به گزارش راهبرد معاصر؛ تاثیر تحریم های یکجانبه آمریکا بر علیه اقتصاد ایران ، التهابات نرخ ارز در ماه های گذشته و نقش آن در افزایش درآمدهای ریالی دولت در بودجه دو محور اصلی بود که راهبرد معاصر در گفت و گو با جمشید عدالتیان فارغ التحصیل اقتصاد از دانشگاه کاسل آلمان و فعال اقتصادی به بررسی آن پرداخته است.
آقای دکتر به عنوان سوال اول می خواستم نظرتان را درباره تبعات اعمال تحریم ها بر اقتصاد ایران و راه های مقابله با این تحریم ها بدانم؟
ببینید وقتی فشار بر روی هر دولتی افزایش یابد اقتصاد آن کشور از حالت طبیعی خارج شده و وارد پدیده ای به نام اقتصاد خاکستری می شود. طبیعتا در این شرایط حوادثی اتفاق می افتد که ثبت و ضبط نمی شود. اگر این فشار بیشتر شود از اقتصاد خاکستری وارد اقتصاد سیاه می شویم. معمولاً تحریم ما را وادار می کند که در زمینه های اقتصاد خاکستری و اقتصاد سیاه فعال شویم. در اقتصاد خاکستری و سیاه که در مقابل اقتصاد شفاف، قرار دارد بلافاصله رانت های اطلاعاتی ایجاد و سوءاستفادههای مابهالتفاوت اقتصاد شفاف و اقتصاد سیاه در جیب سوءاستفادهکنندگان می رود. این پدیده ای است که باعث می شود بودجه های جاری و عمرانی و شرکتهای تولیدی و بورس کالا به بازار خاکستری و سیاه کشیده شوند.
وقتی اقتصاد تحریم می شود و ما می خواهیم تحریم ها را دور بزنیم عملاً وارد بازار سیاه و بازار خاکستری میشویم چرا که قصد داریم اقداماتی کنیم که تحریم کننده متوجه آن نشود، لذا با دست خودمان پدیده ای ایجاد می کنیم که از داخل آن آدمهایی پیدا می شوند که گاها میلیاردها دلار سوءاستفاده میکنند. لذا دولت مقصر اصلی شناخته شده و سعی می کند خودش در بازار شفاف یا سفید کار کند. اما از طرف دیگر از نیروهای بخش خصوصی یا برخی از افراد می خواهد که در بازارهای خاکستری و سیاه برای دولت کار کنند. اینجاست که منابع سوءاستفاده برای افراد سودجو محیا می شوند.
به نظرتان چه دلایلی باعث تشدید پدیده قاچاق در کشور می شود؟ به هرحال آمارهای غیر رسمی حکایت از حدود 20 میلیارد دلار قاچاق کالا دارد.
اختلاف قیمت خیلی از کالاهایی که یارانه به آن تعلق می گیرد چه دارو، چه نان، چه آرد و چه بنزین و..... دلیل اصلی وجود پدیده قاچاق است. از سوی دیگر به نظر میرسد مردم با افزایش قیمت ها مواجه اند اما اگر قیمت های داخلی را به نرخ دلار بسنجیم، نرخ دلار عملا نباید بیشتر از 7 تا 8 هزار تومان باشد. یعنی با توجه به میزان فروش نفت و درآمدهایی که داریم نرخ دلار بیشتر از این رقم نوعی حباب و سوداگری است. با این تفاسیر اگر بگوییم نرخ دلار 10 هزار تومان است قیمت های امروز در بازار قیمت های کمی است. چرا که اگر امروز فردی تحت عنوان توریست وارد کشور ما شود، حتی اگر گرانترین غذا را نیز بخورد نهایتا باید 100 هزار تومان یعنی کمتر از 10 دلار بپردازد. کرایه تاکسی بسیار ارزان است به طوریکه با کمتر از 3 دلار می توان از یک طرف شهر به طرف دیگر آن رفت. حقوق پرسنل ما نیز به شدت کاهش یافته است. اگر الان حقوق نیروی کار در ایران را 100 دلار در نظر بگیریم یعنی حقوق نیروی کار در ایران کمتر از هندوستان و چین است. مجموعه این مسائل امتیازاتی برای اقتصاد کشور به وجود آورده که اگر نیروهای خوبی داشته باشیم می توانیم گردشگران زیادی را جذب کنیم.
