به گزارش راهبرد معاصر؛ حرکت همزمان پنج نفتکش ایرانی به سمت کشور ونزوئلا برای تامین سوخت در این کشور بحرانزده را باید مهمترین خبر این هفته رویدادهای بینالمللی دانست؛ اتفاقی که برخی کارشناسان از جمله شیرین هانتر، عضو شورای روابط خارجی آمریکا از آن به عنوان نشانگر دوره جدید در مناسبات قدرت جهانی یاد کرده است. برای بررسی بیشتر ابعاد این موضوع به گفتگو با محمدعلی بصیری، تحلیل گر مسائل بین الملل نشستیم.
تاثیر کمپین فشار حداکثری ترامپ بر ایران چیست؟
این روش ابزاری مربوط به نئو لیبرالیسم است تا از طریق ابزارهای مالی و اقتصادی، رقیب را مجبور به تسلیم کند و نظام را در نتیجه کمبودهای ناشی از تحریم و ایجاد تورم و بیکاری دچار بهم ریختگی نموده و به تغییر سیستم حاکمیتی برساند تا نظامی مطلوب خود را بر سر کار بیاورد و یا کشور تحت فشار را پای میز مذاکره بنشاند و امتیازات مورد نظر خود را اخذ کند. این برنامه توسط آمریکا در مورد ایران و ونزوئلا در حال اجراست. اما تا اینجا انتظار آمریکایی ها از این فشار ها نه به حداکثر و نه به حداقل خود نرسیده است.
در ماجرای صادرات بنزین ایران به ونزوئلا این کشور با ایران همراهی داشت آیا رفتار این دو کشور به معنی تحقیر اراده آمریکا نیست؟
در شرایطی که کرونا اقتصاد کشورهای دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده است ایران و ونزوئلا به مشکلاتی مضاعف رسیده اند. کشوری مثل ونزوئلا با ذخایر عظیم نفتی و پالایشگاه های متعدد به دلیل تحریم ها قادر به تولید بنزین مورد نیاز خود نیست. در کشور ما به دلیل کرونا مصرف کاهش پیدا کرده است و ذخایر بنزین ایران زیاد است و شرایط برای این مبادله اقتصادی منطقی مناسب بود. این پنج کشتی در حدود نیم میلیارد دلار برای ایران درآمد داشت که در چنین شرایطی درآمد مطلوبی برای ایران خواهد بود.
دلیل سکوت ترامپ در برابر این مبادله چه بود؟
از یک نظر ایران با تهدید به مقابله به مثل و جدیدیت در موارد مشابه، آمریکا را متوجه کرده است که تهدید ایران بلوف نیست. دست ایران خالی نیست و به گفته خود عمل می کند. چنین فضایی از منظر بین المللی به نفع ترامپ نیست ضمن اینکه کرونا و مشکلات اقتصادی که به دنبال دارد ترامپ را به خود مشغول کرده است و اگر حرکتی در خصوص نفتکش های ایرانی نشان می داد امتیاز منفی دیگری برای خود ثبت می کرد و او را در چنین شرایطی بازنده تر می کرد. البته نمی توان با اطمینان گفت که ترامپ اقدام دیگری نمی کند شاید آمریکا شیطنت هایی در آستین داشته باشد باید منتظر بود. ولی تا اینجا محاسبات آمریکا نشان می دهد ایجاد مزاحمت برای کشتی های نفتی ایرانی به صرفه نیست.
ایران سابقه مبادله داشت ولی اینبار با پرچم ایران و به شکل رسانه ای شده با سربلندی اقدام خود را به رخ کشید دلیل این قدرت نمایی چیست؟
هدف شکستن هیبت آمریکا بود که همواره ادعا می کند می توان کشورها را با فشار حداکثری به تسلیم وادار کرد. ایران ریسک این کار را پذیرفت و 5 کشتی نفتی را از بنادر خلیج فارس به بنادر ونزوئلا اعزام کرد. این کشتی ها دو ماه در حرکت بودند و این ریسک دو ماه وجود داشت و احتمال توقیف و برخورد و شکلیک موشک به این کشتی ها وجود داشت. این کشتی ها به راحتی از مسیر عبور می کنند و به مقصد می رسند و پیام اقتدار ایران و تحقیر ابرقدرت بزرگی چون آمریکا را به جهان می رسانند. اعزام این پنج کشتی دو پیروزی مهم برای ایران به همراه داشت. اولین پیام این است که اگر کشوری می خواهد در دنیا مستقل باشد و امور خود را با حاکمیت ملی خود دنبال کند می تواند با اتکا به توانایی های خود در برابر قوی ترین دولت جهان بایستد و به تجارت بپردازد و حق خود را از حقوق بین الملل و آب های آزاد استیفا کند. پیروزی دیگر این بود که زورگویی آمریکایی ها به سایر کشورهای جهان تو خالی تر از آن است و قابل خنثی شدن خواهد بود. نکته دیگر شکسته شدن انحصار دلار بر اقتصاد جهانی است. این اقدام نشان داد که کشورهایی که نمی خواهند باج بدهند و مایل به استفاده از دلار نیستند می توانند اقتصاد خود را اداره کنند ولو به صورت شفاف و با پرچم خود می توانند به کار اقتصادی بپردازند. به نظر من، اگر چه این حرکت دارای امتیازات اقتصادی بود ولی امتیازات استراتژیک و سیاسی این حرکت با بهره مادی آن قابل قیاس نیست.
آیا زمان آن فرا نرسیده است که ایران از غرب روی برگرداند و به سمت آسیا و آفریقا حرکت کند؟
از قبل از 1930 و از قرن های قبلی تمام ظرفیت تجارت بین الملل تجارتی کالا به کالا و پایاپای و حداکثر با ارز های ملی و محلی بود. آمریکا بعد از بحران دهه 20 برای ثبات بخشی به اقتصاد جهانی چنین روالی را پیاده کرد غافل از اینکه در پشت صحنه ماری در آستین تجارت کشورهای دنیا پرورش یافت تا اقتصاد آنها را تحت کنترل بگیرد. کشورهای استقلال گرا و یا چند جانبه گرا امروز باید متوجه باشند و به این ساختار توجه کنند و اعتبار آن را زیر سوال ببرند این حرکت ها نشان می دهد که می شود کشور را خارج از حاکمیت دلار اداره کرد. روابط چین و روسیه و هند امروز به سمت ارز ملی رفته است. این کشورها ظرفیتی اقتصادی برابر با یک سوم اقتصاد دنیا را در خود دارند. اگر این برنامه ها اجرا شود جایگاه اقتصادی آمریکا تنزل پیدا می کند و موجب کاهش میدانی اقتصاد آمریکا می شود و برای این کشور جبران پذیر نخواهد بود.
آیا حرکت احتمالی آمریکا در این خصوص می توانست به جنگی تمام عیار منجر شود؟
چون اراده دو دولت بر این نیست و چون شرایط اقتصادی دو دولت اجازه نمی دهد و شرایط بین المللی به دلیل بحران اقتصادی مانع می شود، ریسک ترامپ در نهایت به برخوردی محدود ختم می شود. واقعیت میدان چنین اجازه ای به دو طرف نمی دهد. جنگ بلند مدت در چنین شرایطی یک بلوف است و هر برخوردی در نهایت به جنگ بزن و بگریز ختم می شود و محدود و کوتاه خواهد بود و هر دو طرف به سرعت متوقف می شوند اما احتمال همین ضربه های کوچک نیز نمی رود.