به گزارش راهبرد معاصر؛ با انتشار ویروس کرونا در چین و سپس ایران، برخی کارشناسان سخن از پیدایی شواهدی مبنی بر بیوتروریسم بودن این بیماری گفتند. براساس این اظهارات، این بیماری محصول دستکاری گسترده بر روی ویروسی است که سالها به عنوان یک بیماری عادی افراد را مبتلا میکرد، اما تشدید اثرات مخرب آن نشاندهنده تغییر ماهیت آن توسط انسان است.
این کارشناسان با نشانه رفتن انگشت این اتهام به سمت دولت آمریکا اظهار داشتند که این کشور از سویی توان انجام چنین کاری را دارد و از سوی دیگر کشورهایی که درگیر این مسئله شدهاند، در اسناد امنیت ملی آمریکا به عنوان دشمنان راهبردی شناخته میشوند.
با اشاره مقام معظم رهبری به احتمال وقوع جنگ بیولوژیک در این ماجرا، این ایده قوت گرفت. با گذشت چند روز اما برخی جریانهای رسانهای با تاکید بر وضعیت این بیماری در آمریکا و تبعات گسترده آن، چنین ادعایی را رد کردند. از دید برخی افراد، محورهای زیر نشاندهنده اشتباه بودن فرضیه تغییر ژنتیک و انتشار ویروس کرونا توسط دولت آمریکا است:
۱. آمار بسیار بالای ابتلای این بیماری(کسب رتبه اول در تعداد مبتلایان) نشان میدهد که خود این کشور قربانی است. اگر کرونا کار آمریکا بود، پس واکسن آن را دارد و دلیلی ندارد مقامات این کشور چنین بحرانی را تحمل کند.
۲. تبعات اقتصادی این بیماری، بالاخص افزایش بیسابقه تعداد بیکاران، ضربات سهمگینی بر اقتصاد رو به رشد آمریکا است. در حالیکه اقتصاد آمریکا بعد از رکود سال ۲۰۰۸ در حال سیر صعودی است، چرا باید اقتصاد خود را نابود کند؟
۳. تبعات مختلف این بیماری باعث تضعیف جایگاه دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ میشود، پس این بحران به نفع دولت وی نیست.
۴. بخشی از این توهم توطئه ناشی از توهم ساختار رسانهای است. افزایش بیسابقه دانلود فیلم «شیوع» و استناد بیپایه به کتاب «چشمان تاریکی، انتشار سال ۱۹۸۱» که مدعی پیشگویی این واقعه است، باعث شده تا مردم دچار توهم توطئه شوند.
۵. در حالیکه کشورهایی همچون ایران مدعی نقش آمریکا در ساخت و انتشار این بیماری هستند، سفیر چین در واشنگتن با رد دستساز بودن کرونا، خط بطلانی بر این فرضیه کشید.
شاید در نگاهی سطحی این محورها چنان مقبول باشند که بلافاصله هر مخاطبی با نظریه توهم توطئه مواجه شود، اما رفتارشناسی دولتهای آمریکا همچنان این ایده را به عنوان یک احتمال قوی تقویت میکند.
قبل از پاسخ به هر کی از این موارد باید به موضوعی اشاره کرد و آن تحلیلهای اطلاعاتی پیرامون این موضوع است. سخنان ایگور نیکولین عضو سابق کمیسیون سازمان ملل متحد در سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی، اورلی لوی ابکاسیس عضو کنست رژیم صهیونیستی، ویلبر راس وزیر بازرگانی آمریکا، سرلشکر ایگور کرلوف وزیر اسبق اطلاعات و امنیت گرجستان و ویتالی پتروف عضو سازمان اطلاعات و امنیت ملی روسیه که همگی سابقه فعالیت امنیتی در حوزه بیولوژی دارند را نباید نادیده گرفت. به عنوان مثال چندی پیش ایگور کرلوف در نشستی در وزارت دفاع روسیه خبر از راهاندازی آزمایشگاههای بیولوژیکی در گرجستان خبر داد که هدف اصلی آنها تحقیق بر روی بیماریهایی مختص ایران و روسیه است.
همچنین ویتالی پتروف براساس اسناد محرمانه اعلام کرده است که آمریکا با هدف براندازی جمهوری اسلامی و با توجه شکست اقدامات در حوزه اقتصادی و سیاسی، اقدامات خود را بر حوزه بیولوژیکی با محوریت کشور گرجستان متمرکز کرده است.
