به گزارش راهبرد معاصر؛ فارین پالیسی در تحلیلی پیرامون روابط حسنه دامنه دار سلطان قابوس با جمهوری اسلامی ایران، به چالش های بقای این مشی در دوره سلطان جدید عمان می پردازد. در ادامه ترجمه کامل این تحلیل را می خوانید:
روابط ویژه دو کشور برمی گردد به دین شخصی که بر دوش سلطان قابوس بوده. درگذشت قابوس بن سعید، سلطان عمان، در هفته گذشته به معنای تحولی در نزدیکترین متحد ایران در خلیج فارس بود. متحدی که میانجیگری او با آمریکا اخیراً برای دیپلماسی ایران بسیار مهم بود. در پی ترور قاسم سلیمانی فرمانده نظامی ایران، تنش های بین تهران و واشنگتن به اوج جدید خود رسید، مرگ سلطان نمی توانست در زمان بحرانی تر از این به وقوع بپیوندد.
در واقع گفت از این موضوع منطقی است که آیا رابطه ویژه بین عمان و ایران حتی با مرگ قابوس هم می تواند مثل قبل باشد یا خیر. به معنای واقعی، رابطه بین این دو کشور به مداخله ایران در جنگ داخلی عمان که به سلطنت قابوس کمک کرد بر می گردد. با این حال این تاریخ فراموش شده روشن می کند چرا روابط بین ایران و عمان همچنان محکم است. اگرچه قابوس از میان رفته است، رژیم او زنده مانده و درک می کند که ایران در بحرانی ترین زمان نیاز به کمک بیرونی، به آنها کمک کرده است.
این داستان به اوایل دهه 1970 باز می گردد، هنگامی که سربازان ایرانی به نیروهای مسلح سلطان کمک کردند تا انقلابی را که در ظفار، منطقه جنوبی عمان رخ داد، شکست دهند. به درخواست سلطان قابوس، محمد رضا پهلوی، آخرین شاه ایران، برای پشتیبان سلطان نیروها و کمکهای نظامی فرستاد. قابوس که در جولای 1970 پس از کودتای تحت هدایت انگلیس، حاکم عمان شده بود، جنگی را تحت حمایت انگلیس علیه انقلابیون مارکسیستی، جبهه مردمی برای آزادسازی عمان و خلیج عرب به عهده داشت. چریک ها از سال 1965 تا 1976 یک انقلاب 11 ساله ضد استعماری را در ظفار انجام داده بودند و با امپریالیسم انگلیس در عمان و منطقه جنگیدند. با پیروزی قابوس، ملت مدرن عمانی ظهور کرد.
سلطان قابوس هرگز اهمیت نقش ایران در عمان را فراموش نکرد: از این گذشته، آنها به او در پیروزی در جنگ کمک کردند. بین سالهای 1972 و 1975 چندین هزار سرباز ایرانی به طور معمول به عمان اعزام می شدند. فقط پس از مداخله ایران، منابع لازم برای عملیات گسترده علیه ظفار فراهم شد. اولین ماموریت ایران قطع خط شریانی بود که یک مسیر استراتژیک برای انقلابیون در بین ظفار شرقی و غربی محسوب می شد. بعد از این پیروزی حضور ایران در عمان به طور علنی اعلام شد. اگر پیش از آن موضوع را علنی می کردند باعث بروز جدال های فراوان می شد. حتی پس از جنگ، تعداد کمی از ژاندارم های ایرانی تا سال 1979 در عمان باقی ماندند؛ این حضور هنگامی پایان یافت که جمهوری تازه تاسیس ایران با عصبانیت بر شاه بخاطر به خطر انداختن سربازان ایران در جنگ عمان، دستور بازگشت سربازان را صادر کرد. در حالی که آمار دقیق آن معلوم است، تخمین ها از چند صد تا دو هزار کشته ایرانی را برآورد می کنند.
