به گزارش راهبرد معاصر، فرشته سادات شجاعى روانشناس و درمانگر خانواده درباره آسیب های مجرد ماندن بر سلامت روان، اظهار کرد: سن ازدواج بالا رفته و دختر و پسرهای امروزی به دلیل تغییر معیارها، مشغولیتهای اجتماعی زیاد، مشکلات مالی یا درگیری زیاد در کار و درس، اولویت پایین تری برای ازدواج قائلند.
این روانشناس تصریح کرد: ازدواج نکردن نمیتواند به خودی خود نگرانکننده باشد، اما وقتی یک دختر رخ ندادن آن را در کنار همه محدودیتها، موانع، مشکلات، کمبودها و نگرانیهایش میگذارد، اوضاع کاملا تغییر میکند. واقعیت این است که نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی تبدیل به یکی از موارد اصلی بحث میان دختران ازدواجنکرده یا حتی زنان مطلقه و تنها شده است و بسیاری از زنان برای فرار از این نگرانی و ترس، راههای مختلف، پرهزینه و حتی خطرناک را در پیش میگیرند.
وی افزود: البته همین موارد برای مردان نیز صادق است. از آنجایی که جامعه ما با عرف و رفتارهایی اجتماعی عجین شده و براساس همین رفتارها و عرفها مردان فرصت، امکان و راههای بیشتری برای تأمین نیازهای خود دارند. عدم ارتقای کاری یکی از پیامدهای مجرد ماندن مردان است. اتفاقی که به عنوان یکی از ابزارهای قهرآمیز که نتیجه اش تشویق مردان مجرد به ازدواج است در ایران مورد استفاده قرار گرفته است.
شجاعی با اشاره به اینکه مجرد ماندن برای هر دو گروه یک بحران روحی، روانی و حتی جسمانی است، ادامه داد: با این حال در جامعه کنونی ما دختران نگرانی بیشتری نسبت به مجرد ماندنشان دارند. به عبارتی بیشتر دختران بخصوص آنهایی که تصمیم به زندگی منفک از خانواده خود را میگیرند، فارغ از انواع عارضههای جسمی و روحی و روانی نوعی نگرانی از آینده و ترس از تنهایی دارند که نمیتوانند با آن کنار بیایند و ممکن است همین نگرانی و ترس در آنها تبدیل به بیماریهای دیگری شود، این حس بین آقایان تنها و ازدواج نکرده هم وجود دارد.
این روانشناس تصریح کرد: مجرد بودن برای هر کدام از ما معنا و مفهوم متفاوتی دارد، برای بعضی از آدمها، مجرد بودن شیوه زندگی شان است. اما برای اکثریت ما، مجرد بودن جنگی مداوم با خوشبینی است. میگویند امید از درون انسان سرچشمه میگیرد. ما طوری ساخته نشده ایم که زندگی خود را به تنهایی سپری کنیم. اول از همه به این معناست که وظیفه کل تصمیم گیری هایمان در زندگی بر عهده خودمان است. نمیتوانیم برای تصمیم گیری با کسی مشورت کنیم، چون هیچکس اینقدر به ما نزدیک نیست که از او کمک بگیریم. ممکن است به دوستانمان اعتماد کنیم، اما حتی نزدیکترین دوستانمان هم قادر نخواهند بود جای همسرمان را برایمان پرکنند.
وی با اشاره به اینکه یکی از بزرگترین مشکلات مجرد بودن این است که نمیتوانیم افکارمان را آن زمان که نیاز داریم با کسی مطرح کنیم، افزود: ممکن است بتوانیم اینکار را در جمع دوستان و آشنایان تاحدودی انجام دهیم، اما این کمتر از آن درک و دلسوزی است که همسرمان میتواند به ما داشته باشد. همه دوست داریم تا بتوانیم با همسرمان بحث کنیم، با او حرف بزنیم، با او فکر کنیم و برای آینده نقشه بکشیم. اما وقتی مجرد باشیم از همه اینها محروم خواهیم ماند. ممکن است قرارملاقاتها و روابط عاشقانه تاحدی این خلاء را پر کند، اما همه اینها موقتی است و ما هنوز تنها خواهیم ماند.
