مسلمان ز جور زبانش نرست!-راهبرد معاصر
لاریجانی: یکی از راهبرد‌های دشمن این است که القاء کند همه خسته هستند و نباید به مردم کاری داشت ساعت کاری دستگاه‌های اجرایی تا بهمن‌ماه تغییر کرد+ جزئیات نماینده مجلس: حتی فقیرترین کشور‌های آفریقایی هم این حد از کاهش ارزش پول را ندارند وزرای کار و دادگستری وارد شیراز شدند عملیات مشترک مرزبانان ایران و عراق در مقابله با سلاح‌های غیرمجاز پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت حاج سید علاءالدین میر محمد صادقی رئیس‌جمهور عازم قاهره شد رئیس‌جمهور فردا به مصر می‌رود تاجگردون: ۱۱ میلیارد دلار برای کالا‌های اساسی تخصیص یافت  بودجه ۱۴۰۴ به شورای نگهبان ارسال شد استاندار تهران: تعطیلی‌ها روزانه اعلام می‌شوند ربیعی: رئیس‌جمهور قانون حجاب و عفاف را در دستورکار شورای امنیت ملی قرار داد وکیل پرونده «کنسرت فرضی»: بازداشت پرستو احمدی در مازندران سخنگوی دولت: افزایش دو یا سه برابری بودجه نیرو‌های مسلح صحّت ندارد امام جمعه موقت تهران: هدف رژیم صهیونیستی از نیل تا فرات است / جامعه جهانی برای توقف این رژیم به پا خیزد
یادداشت حسین شریعتمداری؛

مسلمان ز جور زبانش نرست!

مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت: ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان و اینکه فلان خانه را از کجا آورده؟! چه ربطی به انتقاد از سخنان ایشان دارد؟!.
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۱ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ - 2020 September 10
کد خبر: ۵۸۳۶۲

به گزارش راهبرد معاصر؛ حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در مطلبی تحت عنوان «مسلمان ز جور زبانش نرست!» در این روزنامه نوشت: داستانی را که در پی خواهد آمد، پیش از این نیز (2 سال قبل) در یکی از یادداشت‌های کیهان و در پاسخ به جنجالی که علیه آقای محسن رضایی مطرح شده بود، آورده بودیم و امروز هم آن را وصف‌الحال می‌دانیم.

 

ماجرا چنین است؛

«چند صد سال قبل- در دوران صفویه- با صلاحدید و تصمیم دانشمندان و عالمان دینی، مرحوم شیخ بهایی به نجف اشرف اعزام شد تا از مرحوم مقدس اردبیلی که عالمی بلندمرتبه و جلیل‌القدر و ساکن نجف اشرف بود برای حضور در ایران و تقویت حوزه‌های علمیه دعوت کند.


شیخ بهایی که خود دانشمندی برجسته و بلندآوازه بود پس از رسیدن به نجف اشرف و زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه‌السلام، بی‌درنگ به مجلس درس مقدس اردبیلی وارد شد.


در اثنای درس، اشکالی به نظر شیخ رسید و به روال جاری حوزه‌های علمیه، ضمن طرح اشکال خویش، پاسخ مقدس را طلبید. مرحوم مقدس با ارائه دلایلی اشکال شیخ را ناوارد دانسته و پاسخ داد. مرحوم شیخ بهایی، اشکال دیگری را مطرح کرد و این بار نیز پاسخ مستند و مستدلی شنید و در ادامه درس برای بار سوم، اشکال کرد ولی مرحوم مقدس اشکال اخیر را بی‌پاسخ گذاشت، چنانکه گویی برای آن پاسخی ندارد.


فردای آن روز- و یا چند ساعتی بعد از پایان مجلس درس- مرحوم مقدس اردبیلی اشکال سوم مرحوم شیخ بهایی را پاسخ داد.
شیخ پرسید؛ آیا حضرت استاد بعد از مطالعه بیشتر به این پاسخ مستدل رسیده‌اند؟ و مقدس گفت؛ پاسخ اشکال سوم شما را نیز به هنگام طرح آن می‌دانستم و در مقابل سؤال آمیخته به تعجب شیخ بهایی که چرا همان هنگام پاسخ ندادید؟! فرمود؛ این روزها، ایران با همت عالمان بزرگ دینی به کانون گسترش مکتب تشیع تبدیل شده و چشم و گوش جهان اسلام به آن سوی دوخته است و شما یکی از استوانه‌های شناخته شده این کانون هستید، و من به عنوان یک طلبه - تواضع و خلوص مقدس را ببینید- ترجیح دادم مراتب علمی شما در نگاه حاضران، برتر از این طلبه تلقی شود، زیرا بیم آن داشتم که با پاسخ سؤال سوم شما، این استوانه ترک بردارد و خدای نخواسته از این رهگذر به کانون عظیم تشیع ایران که در آینده نقش سرنوشت‌سازی در جهان اسلام خواهد داشت، آسیبی وارد شود.