در بحبوحه جنگ سرد، شاه و سلطان قابوس نگرانی های خود را با چشم انداز "نفوذ کمونیستی" در منطقه تنظیم کرده بودند. به اشتراک گذاشتن با توجه به حاکمیت مشترکگ این دو بر تنگه هرمز، آن ها نسبت به از بین رفتن صادرات نفت آسیب پذیر بودند. نگرانی اصلی آنها در مرز ظفار و جمهوری دموکراتیک خلق یمن (که به عنوان یمن جنوبی شناخته می شد) بود؛ تنها منطقه مارکسیستی خاورمیانه (1990-1990). ظن کمک های چین و اتحاد جماهیر شوروی از طریق یمن جنوبی به ظفار وجود داشت، که البته واقعیت هم موید آن بود. در حقیقت پشتیبانی مادی از انقلاب شامل سلاح های سبک، ادبیات انقلابی و کمک های مالی بسیار اندک بود که با حمایت ایران و انگلیس از نیروهای سلطان اصلا قابل مقایسه نبود. با این حال سلطان قابوس اعلام کرد هرچند بلوک شرقی در یمن جنوبی اعمال نفوذ کند، سلطان به شاه اعتماد و با او خواهد ماند. این یک نفع مشترک بین ایران و عمان بود که باعث درک نفوذ شوروی در منطقه می شد.
از نظر قابوس، هنگامی که کشورهای عربی همسایه هیچ کمکی نکردند، ایران در زمان بحرانی به او کمک کرده بود. این قضیه در حافظه سلطان قابوس اینگونه باقی ماند. هنگامی که قابوس از سایر کشورهای عربی برای خنثی کردن انقلاب درخواست کمک کرده بود، بیشترین چیزی که به وی رسید، درگیر شدن جزئی اردن در ماجرا بود. وی با انتقادهای کشورهای عربی مبنی بر دخالت ایران در امور عرب مواجه شد اما از تصمیم خود برای درخواست کمک شاه دفاع کرد و اظهار داشت حق دارد از ایران درخواست کمک کند، نه تنها به دلیل اینکه ایران کشوری مسلمان است بلکه یک کشور همسایه بود.
در حالی که ارتباط شخصی بین سلطان قابوس و شاه مطمئناً پایه های روابط ویژه ایران و عمان را تشکیل داده، این رابطه فراتر از سرنگونی سلسله پهلوی با انقلاب ایران در سال 1978- 1978 گسترش یافته و با جمهوری اسلامی ایران ادامه دارد. این به لطف ماندن دیدگاه سلطان نسبت به ایران، همراه با سیاست بی طرف خارجی و اصل اعلامیه همزیستی مسالمت آمیز است.
در سالهای اخیر، عمان در مسائل دیپلماتیک یک کانال اصلی به سوی ایران بوده است. مهمتر از همه، در سال 2012، عمانی ها زمینه مذاکره پنهانی بین ایران و مقامات ارشد آمریکا در مسقط را قبل از مذاکرات چند جانبه برای توافق هسته ای ایران در سال 2015 به وجود آوردند. کانال عمانی به حل و فصل اختلافات دو طرف کمک کرده و همچنین امکان برقراری تماس تلفنی تاریخی بین رئیس جمهور وقت آمریكا باراک اوباما و حسن روحانی رئیس جمهور ایران در سال 2013 را فراهم كرد. در سایر موارد مهم، عمانی ها نقش بزرگی در میانجیگری داشته اند. آنها با ایرانیان برای آزادی سه کوهنورد آمریکایی که در سال 2009 بازداشت شده بودند، مذاکره کردند. خبرهای بیرون زده نشان داد که در ارتباط با سفارت ایالات متحده در عمان، یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان، "به امریکا پیشنهاد کرده بود که کشورش به عنوان سازمان دهنده و مکان جلسات بین ایران و آمریکا باشد که ایالات متحده می خواست در سکوت اتفاق بیافتد." به طور مشابه، هنگامی که هما هودفر، شخص ایرانی کانادایی در سال 2016 آزاد شد، وی از مقامات عمانی به خاطر کمک به تأمین آزادی اش تشکر کرد.
