انفجار شدید در البوکمال درگیری میان نیرو‌های جولانی و قسد در مرکز سوریه شدت گرفت اولیانوف: در مذاکرات ایران فقط باید به مسئله هسته‌ای پرداخت نتانیاهو: درباره برنامه هسته‌ای ایران با ترامپ گفت‌و‌گو خواهم کرد یاوه‌گویی جدید سفیر آمریکا در اسرائیل علیه ایران مادورو: آماده دفاع در برابر آمریکا هستیم شورای امنیت فردا نشستی درباره ایران و قطعنامه ۲۲۳۱ تشکیل می‌دهد کشف دستگاه جاسوسی اسرائیل توسط ارتش لبنان گزارش‌های اطلاعاتی آمریکا؛ اهداف پوتین در اوکراین همچنان پابرجاست تشدید شکاف در دولت مستعفی یمن؛ وزرا در عدن به شورای انتقالی جنوب پیوستند تردید‌ها درباره همراهی ترامپ با ماجراجویی جدید نتانیاهو علیه ایران سناتور آمریکایی: احتمال کمی برای خلع سلاح حماس وجود دارد رایزنی وزیران خارجه ایران و پاکستان درباره آخرین تحولات منطقه حمله عربستان به مناطق مرزی یمن نماینده حزب‌الله: در قاموس ما جایی برای تسلیم شدن نیست/ حق دفاع مشروع از خود را داریم
یادداشت اختصاصی حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

مین‌گذاری غرب روی فردای دنیا

هنگامی که قدرت هژمون احساس کند موقعیت برترش در حال تضعیف است، راهبرد خود را تغییر می‌دهد. بر این اساس، آمریکا و اتحادیه اروپا تلاش می‌کنند حیات شوم خود در جهان را در سایه خلق بحران‌های مزمن و حاد، به هر قیمت ممکن، تحقق بخشند.
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۳ - ۰۹ آذر ۱۴۰۴ - 2025 November 30
کد خبر: ۲۹۵۵۵۲

مین‌گذاری غرب روی فردای دنیا

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ نظام بین‌الملل در آستانه نقطه عطفی تاریخی قرار دارد. آنچه در دهه‌های اخیر به عنوان «نظم لیبرال» شناخته می‌شد، اکنون بیش از هر زمان دیگری ماهیت واقعی خود را به نمایش می‌گذارد؛ نه نظمی بر پایه همکاری و توسعه، بلکه راهبردی مهندسی‌شده برای حفظ هژمونی از طریق خلق بحران‌های هدفمند. بررسی رویکردهای اخیر قدرت‌های غربی نشان می‌دهد، اقدامات آن‌ها دیگر صرفاً واکنش به تهدیدات نیست، بلکه اقدامی فعالانه برای "ریل‌گذاری" مسیر آینده جهان به نفع خود است.

هدف غرب مهندسی دوره طولانی تقابل نظامی به منظور تضعیف ساختارهای رقیب و تثبیت وابستگی‌های اقتصادی و نظامی اروپا به بلوک غرب است

این رویکرد ریشه در درک عمیق غرب از افول نسبی قدرت خود دارد. هنگامی که قدرت اقتصادی و جمعیتی غرب شروع به افول می‌کند، راهبرد آن‌ها از "رهبری" به "مهندسی بحران برای حفظ برتری" تغییر پیدا می‌کند.

تأکیدات برخی رهبران غربی بر زمان‌بندی درگیری‌های ژئوپلیتیک، فراتر از تحلیل صرفاً پیش‌بینی‌کننده و عملاً به دستور کار عملیاتی تبدیل شده است. در گذشته، تحلیلگران تلاش می‌کردند با پیش‌بینی نقاط احتمالی تنش، از وقوع درگیری جلوگیری کنند. اما اکنون، به نظر می‌رسد که این زمان‌بندی‌ها نه برای هشدار، بلکه برای هماهنگ‌سازی منابع و بسیج آمادگی‌های لازم برای تحقق آن سناریوها به کار گرفته می‌شوند.