شجاعی با بیان اینکه مجرد بودن به معنای خوشبین بودن است، اضافه کرد: یعنی در مواجهه با مشکلات و بدبختیهای زندگی باز هم مثبت بیندیشیم. خوش بینی از این دانش کلی نشات میگیرد که اکثر ما بالاخره با کسی مواجه میشویم، و مرد یا زن ایدآل زندگیمان را پیدا میکنیم. اما هرچه سنمان بالاتر میرود، نگرانیمان هم بیشتر میشود و کم کم میترسیم. اگر قرار است که با همسر ایدآلمان روبه رو شویم، اینکار باید قبل از اینکه خیلی از سنمان بگذرد اتفاق بیفتد. دوست داریم این اتفاق وقتی بیفتد که ما در عنفوان جوانی هستیم؛ و هرچه چین و چروکهای دور چشممان بیشتر میشود، میفهمیم که داریم پیر میشویم. اما هنوز مجرد مانده ایم.
این روانشناس با بیان اینکه مجرد بودن یعنی زندگی کردن با حس ناکامی و ناامیدی که افراد کمی میتوانند جفت خوبی برای ما باشند، گفت: ما پاسخ سؤالاتی مثل اینکه چرا تنها هستیم را نمیدانیم. حتی گاهی اوقات از خودمان میپرسیم که چرا من؟ چرا من باید تنها بمانم؟ این آن چیزی نبوده که ما برای آینده مان درنظر گرفته بودیم. اما چرا این اتفاق افتاده است؟ کجای کار اشتباه بوده است؟ آن دخترها یا پسرهای خوب و خوشگل کجا رفته اند؟ شاید چنین کسانی اصلاً وجود نداشته اند و همه این مدت ما خودمان را گول میزدیم. اما بعضی از دوستانمان به ذهنمان میآیند که روابطی بسیار عالی دارند؛ و به این ترتیب بیشتر خودمان را زیر سؤال میبریم. حتی قضاوت و انتخابمان را هم زیر سؤال میبریم و با خود میگوییم که شاید فرصتهای خوب را برای داشتن یک رابطه ایدآل از دست داده ایم. شاید خیلی وسواسی عمل کرده ایم؟ شاید همه تقصیرها گردن خودمان بوده است. اما مطمئناً اینطور نیست.
وی با اشاره به اینکه معمولا بعد از ۳۰ سالگی نشانههای اختلال سازگاری در فرد ظاهر میشود، گفت: جوان مجرد، به خاطر تمایل غریزی به ازدواج (هم از بعد جسمانی و هم عاطفی) و فشارهای اطرافیان و جامعه دچار آسیب میشود و به مرور علائم افسردگی را نشان میدهد. احساس ناامنی، ترس از آینده، ارزیابی بدبینانه نسبت به زندگی آینده و... از عواقب مجرد ماندن و بالا رفتن سن ازدواج است. ازدواج نکردن و گذشتن از سن ازدواج، فرد را منزوی میکند. چون احساس میکند نگاه اجتماع بسیار آزارنده است و همه روی ازدواج نکردن او متمرکز شده اند.
شجاعی درباره ترس های تجرد، بیان کرد: ترس های تجرد شامل؛ ترس از اینکه خانواده یا اجتماع مرا طرد کنند، ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر، ترس از اداره کردن مالی زندگی، ترس از اینکه اطرافیان برچسبهایی به من بزنند، ترس از سربار بودن، ترس از این که مزاحم ازدواج خواهر یا برادرهای بعدی ام باشم، ترس از کم شدن معاشرتها و از دست دادن محبوبیت، است.
این روانشناس با بیان اینکه افراد متاهل همیشه تصور میکنند که مرغ همسایه غاز است. افرادی که روابط زناشویی خوبی ندارند همیشه در حسرت آزادی دوران تجرد هستند، خاطرنشان کرد: آنها از مشکلات و نابسامانیهای مجردی بودن آگاهی ندارند و فکر میکنند اگر مجرد بودند وضعیت بهتری داشتند. شاید هم حق با آنها باشد. اما آنچه که اهمیت دارد این است که در انتخاب خود نه باید تعجیل کنیم و نه تعلل. اگر بدانیم که از زندگی چه میخواهیم و برای ازدواج با فکر باز و منطق خوب تصمیم بگیریم هیچوقت از کار خود پشیمان نخواهیم شد.
منبع:باشگاه خبرنگاران جوان