با توجه به این ظرفیت ها، همچنین افزایش نرخ ارز و به تبع آن افزایش درآمدهای ریالی دولت به نظرتان دولت باید چه اقداماتی در زمینه افزایش قدرت خرید مردم انجام دهد؟
دولت امسال درآمدهای عجیبی را در بودجه خود قرار داده که باید مورد بررسی قرار گیرد. طبق بودجه در سال 97 نرخ مبادله ارزی یعنی ارزی که دولت در بازار عرضه می کند برای تبدیل ارز به ریال کمتر از 3500 تومان در نظر گرفته شده است. اگر متوسط نرخ ارز در بازار را 6 هزار تومان در نظر بگیریم به این معناست که دولت برای فروش ارز خود در بازار دو برابر درآمد ریالی دارد. این در حالی است که به رغم ورود این درآمدها به بودجه محل و نحوه هزینه کرد آن مشخص نیست. انتظاری که از دولت وجود دارد این است که باز توزیع ثروت در بودجه باید رقم بسیار بزرگتری از بودجه های عمرانی و جاری باشد. یعنی باید از ثروتمندان مالیات اخذ شده و با درآمدهای حاصل از آن اقداماتی چون ساختن مدرسه، دادن یک وعده غذا گرم در مدارس کشور، کمک به خانواده های بی سرپرست و بد سرپرست و کسانی که زیر خط فقر هستند و... از طریق کمک به کم درآمدها انجام پذیرد.
یعنی این انتظار از دولت وجود دارد که درآمدهای خود را با این روش ها باز توزیع کند. از طرفی عمده کارشناسان بنا به دلایلی با پرداخت ریالی و مستقیم دولت به مردم مخالف هستند. در این جا باید کارت های پرداخت خرید کالا به مردم ارائه شود. از طرفی مالیات های سنگینی روی برخی از رفتارها و فعالیت های سوداگرانه اقتصادی وضع شود. به نظرم چیزی که مردم را عصبانی می کند کسانی هستند که در این چند ماهه اخیر ثروتهای هنگفت و عحیبی از خرید سکه و طلا و ارز به دست آورده و هیچ مالیاتی نیز برای آن پرداخت نکرده اند. ضمن اینکه در بیشتر بودجههای کشورهای دیگر دنیا نیز قسمت اجتماعی بودجه یعنی قسمتی که علاوه بر پرداخت های نقدی به خانواده های کم درآمد مسائلی از قبیل آموزش یا بهداشت رایگان را نیز در بر می گیرد بسیار مهم است. اما متاسفانه در کشور ما خانواده هایی که دانش آموز دارند بعضا هزینه های سنگینی را متقبل می شوند به طوری که مدارس غیر انتفاعی سالانه ارقامی تا 20 میلیون تومان را برای هر دانش آموز برای یک سال تحصیلی دریافت می کنند.
در مملکتی که مدعی برقراری عدالت اسلامی است. معنا ندارد که دانش آموزی در مناطق محروم از اولیه ترین امکانات تحصیل محروم بوده اما در مدارسی در کشور سالانه 20 میلیون تومان و حتی بیشتر شهریه دریافت شود. در تمام دنیا بهترین مدارس از سوی دولت تاسیس و تشکیل شده و با کمک دولت های محلی وعده های غذای گرم و... از بودجه ملی باز توزیع و پخش می شود. یا مسائلی مانند خدمات درمانی در برخی از کشورها مانند کانادا بر اساس منابع پیش بینی شده در بودجه این کشورها کاملاً رایگان است.
الان وضعیت بودجه در سال 97 و ارقام و اعداد درآمدها و هزینه ها چگونه است؟
همانطور که می دانیم در بودجه 97 که در سال 96 مورد بررسی قرار گرفت و تصویب شد قیمت نفت رقم پایینی در نظر گرفته شد که الان به میزان قابل توجهی افزایش یافته است خود این به معنای افزایش درآمدهای ارزی کشور ناشی از فروش نفت است. از طرف دیگر درآمدهای ریالی ما بدون در نظر گرفتن درآمدهای مالیاتی فقط از مابه التفاوت نرخ ارز رقم قابل توجهی خواهد شد. اگر این مابهالتفاوت یعنی دو برابر شدن نرخ دلار وارد بودجه شود برای نحوه هزینه کرد این درآمد اضافه تعریفی انجام نشده بود. لذا پیشنهاد بسیاری از اقتصاددانان که به دنبال توسعه عدالت اجتماعی هستند این است که بخش عمده ای از درآمد حاصل شده از این مابهالتفاوت مجددا به کسانی برگردد که دارای درآمدهای ثابتی هستند.