اظهارات برخی مقامات، ازجمله در کشورهایی مانند آلمان، مبنی بر لزوم آمادگی برای منازعه طولانی‌مدت یا حتی جنگ با روسیه تا سال 2029، نشان می‌دهد که هدف غرب، صرفاً مهار تجاوز روسیه نبوده، بلکه مهندسی دوره طولانی تقابل نظامی به منظور تضعیف ساختارهای رقیب و تثبیت وابستگی‌های اقتصادی و نظامی اروپا به بلوک غرب است.این زمان‌بندی مشخص، به طرز نگران‌کننده‌ای، نشان‌دهنده برنامه‌ریزی راهبردی است. اگر هدف صرفاً دفاع از اوکراین بود، نیازی به تعیین سقف زمانی برای "جنگ" وجود نداشت.

مشابه مورد فوق، تکرار سناریوی جنگ در تنگه تایوان با بازه زمانی مشخص (مثلاً 2027)، نه هشدار، بلکه تلاش برای آماده‌سازی افکار عمومی و بسیج صنعتی-نظامی است. بازه زمانی 2027 غالباً به عنوان لحظه‌ای که توانایی‌های نظامی چین به اوج خود می‌رسد یا توانایی‌های آمریکا برای مداخله در اوج خود قرار دارد، اشاره می‌شود. این زمان‌بندی‌ها، مصداق بارز ریل‌گذاری خطرناک آمریکا و اروپا در نظام بین‌الملل است؛ آن‌ها در حال تزریق اطمینان به سیستم امنیتی خود هستند که درگیری‌های بزرگ بعدی در زمان‌ها و مکان‌های مطلوب آن‌ها شعله‌ور خواهد شد.

این راهبرد بر این اصل استوار است که با تعریف دقیق "نقاط اشتعال" و زمان‌بندی آن‌ها، می‌توان بازیگران رقیب (روسیه و چین) را در وضعیت انفعال راهبردی نگه داشت یا آن‌ها را وادار به واکنش‌های زودرس کرد.

واقعیت انکارناپذیر اینکه غرب با بحران زیستی  عمیق روبه‌روست. از نظر جمعیتی، اقتصادی، و مشروعیت ایدئولوژیک، مدل توسعه غربی به پایان عمر خود رسیده است. شکاف طبقاتی، بدهی‌های سرسام‌آور دولتی، کاهش سهم تولید ناخالص داخلی جهانی و چالش‌های جمعیتی، همگی نشانه‌هایی از این بحران هستند. بر اساس نظریات ژئوپلیتیکی مربوط به قدرت‌های در حال افول، هنگامی که قدرت هژمون احساس کند موقعیت برترش در حال تضعیف است، راهبرد خود را از حفظ نظم به سمت "تخریب رقبا" تغییر می‌دهد. بر این اساس، آمریکا و اتحادیه اروپا تلاش می‌کنند حیات شوم خود در جهان را در سایه خلق بحران‌های مزمن و حاد، به هر قیمت ممکن، تحقق بخشند.

مهار نکردن این روند، نه تنها به معنای تداوم وضعیت موجود، بلکه منتج به خلق بحران‌های پایداری علیه امنیت جهانی خواهد بود که هیچ کشوری را مصون نخواهد گذاشت. هنگامی که نظم بین‌الملل از سیستم مبتنی بر قوانین به سیستم مبتنی بر "بقا از طریق تضعیف دیگری" تبدیل می‌شود، تنها راهبردی قاطع و همه‌جانبه از سوی بازیگران غیرغربی می‌تواند این ریل‌گذاری خطرناک را متوقف سازد. زمان برای تحلیل‌های منفعل به پایان رسیده و دوران عمل راهبردی برای تعیین مسیرهای جایگزین فرا رسیده است.

ارسال نظر
پرطرفدارترین اخبار