
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ مراحل اولیه درگیریها با مجموعهای از اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی پیش از حمله به ساختمان مجاور کنسولگری ایران در دمشق محرز شد. دی ماه 1402 سید رضی موسوی در منطقه سیده زینب دمشق به شهادت رسید. چندی بعد صادق امیدزاده، از فرماندهان سپاه قدس و تیمش در دمشق مورد حمله قرار گرفتند. این روند فروردین 1403 با حمله به ساختمان مجاور کنسولگری به اوج خود رسید که به شهادت سرداران محمدرضا زاهدی و محمدهادی حاجی رحیمی منجر شد.
رهگیری بخش قابل توجهی از موشکهای بالستیک ایران به وسیله ماهوارههای آمریکایی، وابستگی مطلق ارتش صهیونیستی را به اطلاعات و حمایت نظامی آمریکا آشکار کرد
جمهوری اسلامی بامداد 26 فروردین 1403 با عملیات «وعده صادق ۱» پاسخ داد که شامل پرتاب ۱۷۰ پهپاد تهاجمی و ۱۵۰ موشک مختلف بود که بخش بزرگی از آنها رهگیری شد. پنج روز بعد، رژیم صهیونیستی حمله محدودی به برخی مناطق ایران مانند اصفهان انجام داد .
افزایش تنشها با ترور اسماعیل هنیه، از مقام های ارشد حماس مرداد 1403 در تهران، تنها چند ساعت پس از هدف قرار دادن مرکز فرماندهی عملیات حزبالله در بیروت که به شهادت فؤاد شکر، فرمانده ارشد حزب الله منجر شد، ادامه یافت. سپس، 6 مهر 1403 سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله در جنوب بیروت ترور شد. چهار روز بعد، ایران عملیات «وعده صادق ۲» را آغاز کرد؛ عملیاتی جدیتر که شامل نخستین استفاده از موشک «فتح-۱» بود. رژیم صهیونیستی مدتی بعد با حمله به برخی از سامانههای دفاع هوایی ایران پاسخ داد .
سرانجام، 23 خرداد عملیات «وعده صادق ۳» در پاسخ به حمله غافلگیرکننده رژیم صهیونیستی آغاز شد و جرقه جنگ تحمیلی را زد که ۱۲ روز به طول انجامید و در آن از ۵۷۴ موشک و نزدیک به یک هزار پهپاد استفاده شد .
طبق مدل مایکل برچر، پژوهشگر علوم سیاسی کانادایی برای تحلیل بحرانهای بینالمللی، ایران و رژیم صهیونیستی پس از عبور از اوج تنش در جنگ تحمیلی 12 روزه اکنون شاهد آرامش موقت هستند. طبق این مدل، درگیری به وسیله مراحلی که با جرقه تحریکآمیز آغاز میشود، ادامه مییابد و به دنبال افزایش تنش، شاهد اوج گیری و سپس کاهش به سمت تعادل بالقوه موقت که میتواند راه را برای بحران بعدی هموار کند، پیش میرود .
ترورهای مداوم فرماندهان حزبالله (مانند سید هیثم طباطبایی)، اعضای تیپ رضوان و رهبران حماس (مانند رائد سعد) در ماههای اخیر نشان میدهد چرخه بحران در منطقه همچنان فعال است. به گفته برچر، جنگ تحمیلی 12 روزه بحران بینالمللی واقعی بود؛ تهدیدی برای ارزشهای حیاتی طرف های درگیر (مانند امنیت و بازدارندگی)، محدودیتهای زمانی شدید در تصمیمگیری به دلیل حمله غافلگیرکننده و اجبار دو طرف به استفاده از زور به دلیل نبود راهکار جایگزین. بنابراین، وضعیت فعلی نشاندهنده «آرامش» موقت است که میتواند با هر جرقه جدیدی دوباره فوران کند .
جنگ تحمیلی 12 روزه، مجموعهای از شکستهای راهبردی رژیم صهیونیستی را آشکار کرد :
۱. فروپاشی افسانه خوداتکایی دفاعی : رهگیری بخش قابل توجهی از موشکهای بالستیک ایران به وسیله ماهوارههای آمریکایی، وابستگی مطلق ارتش صهیونیستی را به اطلاعات و حمایت نظامی آمریکا آشکار کرد. استقرار سامانه دفاع موشکی گرانقیمت تاد آمریکا تأیید میکند امنیت رژیم صهیونیستی خط قرمز سیاست آمریکاست .
ایران و رژیم صهیونیستی پس از عبور از اوج تنش در جنگ تحمیلی 12 روزه اکنون شاهد آرامش موقت هستند
۲. شکست رسانهای: تصویر بینالمللی این رژیم از «قربانی» به «متجاوز درمانده» تغییر کرده است و رسانههایی مانند الجزیره و شبکه اجتماعی تیکتاک سهم تعیینکنندهای در انتقال روایت واقعی رویدادها داشتهاند .