 

دو روز قبل برادر عزیزمان حجت‌الاسلام والمسلمین آقای علیرضا پناهیان با انتشار یک کلیپ صوتی و تصویری به شایعاتی که این روزها علیه ایشان مطرح شده است پاسخ داد که هرچند به عقیده نگارنده، شخصیت پاک و فداکار ایشان برای همه مردم شناخته شده است و از این روی نیازی به پاسخ نبود ولی در این‌باره اشاره به دو نکته ضروری به نظر می‌رسد که ان‌شاءالله بی‌فایده نباشد.

 

1- در این ماجرا اگرچه پای دو طیف متفاوت که انگیزه‌های کاملاً متفاوت و حتی متضادی نیز دارند در میان است ولی روی سخن این وجیزه با دوستان دلسوخته انقلاب است و نه طیفی که تخریب چهره‌های انقلابی را به عنوان یک ماموریت دیکته شده دنبال می‌کنند و آن سخن اینکه؛ برادران عزیز! اگر به سخنان آقای پناهیان انتقادی دارید به راحتی می‌توانید با ایشان درمیان بگذارید و یا حتی با حفظ حریم افراد، انتقاد خود را در رسانه‌ها مطرح کرده و از ایشان پاسخ بخواهید.


ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان و اینکه فلان خانه را از کجا آورده؟! چه ربطی به انتقاد از سخنان ایشان دارد؟! از این روی باید به کسانی که علت اصلی شایعه‌‌سازی درباره زندگی خصوصی آقای پناهیان را، ناتوانی در مقابله علمی و منطقی با سخنان ایشان می‌دانند، حق بدهید.


آیا احتمال نمی‌دهید که حضور چندین و چند هزار نفره جوانان حزب‌اللهی و تحصیل‌کرده در مجالس سخنرانی آقای پناهیان (نمونه محرم امسال) و سابقه درخشان حضور در جبهه‌های نبرد 8 ساله، دفاع تمام قد و همیشگی از مبانی اسلام و انقلاب در شرایط حساس (نمونه فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88) و... کینه عمیق دشمنان بیرونی و دنباله‌های درونی آنان را علیه آقای پناهیان برانگیخته باشد و از آنجا که تاب مقابله با مواضع ایشان و یا پیشگیری از فعالیت انسان‌ساز ایشان را ندارند به شایعه‌پردازی در‌باره زندگی خصوصی ایشان روی آورده باشند؟!


همین جا باید گفت منظور این نیست که سخنان و نظرات آقای پناهیان قابل انتقاد نمی‌باشد بلکه سخن این است که برای آقای پناهیان هم مانند هر عالم دینی و روحانی دیگر، احتمال اشتباه و خطا در برداشت از مبانی دینی و مسائل سیاسی وجود دارد مثلاً این بخش از سخن ایشان در توضیح چگونگی تهیه خانه مسکونی خود که گفته‌اند «مانند امام خمینی که هدیه‌ای زندگی می‌کردند و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایش زندگی می‌کنند من هم اینگونه زندگی می‌کنم» حساب شده و شایسته نبود.


کوتاه سخن‌، بحث و گفت‌و‌گو و مباحثه دو یا چند‌جانبه حضوری و یا کتبی، راهکار تعریف شده و پذیرفته شده‌ای برای اینگونه انتقادهاست و نه ورود به زندگی خصوصی اشخاص، مخصوصاً کسانی چون آقای پناهیان که کارنامه درخشانی در خدمت به اسلام و انقلاب و فرهنگ دینی این مرز و بوم دارند.

 

2- خوشبختانه در این ماجرا -‌تقریباً- هیچیک از نیروهای حزب‌اللهی و انقلابی متعرض مسائل شخصی آقای پناهیان نشده‌اند که نشانه‌ای مثال‌زدنی از شخصیت دینی و هوش سیاسی آنهاست و صد البته درخور تقدیر و اما، ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان که استقبال گسترده رسانه‌های ضد‌انقلاب را به دنبال داشته، عمدتاً از سوی افراد و جریاناتی مطرح شده که سوابق برخی از آنها نشان می‌دهد وابستگی چندانی به انقلاب و نظام ندارند و شایعه‌پراکنی علیه نیروهای کارآمد و فداکار انقلاب بخشی از کارنامه -‌و یا ماموریت- آنهاست! در این خصوص اگرچه گفتنی‌هایی هست ولی در محدوده این وجیزه تنها به قصیده‌ای از سعدی بسنده می‌کنیم که وصف‌الحال آنان است؛


طریقت‌شناسان ثابت قدم
به خلوت نشستند چندی به هم
یکی زان میان غیبت آغاز کرد
در ذکر بیچاره‌ای باز کرد
کسی گفتش ‌ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده‌ای در فرنگ؟
بگفت از پس چار دیوار خویش
همه عمر ننهاده‌ام پای پیش
چنین گفت درویش صادق نفس
ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمن نشست
مسلمان ز جور زبانش نرست

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار