به گزارش راهبرد معاصر؛ سالهای سال است که بحثها در رابطه با فرار مغزها و خروج نیروی انسانی ماهر از کشور مطرح میشود به خصوص در دوره اخیر با بروز بحران اقتصادی این مسئله تشدید هم شده است، غالب این صحبت ها اینگونه مطرح میشود که این فرار مغزها تهدیدی برای کشور محسوب میشود، این تهدید یا از دست رفتن سرمایه استعدادی برای همیشه است یا بازگشت افرادی که مخاطرات امنیتی برای کشور به همراه می آورند، اما به این مسئله از زاویه ای دیگر نیز میتوان نگریست، نگاهی فرصت محور و مبتنی بر برخی تجارب تاریخی سایر کشورها که مبتنی بر آن میتوان قدرت بین المللی ایران را افزایش داد، این امر ولی نیازمند یک رفتار سازماندهی شده همگام با ایجاد تشکیلات درست در حاکمیت است. در این یادداشت به برخی از این فرصتها اشاره میکنیم.
عثمانی، غربیان و توسعه تاریخی
اخیرا قراردادی میان ترکیه و دولت ملی لیبی به امضا رسید که بر اساس این قرارداد، ترکیه یک منطقه انحصاری اقتصادی در مدیترانه ایجاد خواهد کرد. این تفاهمنامه همچنین همکاریهای نظامی، ایجاد پایگاه مشترک، امنیت دریایی، آموزشی و حمل و نقل را شامل میشود. ترکیه با این تفاهمنامه بر بخشهای وسیعی از مدیترانه و آبهای شمال آفریقا مسلط خواهد شد. بر اساس این تفاهمنامه ترکیه در این منطقه انحصاری به طول ۲۰۰ کیلومتر حق اکتشاف و بهره برداری از منابع کف آب که فراتر از آبهای سرزمینی خود و در سواحل لیبی است را دارا خواهد بود.
درست است که ترکیه بر اساس استراتژی تجاری پان طورانیستی و عثمانیستی[1] در پی تسلط بر کل شمال آفریقاست ولی نکته مهم این است که این کشور از قبلتر برای خود در چنین مناطقی یک بستر تاریخی مهیا کرده است، این بستر تاریخی چیزی نیست جز اصالت ترکی 1 و نیم میلیون نفر لیبیایی، جالب است که ترکها بنا بر سنتهای تاریخی یکجاننشینی خود از مهاجرت واهمه ندارند و این یک مزیت بزرگ تاریخی برای آنهاست، به عنوان نفوذ ترکها در صنایع غذایی آلمان نیز از همین مسئله نشات میگیرد همه چیز از 30 اکتبر 1961 با امضای یک توافقنامه ارسال کارگر بین آلمان غربی و ترکیه شروع شد. پیش از آن، چنین توافقنامههایی با ایتالیا، یونان و اسپانیا منعقد شده بود اما اقتصاد آلمان غربی به سرعت در حال رشد بود و نیاز به نیروی کار بیپایان، به نظر میرسید. صدها هزار ترک پس از واکسیناسیون و تأیید سلامت جسمانی در آنکارا و استانبول سوار قطارهای ویژه میشدند و به آلمان میرفتند. کارگران پس از رسیدن به مونیخ بین شهرکهای صنعتی آلمان تقسیم میشدند. ترکها اما الان نفوذ خود را در آلمان پیدا کرده اند تا 5 درصد از جمعیت این کشور را به خود اختصاص داده اند. بزرگترین اقلیت قومی آلمان هم اکنون ترکها هستند.
تصور کنید غربیان هم زمانی که قاره های آمریکا و استرالیا را با سیل مهاجرت های خویش در مینوردیدند از کم شدن قدرت انسانی و فرار مغزها میهراسیدند، آیا این سیطره و قدرت سرتاسری نژاد غربی در روزگار ما حاصل میشد؟ مسئله بزرگ این است که این مهاجرت ها تحت لوای یک ایده سیاسی کلان رخ داده است. این ایده کلان سیاسی بر پایه سه عنصر ذیل استوار است:
مغز استخوان یک ایده کلان سیاسی، اطلاعات و امنیت است، اطلاعات هماهنگی می آورد و هماهنگی حرکت سیاسی ایجاد میکند، حکومتی که برای مهاجرت شهروندانش برنامه داشته باشد باید برای چنین حوزه هایی بیندیشد، هر ایرانی در هر جای دنیا که باشد به صورت بالقوه قابل استفاده است، این استفاده یک استفاده اسم و رسم دار با مهر نهادهای اطلاعاتی نیست؛ بلکه ایرانی ای که برای جذب گردشگر از آن کشور کار میکند خود جنبه ای از این امر است، ایرانی ای که در نهادهای علمی خارجی مشغول پژوهش است یک جنبه از این مسئله است، به صورت کلی هر کنش انسانی را میتوان بر این مدار توصیف کرد، به شرط اینکه یک ایده سیاسی در تمرکز این جریان باشد.
میتوان جریانی از شبکه های اطلاع رسانی ایرانیان خارج از کشور را متصور شد که دائما سیگنال بازارهای داخلی کشورهای خارجی را به داخل کشور منعکس میکنند، بازار داخلی همین که بداند که چه چیزهایی را نمیداند یک قدم از رقبای خارجی جلوتر است.
اساسا سیاست بدون پول شمشیر برّانی ندارد، هر ایرانی در خارج از کشور قادر است تا جریانهای تجاری مشخصی را به سمت داخل کشور هدایت کند، به شرط آنکه ایده سیاسی کشور این حرکت را توسط نهادهای قانونی به رسمیت پذیرفته شده باشد. فرزند همان فرش فروش هامبورگی میتواند فروشنده محصولات هایتک داخلی شود. دیپلماسی اقتصادی البته تنها آن ایرانی خارج از کشور نیست، بلکه یک پای دیگر قصه در داخل کشور و ایجاد زیرساختهای تجاری قوی نظیر سازوکارهای مالی قوی و مواردی اینچنین است. به عنوان مثال در توسعه سواحل مکران نباید تنها به ایجاد توانایی های صنعتی و بندری در این منطقه اکتفا کرد بلکه باید سازوکارهای مالی ساحلی را نیز باید مد نظر قرار داد.[2]
در دنیا ترکیه و چین دو پایه قبلی را دارند ولی به دلیل ضعف های اساسی در ایده های فرهنگی و فکری توانایی هژمونیک در حد و اندازه غرب را ندارند، بر خلاف این دو کشور، ایران این پایه سوم را دارد ولی در دو پایه قبلی در سطوح بین الملل با چالشهایی روبروست، در واقع بن مایه پویایی این حرکت کلان سیاسی حرکت علمی و فکری و فرهنگی است.
راهبرد گذرگاه جهان
هم اکنون در دوره ای زندگی میکنیم که کشوری مانند چین راهبرد جاده ابریشم را پیش گرفته است، ترکیه نیز قدم در مسیر احیای امپراطوری عثمانی گذاشته است، این ایده ها حاوی گزاره هایی امنیتی، سیاسی و اقتصادی هستند. ایران نیز باید به یک تصویر از آینده خود برسد، به نظر میرسد این تصویر کلی راهبرد «گذرگاه جهان» باشد، ایران باید ثابت کند دنیا بدون ایران یعنی هیچ، همه به گذرگاه جهانی ایران نیاز دارند وگرنه چرخه های تجاری جهانی به خوبی کار نخواهد کرد. این راهبرد دو پایه دارد:
یکی از پتانسیلهای بهره برداری از پایه اول ایرانیان خارج از کشور هستند، صادق حسین جابری انصاری معاون امور مجلس و ایرانیان وزارت امور خارجه ما حداقل حدود ۴ میلیون مهاجر ایرانی داریم که در کشورهای مختلف دنیا اقامت دارند و غالباً دارای پیوندهای نزدیک با سرزمین خود هستند. در مورد رقم سرمایه مادی ایرانیان خارج از کشور ارزیابی دقیقی وجود ندارد اما بهطور تخمینی و اجمالی به رقمهایی از یک و نیم تا دو تریلیون دلار اشارهشده است.
دولت در سهماهه اول سال جاری برای ایجاد یک شغل بیش از ۴۴۰ میلیون تومان هزینهپیشبینی کرده بود. طبق آخرین برآوردها حدود سه میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بیکار در کشور وجود دارد که درواقع هزینه ایجاد شغل برای این تعداد حدود ۱,۴۰۸,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان (۱۴۰۸ میلیارد تومان) است. درحالیکه همانطور که گفته شد مبلغ سرمایه ایرانیان خارج از کشور حدود ۲۶,۰۰۰۰ هزار میلیارد تومان است که درواقع با این مبلغ میتوان ۱۸ برابر آمار بیکاران در کشور شغل ایجاد کرد. هرچند باید گفت که این محاسبات بهخودیخود و فارغ از بررسی سایر جوانب امر اعم از ایجاد شغل پایدار و یا متغیر بودن هزینه اشتغال در بخشهای مختلف فاقد اعتبار است، اما با اینحال بهطور تقریبی بزرگی عددی که میتواند اقتصاد ایران را دگرگون کند؛ مشخص خواهد شد.
ایرانیان در خارج از کشور پیوند ناگسستنی با ایران دارند و با آنچه حوزه تمدنی و فرهنگی و تاریخی ایران تلقی میشود؛ ارتباط عمیقی دارند و بهطور خلاصه ایراندوست هستند. حتی اگر مواضع سیاسی خاصی هم دارند، در مسائلی که مرتبط با هویت، موجودیت و کشور ایران است آن مواضع را وارد بازی خود نمیکنند. اینکه میبینید کسی از مقامات سابق رژیم پهلوی، با هزینه خود از موضوع هستهای و سیاست هستهای ایران در رسانههای غربی حمایت میکند، این جز پیوند با سرزمین و مسئله ایران چیزی دیگری نیست، بهرغم همه مسائلی که آن فرد دارد و انتقادهایی که به او وارد است.
با توجه به تکثر گروههای ایرانیان خارج از کشور و احتمالات استفاده از آنها بهعنوان ابزار نفوذ، بهره بردن از این قشر ناممکن نیست ولی در صورت نبود برنامه مشخص و سیاستگذاری قوی پر چالش است، علاوه بر این در صورت تقویت دیپلماسی اقتصادی در کشور میتوان از با شبکهسازی ایرانیان خارج از کشور منافع تجاری بینالمللی زیادی را برای کشور ایجاد کرد، درست مانند استفاده ترکیه از ترکهای ساکن در آلمان که صنایع غذایی این کشور را در دست گرفتهاند.
بهره سخن
اینکه هر اتفاقی فرصت باشد یا تهدید به دریچه دید ما بستگی دارد، به نظر میرسد مهاجرت ایرانیان به کشورهای خاص پایه هایی برای آینده قدرت ایران باشند.
[1] پیشتر اینجا توضیح دادیم: https://rahbordemoaser.ir/fa/news/23546/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%82%DB%8C%D8%A8-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D8%A6%D9%88%D8%B3%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%85
[2] در اینجا به صورت مفصل تر توضیح داده شده است: https://rahbordemoaser.ir/fa/news/30534/%D9%85%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%84%DA%A9%D9%88%D9%85%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86