۳. فرسایش بازدارندگی مبتنی بر برتری فناورانه: این جنگ بیکفایتی دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) را در ارزیابی قابلیتهای تهاجمی واقعی ایران نشان داد، همانطور که در حملات دقیق به پالایشگاه حیفا و مناطق بسیار امن در تلآویو مشهود است .
۴. اثبات آسیبپذیری رژیم صهیونیستی: با وجود سامانههای دفاعی پیشرفته، این رژیم ناتوانی خود را در جنگ همزمان در چندین جبهه نشان داد و تا زمانی که حزبالله در غزه مشغول بود، از افزایش کامل تنش با آن خودداری کرد.
۵. بحران داخلی و مشروعیت: شکاف عمیق اجتماعی و سیاسی بین جناحهای مختلف و اعتراضات حریدیها علیه جنگ به تضعیف مشروعیت داخلی صهیونیسم کمک کرد .
جنگ علیه ایران باعث ارزیابی مجدد راهبردها شد و تغییرات زیر را برجسته کرد :
۱. مرحله جدیدی در مدیریت نیروها و تصمیمگیری: عملیات نظامی جدی مستقیم (وعده صادق ۳) بدون استفاده از قابلیتهای منطقهای انجام شد که نشان دهنده تکامل در سازوکارهای تصمیمگیری راهبردی است .
۲. تغییر چشم انداز محور مقاومت: بازیگران مقاومت (مانند حزبالله، انصارالله و نیروهای حشدالشعبی) دیگر صرفاً به عنوان ابزارهای قدرت منطقه ای دیده نمیشوند، بلکه به عنوان «آخرین خط دفاعی» در منطقه تلقی میشوند که تغییری اساسی در راهبرد دفاعی است .
۳. تلاش برای جبران نقاط ضعف فنی: ضعف در ناوگان هوایی کارآمد، ایران را بر آن داشته است تا برای دستیابی به سامانههای پیشرفته پدافند هوایی و تجهیزات تهاجمی، به دنبال توسعه همکاریهای نظامی خود با قدرتهای بزرگی مانند روسیه و چین باشد .
۴. گذار از «تنشافزایی» به «مدیریت تصمیمگیری» در بحرانها: این دستاورد راهبردی مهم در ادبیات مدیریت بحران است که به ایران قدرت مانور بیشتری در شرایط بحرانی میدهد .
چندین سناریوی احتمالی برای رویارویی احتمالی بعدی وجود دارد :
۱. بازگشت به جنگ مستقیم: احتمالش کم است، اما امکان دارد و جناحهای تندرو در داخل رژیم صهیونیستی روی آن کار میکنند، اما با مخالفتهای داخلی، منطقهای و بینالمللی و اطمینان نداشتن از واکنش ایران مواجه هستند .
۲. صبر راهبردی ایران: در آن ایران از جنگ مستقیم اجتناب میکند و با اتخاذ دیپلماسی تاکتیکی، منتظر تحولات جدید در نظام بینالملل میماند. این سناریو پارامترهای خاص خود را دارد .
۳. حرکت به سمت سلاحهای هستهای: احتمال بسیار کمی به دلیل موانع عظیم فنی و عملیاتی و پیچیدگیهای سیاسی وجود دارد .
۴. صلح مسلحانه و جنگ ترکیبی: این محتملترین سناریوست که در آن درگیریها در سطوح مختلف بدون جنگ آشکار (جنگ اطلاعاتی، سایبری، ترورها، عملیات نیابتی محدود) ادامه مییابد و در نتیجه منطقه در حالت بیثباتی کنترلشده باقی میماند .
۵. تقابل محدود و کنترلشده: مشابه سناریوی قبلی با تفاوت در سطح رویهها، این حالت با احتمال بالا، ادامه وضعیت موجود است .
اقدامات راهبردی پیشنهاد شده برای ایران :
۱. تقویت انسجام ملی و وحدت اجتماعی به عنوان منبع اصلی قدرت .
۲. توسعه همزمان «بازدارندگی ترکیبی» در حوزههای موشکی، ناوگان هوایی، قابلیتهای سایبری و اطلاعاتی .
۳. «مدیریت فعال بحران» و حفظ کانالهای ارتباطی غیررسمی حتی در اوج تنش .
۴. استفاده فعال از سازوکارها و نهادهای بینالمللی برای افزایش مانور دیپلماتیک .
۵. طراحی سازوکارهای پیشرفته برای مقابله با تهدیدات جدید (مانند ترور، پهپادها، هک) با تقویت زیرساختهای امنیتی و اطلاعاتی .
به عنوان نتیجهگیری تحلیلی چارچوب نظری پیشنهاد شده برای سیاست خارجی ایران با عنوان «واقع گرایی هوشمند» ارائه میشود که پیرامون 6 اصل متمرکز است :
۱. تقویت قدرت ملی با اولویت دادن به فناوری و دانش
۲. تعامل هوشمندانه با جامعه
۳. چندقطبی بودن انعطافپذیر در سیاست خارجی
۴. کاهش دادن خطرات
۵. وابستگی متقابل کنترلشده
۶. اجتماعی کردن منطق مقاومت به عنوان چارچوبی برای اقدام راهبردی در محیط پیچیده بینالمللی