به گزارش راهبرد معاصر؛ موضوع بازنگری در اصلاحطلبی و اینکه اساساً اصلاحطلبی چیست و اصلاحطلب کیست، اگرچه پیش از انتخابات مجلس یازدهم تنها از سوی طیف خاصی از جریان اصلاحات بهویژه سران حزب کارگزاران مطرح میشد، اما شکست سنگین اصلاحطلبان در انتخابات دوم اسفند 98 مجلس شورای اسلامی که با از دست رفتنِ قریب به اتفاق کرسیهای مجلس برای این جریان سیاسی همراه بود، مسئله بازنگری و تغییرات اساسی در سازمان و ساختار اصلاحطلبی را به کلیدواژهای پرتکرار میان احزاب و فعالان سیاسی اصلاحطلب بدل کرد تا جایی که در روزها و هفتههای گذشته شاهد استعفای چهرههای شاخص اصلاحطلب از نهادهای تصمیمساز این جریان و یا انتشار اخباری مبنی بر انشقاق و چنددستگی در احزاب اصلاحطلب بودهایم.
این چنددستگی بهقدری سازمان اصلاحطلبان را دچار آشفتگی کرده است که در انتخابات اخیر مجلس علیرغم تأکید شورایعالی سیاستگذاری مبنی بر عدم ارائه لیست از سوی اصلاحطلبان، اما در عمل شاهد انتشار 4 لیست مختلف اصلاحطلب بودیم.
واقعیت این است که اگر در گذشته عدمتعریف اصلاحات امکان نوعی فرصتطلبی به اصلاحطلبان میداد تا هیچ مرزبندیای نداشته باشند و بهراحتی هرکس را وارد دایره خود کنند، امروز این بیمرزی و فقدان چارچوب، بلای جان اصلاحطلبان و موجب از دست رفتن پایگاه اجتماعی آنها شده است، واقعیتی که حتی در بیانیه 32 تن از اعضای حزب اتحاد ملت که اخیراً از این حزب استعفا دادند نیز به آن اشاره شده است.
در روزهایی که اصلاحطلبان تلاش میکردند بهنوعی استعفای عارف از ریاست شورایعالی سیاستگذاری را امری قابل پیشبینی و عادی جلوه دهند، جمعی از اعضای حزب اتحاد ملت با انتشار بیانیهای سرگشاده خطاب به سران این حزب، از عضویت در اتحاد ملت استعفا دادند تا آشفتگی و اختلاف در جریان اصلاحات بیش از پیش آشکار شود.
امضاکنندگان این بیانیه با تأکید بر عدم تعیین راهبرد مشخص از سوی ارکان حزب اتحاد تصریح کردند: «بدون تدوین استراتژی دقیق و روشن برای تغییر وضع موجود، کنش حزب در جامعه صرفاً در حد چند تاکتیک انتخاباتی و تلاش برای کسب مناصب مدیریتی قلمداد میشود و از نگاه بیرونی فعالیت آن بیتأثیر و فاقد تمایز جدی با سایر احزاب اصلاحطلب و حتی اصولگرا خواهد بود. این موضوع مهم (تدوین استراتژی) در سالیان اخیر بارها در نشستها و جلسات مختلف به ارکان و رأس حزب یادآوری شد اما نهتنها مورد توجه قرار نگرفت بلکه از دیگر پیشنهادات مناطق نیز استفادهای نشد».
البته انتقاد به عدم وجود راهبرد مشخص در جریان اصلاحات محدود به بروز اختلافات داخلی در حزب اتحاد ملت نمیشود، حزب اراده ملت ایران که از احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات است، در روزهای اخیر با انتشار بیانیهای، ضمن انتقاد از رویه حاکم بر این جریان سیاسی، رسماً از عضویت در شورای هماهنگی استعفا داد تا آتش اختلافات در بدنه جریان اصلاحات دامان قدیمیترین تشکل این طیف سیاسی را هم بگیرد.