با حرکت به جلو، آرزوی ثبات در منطقه همچنان در خط مقدم سیاست خارجی عمان قرار دارد و روابط محکم با ایران برای این معادله اساسی است. جانشین قابوس، سلطان هیثم بن طارق، شخصاً توسط سلطان فقید انتخاب شد، که نام او در یک پاکت بسته بندی شده تأیید شد که محتوای آن فقط توسط قابوس ها شناخته شده بود. در مورد انتخاب سلطان از زمان بیماری قابوس در سالهای اخیر گمانه زنی های زیادی وجود داشته است. انتصاب فوری پسر عمویش هیثم به وضوح نشان از تداوم و نه تحول اوضاع را دارد زیرا خاندان حاکم به جای به تعویق انداختن مسئله جانشینی، فوری آن را حل کردند تا نشان دهند برای آرمان های سلطان قابوس احترام قائلند. هیثم در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده و تجربه گسترده دیپلماسی و نه نظامی دارد و تصور می شود کاندیدایی مانند خود قابوس باشد. سلطان هیثم پس از ادای سوگند سریع اعلام کرد که سیاست خارجی روابط دوستانه و همزیستی مسالمت آمیز مرحوم سلطان را ادامه خواهد داد.
این برای رابطه ویژه با ایران چه معنی دارد؟ در 7 ژانویه، تنها چند روز قبل از مرگ سلطان، تاثرات میانجیگری های عمان بین تنش های افزایش یافته ایالات متحده و ایران کاملا مشخص شد. وزیر امور خارجه بن علوی در کنفرانس تهران به مقامات گفت واشنگتن به طور مداوم به خاطر کاهش درگیری با مسقط در تماس بوده است. این در حالی بود که تنها یک روز قبل از سقوط پرواز بین المللی هواپیمایی اوکراین 752، باعث کشته شدن 176 غیرنظامی شد و ایالات متحده و ایران را در فاز بی سابقه ای از ترس و درگیری شدید قرار داد. یکی از آخرین ارتباطات های سلطان قابوس پیام تسلیت به روحانی برای قربانیان سقوط هواپیما و خانواده های آنها بود. روحانی قبلاً در نامه ای به سلطان جدید آرزوی برقراری روابط نزدیک "ملتی برادرانه" را در یک نامه به عمان ابراز داشت. در این لحظه تاریک برای روابط ایالات متحده و ایران، آمریکا با برسمیت شناختن سلطان هیثم به عنوان یک همکار و متحد خوب، می تواند چیزهای زیادی بدست آورد.
در راس این تنش ها، قدرت های اروپایی به دلیل نقض ایران در توافق هسته ای، مکانیسم رسمی حل اختلاف را ایجاد کرده اند. البته ایران از زمان کنار کشیدن ایالات متحده از توافق در سال 2018، کاهش تعهدات را برای خود محفوظ داشته. سلطان هیثم به این ترتیب وارد یک لحظه تعیین کننده و چالش برانگیز می شود و ممکن است بخواهد کانال هایی را برای توافق هسته ای ارائه دهد، اما بعید است تهران و واشنگتن به توافقی برسند که به ضرر ایران نباشد. درعوض، مسئله ایران در امور عرب نیاز به مراقبه دقیق دارد. اینبار اما هیثم مجبور نیست از روابط خود با ایران دفاع کند ؛روابطی که پیش از این بسیار حیاتی تلقی می شده. با وجود حملات انتقامجویانه بیشتر ایران علیه اهداف ایالات متحده در منطقه، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج که میزبان پایگاه های ایالات متحده هستند لبه پرتگاه قرار دارند. در نتیجه، سلطان جدید صندلی را در لحظه ای ظریف برای خلیج فارس به ارث می برد که اولین چالش وی در تقاطع بحران منطقه ای و بین المللی است و تعادل بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، تهران و واشنگتن به وجود می آید.