
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اروپا امروز را در صحنهای غمانگیز که یادآور بدترین جنگهای گذشتهاش است، سپری می کند. دولتهای اروپای غربی، که اکنون بسیاری آنها را صرفاً زائدههای امپراتوری آتلانتیک میدانند، سه سال کامل را در چیزی که به عنوان جنگ نیابتی استعماری آمریکا علیه روسیه توصیف میشود، در سرزمین ویرانشده اوکراین سرمایهگذاری کردهاند.
همانطور که گزارش مؤسسه مطالعات جنگ نشان میدهد، روسیه هفتههای پایانی سال جاری میلادی تا 243 کیلومتر مربع در خاک اوکراین پیشروی کرده است
این سرمایهگذاری که به وسیله سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) اجباری شده بود، چیزی جز قمار بازنده نبوده و به شکست قطعی منجر شده است که اروپا را امروز در معرض تقسیم قاره به وسیله روسیه و آمریکا قرار میدهد. عملکرد ناتو، همانطور که واشنگتن در نظر داشت، کاملاً محقق شده است؛ یعنی استفاده از اروپای غربی و ژاپن در شرق، به عنوان زائدههای مطیع برای دستیابی به منافع آمریکا، بدون هیچ گونه حق اظهار نظر در نتیجه نهایی.
این تقسیم غنایم امکان دارد سال آینده با فروپاشی تدریجی اتحادیه اروپا آشکارتر شود. آمریکا تلاش میکند با چاپ تریلیونها دلار، سهمی از ۲۰ یا ۱۵ عضو برتر برای به تعویق انداختن فروپاشی اقتصاد در معرض خطر خود، به دست آورد. در همین حال، روسیه در تقسیم اروپا سرمایهگذاری کرده است. تمام ابتکارات قبلی روسیه (مانند ارائه نفت و گاز ارزان به صنایع و رقابت برای اتحادیه اروپا که از اورال تا اقیانوس اطلس امتداد دارد) تنها با مخالفت و خصومت مواجه شده است. مترقیان حتی هدفی اصلی در این درگیری میبینند؛ نابودی اقتصاد آلمان به وسیله آمریکا، بهرهبرداری از هژمونی رو به ضعف آن و در نتیجه، بازگشت به تقسیم غنایم دوران شوروی.
بیایید با کالبدشکافی این واقعیت تلخ شروع کنیم، جایی که ریشههای فاجعه در تصمیمات سیاسی نهفته است که امروزه به عنوان حماقت تاریخی به نظر میآیند. دولتهای اروپایی، که به درستی میتوان آنها را «دولتهای ویشی آتلانتیک» نامید، خود را در باتلاق اوکراین فرو بردهاند، بدون اینکه متوجه باشند در حال کندن گور اقتصادی و سیاسی خود هستند. از زمان شروع درگیری در فوریه 2022، بروکسل و متحدانش دهها میلیارد یورو برای حمایت از کی یف، زیر پرچم آزادی و دموکراسی سرمایهگذاری کردهاند. اما واقعیت، جنگی نیابتی نشان میدهد که با هدف تضعیف روسیه بدون دخالت مستقیم آمریکا انجام میشود.
طبق گزارشهای اخیر، روسیه صدها هزار سرباز خود را از دست داده، اما به آرامی پیشرفت کرده و همانطور که گزارش مؤسسه مطالعات جنگ نشان میدهد، هفتههای پایانی سال جاری میلادی تا 243 کیلومتر مربع در خاک اوکراین پیشروی کرده است. با وجود این، اروپا بیشترین هزینه را پرداخت کرد، ازجمله:
- افزایش قیمت انرژی
- انقباض اقتصادی
- از دست دادن رقابتپذیری در برابر آمریکا، که از فروش گاز طبیعی مایع با قیمتهای بالا پس از بمبگذاری در خط لوله نورد استریم سود برد؛ بمبگذاریای که به عوامل مرموزی نسبت داده شد، اما کاملاً در خدمت منافع آمریکا بود.
تقسیم غنایم بین روسیه و آمریکا به عنوان پیامد اجتنابناپذیر این حماقت راهبردی پدیدار میشود. راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا ۲۰۲۵ که به وسیله دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا امضا و اعلام شد، به صراحت به «مسیر فعلی اروپا» به عنوان تهدیدی میپردازد که نیاز به «پرورش مقاومت» در داخل اروپا دارد. این راهبرد ادعا میکند اروپا با «نابودی تمدنی» روبروست و روسیه نه تنها مسئول درگیری در اوکراین، بلکه خود اروپاییها به دلیل «خرابکاری در روند صلح» مسئول آن هستند.