در بخشی از بیانیه حزب اراده ملت آمده است: «"اراده ملت" در 5 سال اخیر مؤکداً پیگیر شکلگیرى مکانیسم نقد درونجریانى و آسیبشناسى جبهه اصلاحات بود ولى متأسفانه چون گذشته فرصتها یکى پس از دیگرى از دست رفت و هر بار بهبهانهای از این مسئولیتِ مهم و ضرورى براى بازسازى جریان اصلاحات، غفلت و کوتاهى شد، در نتیجه حزب اراده ملت امید و آمالى را که در پیوستن به شوراى هماهنگى داشت ازدسترفته دید و آخرین فرصت مناسب نیز که پس از انتخابات سال 96 دست داد، عملاً بر باد رفت، لذا بدین منوال دیگر حجت بر حامیان تمام شد و ادامه وضع را براى خود غیرقابلقبول مىدانند».
مضاف بر این، حزب کارگزاران و مشخصاً دبیرکل آن غلامحسین کرباسچی که در دو سال گذشته انتقادات گاه و بیگاهی از عملکرد عارف در فراکسیون امید و شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان داشته است، آبان ماه سال گذشته از فقدان رهبری در اصلاحات سخن گفت و بهنحوی پروژه عبور از خاتمی را کلید زد!
کرباسچی همچنین در گفتگویی در اردیبهشت ماه، تعارفات را کنار گذاشت و عملاً با ناکارآمد خواندن عارف و خاتمی، خواستار کنار گذاشتن این دو از پروسه تصمیمسازی در جریان اصلاحات شد.
همه اینها در شرایطی است که برخی دیگر از احزاب اصلاحطلب از جمله مردمسالاری، مجمع نیروهای خط امام و حزب اسلامی کار مدتهاست از آنجا که شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان را بهعنوان نهادی بالادستی بهرسمیت نمیشناسند، در جلسات این شورا شرکت نمیکنند و حتی در انتخابات شوراهای سال 96 بههمراه چند حزب اصلاحطلب دیگر همچون اراده ملت، لیستی مستقل و جداگانه از شورای سیاستگذاری منتشر کردند.
محمدعلی وکیلی عضو فراکسیون امید مجلس دهم در تشریح وضعیت فعلی اردوگاه اصلاحطلبی ضمن تأکید بر اینکه اصلاحطلبان گرفتار انقراض نسل و فروپاشی گفتمان شدهاند، خاطرنشان کرده است: «جریان اصلاحطلبی در زمان حاضر نمیداند که عناصر گفتمانیاش چیست؟ که بداند در بین مردم یا در میان قدرت میتواند بماند یا نه، به همین دلیل است که امروز بین سران اصلاحطلب تشتت در گفتمان و راهبرد وجود دارد».
وی در ادامه با ذکر این مطلب که اصلاحطلبان درون خود سرمایه انسانی جدیدی ندارند، تصریح کرده است: «در طول این سالیان در نتیجه غفلتی که اتفاق افتاد اصلاحطلبان نتوانستند تربیت نیروی انسانی داشته باشند تا امروز با اتکا به آن سرمایه انسانی بتوانند گفتمان را بازتولید کنند. متأسفانه اصلاحطلبان هم دچار تشویش در گفتمان هستند هم دچار فقر در نیروی انسانی».
بهنظر میرسد کارنامه غیر قابل دفاع دولت روحانی که با حمایت همهجانبه اصلاحطلبان در سال 92 و 96 موفق به پیروزی در انتخابات شد و همچنین عملکرد ضعیف نیروهای اصلاحطلب در مجلس و شوراها، این جریان سیاسی را با وضعیت بغرنجی مواجه کرده است بهطوری که آنان از یک سو نمیتوانند حساب خود را از دولت جدا کنند و از سوی دیگر برای ادامه حیات سیاسی نیازمند برونرفت از این وضعیت فعلی هستند.
با این اوصاف و در شرایطی که کمتر از یک سال به موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، هنوز مشخص نیست که اصلاحطلبان برای 1400 چه راهبردی را در نظر خواهند گرفت و چه نهاد یا شخصی توانایی اجماعسازی میان طیفهای مختلف اصلاحطلب بر سر انتخاب کاندیدای واحد را خواهد داشت./ تسنیم