در اینجا دو اتفاق میافتد. اگر این بازگشت به صورت ریالی و مستقیم باشد. بودجه جاری دولت افزایش پیدا می کند چون کارمندان، فرهنگیان و غیره مشمول آن خواهند بود. در حال حاضربه دلیل کاهش قدرت خرید مردم که طبیعتا باعث کاهش تقاضا و تعمیق رکود در بازار می شود از آنجا که این درآمد اضافی پیش بینی نشده بود بهترین راه حل این است که منابع موجود به دو گروه تزریق شود.
گروه اول خود مردم هستند تا قدرت خریدشان افزایش یابد. گروه دوم تولید کنندگان، به خصوص شرکت های کوچک و متوسط هستند چرا که آنها قادر نیستند به یکباره سرمایه در گردش خود را که به بیش از سه برابر افزایش یافته است پرداخت کنند. لذا تبعات این چند برابر شدن باید از سوی دولت جبران وحمایت شود. حالا این حمایت ممکن است با دادن یارانه یا تسهیلات به این شرکت ها باشد. به هرحال این شرکت ها می توانند بیشترین اشتغالزایی را بوجود بیاورند لذا طبیعتا سر پا ماندن این بنگاه ها به نوعی تقویت عدالت اجتماعی است.
به نظرتان تحریم ها در شرایط فعلی می توانند چه تاثیری روی اقتصاد ایران داشته باشند؟
ما همیشه و حداقل در 4 سال اخیر در تحریم بوده ایم. با توجه به تجربیات مان در طول 4 دهه اخیر به خصوص چند سال گذشته الان باید قهرمان مبارزه با تحریم بودیم و اقتصاد را طوری تعریف می کردیم که کمترین آسیب را از این موضوع ببینیم. یعنی باید این محدودیت ها و شرایط اقتصادی را در تعاریف مان لحاظ کنیم. اصلا برای همین رهبر معظم انقلاب موضوع اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند. درست زمانی که موضوع برجام هم مطرح بود ایشان این مسئله را مطرح و بر روی آن تاکید داشتند، ما متاسفانه نتوانستیم از درسی که در تحریم بزرگ قبل از برجام گرفته بودیم استفاده کنیم.
الان وضعیت نرخ ارز در کشور و افزایش آن تا حدی ناشی از تحریم ها یا اخبار مربوط به آن است؟
رئیس جمهور حتی در مجلس هم شفاف این موضوع را مطرح نکردند. به نظرم دولت کمبود ارز ندارد. براساس گزارش صندوق بین المللی پول ایران حدود 110 تا 120 میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد. حالا این ذخیره یا به صورت طلا و فلزات گرانبها یا به صورت ارز در خارج از کشور است. همانطور که آقای روحانی گفتند اگر دولت بخواهد به بازار ارز تزریق کند می تواند حتی قیمت را تا 3500 تومان هم کاهش دهد.
اما الان باید جنبه احتیاطی را در اقتصاد در نظر گرفت که به این موضوع برمی گردد که اگر اقتصاد کاملاً یک اقتصاد غیر نفتی شود و هیچ نفتی صادر نکنیم. می توانیم کالاهای اساسی مورد نیاز کشور را تا چندین سال با همین ارزی که در اختیار داریم تامین کرده و کشور را اداره کنیم. از طرفی تا جایی که امکان دارد صادرات غیر نفتی را بدلیل ارزان شدن کالای ایرانی و به صرفه بودن صادرات افزایش دهیم. که این درآمدها ( درآمد حاصل از صادرات غیرنفتی) می تواند جایگزین درآمدهای نفتی شود.
این روندی است که امروز با آن مواجه ایم. وقتی تورم را نگاه می کنیم و قیمت هایی که در جامعه وجود دارد را بررسی می کنیم نشان میدهد قیمت ارز واقعی نیست. چرا که اگر قیمت ارز واقعی بود نباید باعث تورم می شد. ضمن اینکه برخی از فعالین اقتصادی معتقدند دولت روی قیمت دلار فشار آورده و نرخ مبادله را بطور مصنوعی پایین نگه داشته بود. وگر نه قیمت واقعی ارز بر اساس مابه التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی همان 4200 تومان است. با همه این تفاسیر و اتفاقاتی که رخ داده است به نظر نمی آید قیمت مبادله ارزی بیشتر از 7 تا 8 هزار تومان باشد.