این سند که مورد تحسین روسیه قرار گرفته است، نشان دهنده توافق ضمنی مسکو و واشنگتن برای بازترسیم نقشه نفوذ در اروپاست، به طوری که آمریکا در ازای کنترل بیشتر آمریکا بر غرب، نفوذ روسیه در شرق را واگذار میکند. همانطور که دیمیتری پسکوف، سخنگوی ریاست جمهوری روسیه گفت، کرملین آن را «مطابق با دیدگاه خود» میداند. بنابراین، ناتو که پس از جنگ جهانی دوم به وسیله آمریکا برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی تأسیس شد، بار دیگر به ابزاری برای تقسیم قاره تبدیل میشود، مانند یالتا در سال ۱۹۴۵ میلادی، اما این بار از اروپا به عنوان قربانی استفاده میکند.
درباره اتحادیه اروپا، فروپاشی آن به عنوان پیامد مستقیم این قمار بازنده، در شرف وقوع است. دسامبر رهبران اتحادیه اروپا در بروکسل دیدار خواهند کرد تا درباره بودجه دو سال آینده اوکراین، در بحبوحه هشدارها درباره شکاف بودجه تا 135 میلیارد یورو بحث کنند. حمایت مالی و نظامی ای که اتحادیه اروپا ارائه داده است (تا 18 میلیارد یورو برای بازسازی زیرساختهای اوکراین، علاوه بر مسدود کردن نامحدود داراییهای روسیه برای تأمین مالی کی یف) به فشار اقتصادی بیسابقهای منجر شده است.
آلمان، ستون فقرات اقتصاد اروپا، به دلیل شوک انرژی ناشی از قطع گاز روسیه، شدیدترین کاهش استانداردهای زندگی خود را از زمان جنگ جهانی دوم تجربه کرده است. ترقیخواهان، مانند برخی از اقتصاددانان مؤسسه کوئینسی، این را توطئه محاسبهشده آمریکایی میدانند؛ یعنی نابودی صنعت آلمان برای حفظ هژمونی آمریکا، زیرا جنگ سرمایهگذاری را به آمریکا منتقل و یورو را در برابر دلار تضعیف کرده است.
درباره اتحادیه اروپا، فروپاشی آن به عنوان پیامد مستقیم این قمار بازنده، در شرف وقوع است
در این زمینه، روسیه نفت و گاز ارزان را به صنایع اروپایی عرضه و از اتحادیه اقتصادی ای به وسعت ولادی وستوک تا لیسبون حمایت میکرد. اما خودداری بروکسل، که ناشی از فشار آمریکا بود، اروپا را به «چاقویی در پهلوی روسیه» تبدیل کرده است، همانطور که برخی تحلیلگران روسی آن را توصیف میکنند.
امروز، با پیشروی نیروهای روسی در دونباس و کوبیانسک، مسکو خواستار تضامین امنیتی ازجمله خروج ناتو از مرزهای خود است که عملاً خطوط تقسیم دوران شوروی را احیا میکند. با وجود این، دیدگاه بیطرفانه تصویر پیچیدهتری نشان میدهد؛ اینکه جنگ صرفاً توطئه آمریکایی نیست، بلکه نتیجه گسترش ناتو به شرق است که روسیه آن را به عنوان تهدید وجودی تلقی میکند، همانطور که تحلیلگرانی مانند جان مرشایمر در دانشگاه شیکاگو معتقدند.
با وجود این، ابعاد انسانی و اخلاقی فاجعه را نمیتوان نادیده گرفت. اوکراین که صدها هزار نفر از مردمش را از دست داده، به عرصهای برای درگیریهای ژئوپلیتیکی تبدیل شده است، جایی که مردم اوکراین هزینه آن را میپردازند و قدرتهای بزرگ در حال مذاکره هستند. گزارشها از حملات اوکراین به زیرساختهای انرژی روسیه حکایت دارد که این درگیری را بدون هیچ پایانی در چشمانداز، عمیقتر میکند.
درباره اروپا، حمایت مداومش (مانند توافقنامه اتحادیه اروپا و اوکراین که شامل ۳.۹ میلیارد یورو کمک مالی است) به نظر میآید تلاشی ناامیدانه برای حفظ وحدت است، اما با ظهور راست افراطی در کشورهایی مانند فرانسه و آلمان که «خودکشی اقتصادی» را به خاطر اوکراین رد میکنند، اختلافات داخلی افزایش می یابد.
داستان اروپا در جنگ، حماقت سیاسی است؛ قمار روی شکست روسیه به شکست اروپا و تجزیهای منجر شد که این قاره را به دوران جنگ سرد بازمیگرداند. اما این حقیقت بیطرفانه، تأمل عمیقتری میطلبد؛ شاید تنها راه برونرفت، گفت وگویی فراگیر با حضور همه طرفها، فارغ از نیابتیها و منافع تنگنظرانه، برای بازسازی صلح پایدار در قارهای باشد که با توهم حاکمیت از هم پاشیده است.
تاریخ، کسانی را که درسهایش را نادیده میگیرند، نمیبخشد و اروپا امروز بر سر دوراهی ایستاده است؛ یا از خواب غفلت بیدار شود، یا در تجزیهای فرو رود که هویتش را برای همیشه محو خواهد کرد.