حال در پاسخ به مواردی که اشاره شد، باید چنین پاسخ داد:
۱. ابتلای گسترده مردم آمریکا نمیتواند سند بیگناهی قطعی دولت آمریکا باشد. علیرغم میزان ابتلای بالا، اما آمار مرگومیر برخلاف سایر کشورها به شدت پایین است، یعنی این ابتلا برخلاف سایر کشورها کشنده نیست. از سوی دیگر یا بررسی تاریخچه بیماری ایدز به این حقیقت وی میبریم که جامعه سیاهپوستان، آمریکاییهای لاتینتبار و سرخپوستان اولین قربانیان آزمایش بیماری HIV در این جهان بودهاند؛ یعنی دولت آمریکا از شهروندان خود به عنوان نمونههای آزمایشگاهی استفاده کرده است. بنابراین آمار بالا در نگاهی دیگر میتواند به عنوان آزمایش بزرگی برای سنجش تاثیرات این بیماری باشد و نه یک بحران.
۲. مهمترین تأثیر اقتصادی این بیکاری در آمریکا گسترش تعداد بیکاران است، اما در کشورهای دیگر توقف و کاهش رشد اقتصادی، برچیده شدن خطوط تولید کمپانیهای بزرگ و تعطیلی گسترده واحدهای زیرساختی رخ داده است. همچنین با نگاهی به تاریخ آمریکا به مواردی برمیخوریم که باندهای قدرت و خود دولتها آغازگر بحرانهای اقتصادی بودند. برجستهترین نماد این بحرانآفرینی عمدی را باید رکورد بزرگ ۱۹۲۹ دانست که توسط روچیلدها، واربورگها، برادران لمان، برادران لازارد، موشیه سیف و اتحاد گلدمن – زاکس و با همکاری دولت وقت رخ داد. در این بحران خودساخته که منجر به تشکیل نهاد خصوصی فدرال رزرو شد، بورس والاستریت فروریخت، برخی گروهها سیاسی- محفلی به شدت ثروتمند شدند، کنترل اقتصاد آمریکا به قبضه ای گروهها درآمد و دولت آمریکا سیاستهای جدید خود را که در حالت عادی نمیتوانست اجرا کند، تثبیت کرد.
بنابراین باید دید آیا تبعات اقتصادی کرونا برای این کشور آیا دائمی هستند یا موقت و اینکه چه تحولی بعد از آن رخ خواهد داد و صرف افزایش موقتی بیکاران را نمیتوان نشانه بحران دانست.
۳. ادعای تضعیف جایگاه ترامپ در انتخابات پیشرو برای اولین بار توسط دموکراتها مطرح شد، در حالیکه هیچ تحلیل آماری از این ادعا منتشر نشد. بحرانها شمشیر دولبه هستند؛ افرادی که به این موضوع اعتقاد دارند باید به این سوال پاسخ دهند که اگر فرض کنیم دولت ترامپ داروی این بیماری را دارد و در موقع مناسب منجیوار وارد عمل شود، آیا ترامپ با رای قاطع برنده انتخابات نخواهد شد؟ چرا نباید هر دو حالت این موضوع را مورد توجه قرار داد؛ همانند حادثه ۱۱ سپتامبر که بعد از گذشت ۱۹ سال همگان به این حقیقت رسیدهاند که پروژهای آوانجلیستی بود که محبوبیت جرج بوش را به حداکثر خود رساند!
۴. ساخت رسانهای که به گسترش این ایده کمک کرده، محدود به همین دو مورد بوده که توسط کارشناسان مختلف موارد خلاف واقع آنها مورد تاکید واقع شده است. اگرچه میتوان گفت که نباید صرفا به چنین مواردی اعتماد و استناد کرد، اما ای نکته نیز نباید فراموش شود که پیوند صنعت- آرمان هالیوود با عناصر قدرت در آمریکا یکی از ابزار ادراکسازی سیاستهای این کشور است. بودهاند آثاری که وجهی از سیاستهای آینده را به نمایش گذاشته و سالها بعد عموم مردم متوجه موضوع شدهاند.
فرض کنیم که ایده دستساز بودن ویروس کرونا توسط آمریکا صحت داشته باشد. در این صورت و با اعلام خبر ساخت دارو توسط این کشور، ابزار رسانه اذهان را با چاشنی قدرت اول بودن آمریکا به تسخیر خود درخواهد آورد!
۵. استناد به سخن یک شخص در مقابل سخنان علنی و رسمی مسولان چینی از نظر منطقی درست نیست. موضع رسمی دولت چین، بیوتروریسم آمریکایی در این موضوع است که توسط رییسجمهور و وزارت خارجه این کشور بارها مورد تاکید قرار گرفته است. از سوی دیگر باید این یک سخن را در مقابل نظرات کارشناسان مختلفی قرار داد که سابقه آنها در اموری همچون بیوتروریسم و مسائل امنیتی اعتبار بالایی دارد.
جدای از این موارد، بسیاری از بیماریهای زیستی برای اولین بار در جهان مشاهده شده که در کشور آمریکا به ثبت رسیده که توسط دولتهای مختلف این کشور انجام شده است. به عنوان نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد:
آزمایش داروی مرگبار مدروکسی پروژسترون با همکاری وزارت بهداشت آمریکا، شرکت دارویی فایزر و بنیاد بیل و ملیندا گیتس بر روی زنان سیاهپوست، رسوایی تاسکیگی (آزمایش سیفلیس بر روی شهروندان رنگینپوست ایالت آلاباما)، پروژه MK-Ultra (استفاده از شوکدرمانی، تشعشعات، مواد مخدر، مواد سمی و مواد شیمیایی بر روی زندانیان توسط سازمان سیا)، پروژه Artichoke (آزمایش گسترده و مرگبار تاثیر ماده LSD بر روی بیش از هفت هزار شهروند آمریکایی بدون اطلاع آنها که منجر به بیش از سه هزار خودکشی شد)، پروژه ۴.۱ (آزمایش تاثیر تششعات هستهای بر مردم جزایر مارشال آمریکا با انجام انفجارهای اتمی مخفیانه)، انتشار گسترده باکتری سیاه سرفه در ایالت فلوریدا توسط سازمان سیا با هدف بررسی تاثیر آن در جنگهای بیولوژیک با رهاسازی میلیونها پشه آلوده، خوراندن غذاهای آلوده به مواد رادیواکتیو به کودکان کمتوان ذهنی لسآنجلسی، جاسازی میلههای ظریف رادیومی در بینی کودکان و انتشار مواد شیمیایی رادیواکتیو بر فراز شهرهای آمریکا و کانادا توسط ارتش آمریکا برای آزمایش بمبهای اورانیومی ضعیف شده، آزمایش «پرتوتابی» بر روی بیماران سرطانی سیاهپوست آمریکایی توسط پنتاگون بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۱، اسپری کردن مواد سمی بر فراز ۶ شهر آمریکا طی سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ برای بررسی الگوهای پخش سلاحهای شیمیایی، آزمایش باکتری سراشیا مارسسنس (که موجب عفونتهای ریوی، ادراری و خونی میشود) و باسیلوس گلوبیجی (مرتبط با بیماری سیاه زخم) توسط سازمان سیا بر روی ۶۰هزار آمریکایی در نیویورک و سانفرانسیسکو و آزمایش ماده سمی «عامل نارنجی» بر روی هفتصد زندانی سیاهپوست.
بیوتروریستی بودن بیماری کرونا هرچند یک احتمال است که نیاز به قرائن عینی و سندی بیشتری دارد، اما سابقه سیاه آمریکا در طراحی و انتشار چنین بیماریهایی به عنوان یک سلاح و استنادات مختلف در این بیماری خاص، این احتمال را به یقین نزدیک میکند.
به عنوان نکته پایانی نباید فراموش کرد که در حال حاضر بیشترین ضربه از این بیماری را کشورهای مخالف و یا رقیب آمریکا خوردهاند؛ رشد اقتصادی چین منفی شده است، ایران درگیر بحران داخلی شده، روسیه توان تقسیمشده برای مسایل بینالمللی را از دست داده و از همه مهمتر اروپایی که بعد از تجربه ترامپ سعی داشت به استقلال از پیمان آتلانتیک سوق پیدا کند، چنان درگیر بحران شده که عملا این ایده تضعیفکننده جایگاه هژمونیکی آمریکا را فراموش کرده است!
درکل بایددیداخرش چی به نفعشه
خوب چنصدنفرازپیروپاتیلای خودش هم میمیره کمی هم اقتصادش لطمه میبینه ودراخرببینم هدفش ازاین شیوع ویروس چی بوده مطمعنن هرچی که هست اخرش به نفعش خواهدبود