به گزارش راهبرد معاصر ، در پی نوسانات ارز در سال جاری و افزایش تورم، قیمت کالا و مسکن با افزایش چشمگیری همراه بود که موجب شد، قدرت خرید اقشار ضعیف جامعه به خصوص کارگران به شدت کاهش پیدا کند. از آنجا که حقوق دریافتی کارگران در طول سال جاری ثابت بود و تلاش نمایندگان کارگری برای ترمیم مزد سال ۹۷ به علت تأخیر زیاد در تشکیل جلسات شورای عالی کار بی نتیجه باقی ماند، فشار زیادی بر جامعه کارگری برای تأمین معاش وارد شد.
با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال و تشکیل دوباره جلسات شورای عالی کار با محوریت تعیین حداقل مزد کارگران برای سال ۹۸، نزدیک کردن حداقل میزان حقوق کارگران به سبد معیشت به یکی از دغدغههای اصلی کارگران و نمایندگان کارگری تبدیل شده است.
تلاش برای افزایش قدرت خرید کارگران
محمدرضا تاجیک، عضو کمیته دستمزد شورای عالی کار پیش از این گفته بود: «تصمیمگیری درباره اصلاح یا افزایش دستمزدها در جلسات شورای عالی کار به اکثریت آراء نیازمند است و در شرایطی که بزرگترین کارفرمای کشور (دولت) تمایلی به افزایش دستمزدها ندارد مسیر این جلسات به افزایش مزد ختم نمیشود».
همچنین فتح الله بیات رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی تلاشها برای ارتقای قدرت خرید کارگران را اینگونه بیان کرده بود: «نمایندگان کارگران در شورای عالی کار با تمام توان و تلاش به دنبال این هستند که فاصله بین سبد معیشت و نرخ تورم ایجاد شده را کاهش دهند و قدرت خرید را به کارگران برگردانند اما این که کارفرمایان هر بار که برای ارتقای قدرت خرید و معیشت کارگران تلاش میشود بهانهتراشی میکنند و تعدیل نیرو را وسط میکشند منصفانه نیست.»
مرکز آمار چه میگوید؟
با توجه به گزارشی که مرکز آمار ایران، از هزینههای زندگی در نقاط مختلف کشور منتشر کرده است، هزینه زندگی در استانهای مختلف با یکدیگر تفاوت بسیاری دارد، در چنین شرایطی تعیین یک حداقل مزد برای کل کشور نمیتواند راهکار مناسبی برای تأمین سبد معیشت کارگران باشد، به طور مثال هزینه مسکن که حدود ۳۵ درصد سبد معیشت را در بر میگیرد در مناطق روستایی با مناطق شهری و کلانشهرها تفاوت چشمگیری دارد.
نادیده گرفتن این تفاوتها و تعیین یک حداقل مزد برای کل کشور باعث میشود فشار بیشتری به کارگران کلانشهرها و شهرهای بزرگ وارد شود. چرا که شورای عالی کار هنگامی که برای کل کشور یک حداقل مزد تعیین میکند ناچار است، میانگین هزینههای زندگی نقاط مختلف را لحاظ کند. در این شرایط نمیتواند سبد معیشت شهرهای بزرگ و کلانشهرها را معیار تعیین حداقل مزد قرار دهد. نه نمایندگان کارفرمایی این عدد را میپذیرند و نه این کار عاقلانه به نظر میآید چرا که الزام همه کارفرمایان به افزایش زیاد حداقل مزد، حتی در مناطقی که هزینه زندگی پایینتری دارد، موجب تحمیل هزینهای اضافی به کارفرمایان شده و موجبات اخراج کارگران را فراهم میکند.
اجرای صحیح ماده۴۱ قانون کار؛ راه حل برون رفت از مشکل
روشن است که در شرایط کنونی کشور الزام واحدهای تولیدی به افزایش شدید دستمزدها میتواند منجر به بدتر شدن وضعیت تولید و حتی تعطیلی واحدهای تولیدی شود. لذا برای تأمین معاش کارگران و جلوگیری از تحمیل هزینههای اضافی به واحدهای تولیدی، بهترین راهکار اجرای صحیح ماده ۴۱ قانون کار است. در متن این قانون تصریح شده است که شورای عالی کار همه ساله میباید میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف کشور و یا صنایع مختلف به اندازهای تعیین نماید که زندگی یک خانواده را تأمین کند.
براین اساس، به نظر می رسد تعیین یک حداقل مزد برای کل کشور نمیتواند تأمین کننده دغدغه کارگران باشد و باید برای برقراری عدالت مزدی حداقل دستمزد به صورت منطقهای تعیین شود.
مهر