیت مواضع بلندمدت انجام میدهند. این بازی اقدام «کنترلشده، قابل مدیریت (راهبردی و میدانی)» را شامل می شود.
اقدام استارمر با امضای پیمان ۱۰۰ ساله با اوکراین، تلاشی است برای ارسال پیامی صریح به کرملین مبنی بر «غیرقابل بازگشت» بودن تعهدات لندن
این مفهوم از نظریه بازیها نشئت میگیرد و در روابط بینالملل به کار میرود تا موقعیتهایی را توصیف کند که دو بازیگر در تضاد منافع شدید قرار گرفته و هر دو طرف در مسیر برخورد حرکت میکنند، اما عقبنشینی یکی به نفع دیگری است.
در این سناریو دو عامل «عقلانیت» و «مدیریت خطر» نقش حیاتی ایفا میکنند. موفقیت در بازی شجاعت نیازمند این است که طرفین بتوانند پیامهای قاطع ارسال کنند بدون آنکه واقعاً به نقطه غیرقابل بازگشت برسند.
اقدامات اخیر دولت انگلستان در قبال جنگ اوکراین، که با امضای پیمان شراکت ۱۰۰ ساله توسط کییر استارمر، نخست وزیر این کشور همراه بود، نه تنها مصداق بازی شجاعت کنترلشده نیست، بلکه بیشتر شبیه به «قمار با آتش» است.
تفاوت بنیادین این دو رویکرد در «ظرفیت مدیریت پیامدها» و «میزان تعهدات غیرقابل بازگشت» نهفته است. شجاعت کنترلشده، مسیری است که در آن طرفین خطر را محاسبه کرده و همواره فضایی برای عقبنشینی یا کاهش تنش باقی میگذارند. در مقابل، قمار با آتش، تعهداتی است که خطر را تا حدی بالا میبرد که حتی محاسبه اشتباه کوچکی نیز میتواند به فاجعهای غیرقابل کنترل منجر شود.
اقدام استارمر با امضای پیمان ۱۰۰ ساله با اوکراین، تلاشی است برای ارسال پیامی صریح به کرملین مبنی بر «غیرقابل بازگشت» بودن تعهدات لندن و آمادگی سیاسی برای تحمل افزایش تنشها. این سند در ظاهر، اعلام تعهد دوجانبه نظامی-امنیتی است که هدف آن محقق ساختن اهداف راهبردی انگلستان در اروپای شرقی از طریق «افزایش کنترلشده بحران» تعریف شده است.
با وجود این، اقدام توسط تحلیلگران به عنوان پیشگامی لندن در «جبهه نظامی-امنیتی» و اعلام رسمی «جنگ سرد جدید» تفسیر میشود. برخلاف جنگ سرد اول که مرزهای واضحی داشت، تضاد جدید در مناطق درگیری فعال (مانند اوکراین) رخ میدهد، که احتمال حوادث ناخواسته یا خطاهای محاسباتی که به درگیری مستقیم ناتو و روسیه منجر شود را به شدت افزایش میدهد.
همچنین ساختارهای مدیریت بحران بین غرب و روسیه در مقایسه با دوران جنگ سرد، تضعیف شده است. این موضوع، توانایی دو طرف برای کاهش تنش در لحظات اوجگیری را محدود میسازد. نکته اصلی اینجاست که آیا لندن واقعاً توان مدیریت افزایش تنش دارد؟
اقدام کنونی انگلستان در اوکراین، به دلیل تعهدات گسترده نظامی و امنیتی که فراتر از صرفاً کمکهای لجستیکی است، خطر را به سطحی غیرقابل مدیریت رسانده است
سابقه تاریخی انگلستان در بحرانهای خودساخته بینالمللی، به ویژه جنگ های افغانستان و عراق، به وضوح نشان میدهد این کشور در مدیریت پیامدهای راهبردی اقدامات خود دچار استیصال شده است. مهم تر اینکه تعهدات نظامی و امنیتی انگلستان در اوکراین، مستلزم هزینههای مالی هنگفت و بسیج منابع اطلاعاتی و لجستیکی قابل توجهی است.
با توجه به مشکلات اقتصادی داخلی و فشار بر بودجه دفاعی پس از برگزیت، تعهدات بلندمدت ظرفیتهای ملی انگلستان را زیر فشار قرار میدهد. وقتی کشوری تعهدات بزرگی میدهد، اما ظرفیت مدیریت پیامدهایش را ندارد، بازدارندگیاش نه تنها تقویت نمیشود، بلکه در صورت شکست، با بدترین تبعات ممکن مواجه میشود.
بر همین اساس اقدام کنونی انگلستان در اوکراین، به دلیل تعهدات گسترده نظامی و امنیتی که فراتر از صرفاً کمکهای لجستیکی است، خطر را به سطحی غیرقابل مدیریت رسانده است. این قمار، بریتانیا را در مسیری قرار میدهد که شکست راهبردی-میدانی آن بسیار سنگینتر از تصورات داخلی لندن خواهد بود.