به گزارش راهبرد معاصر؛ نوعا می توان گفت علم اقتصاد پیرامون دو مفهوم عرضه و تقاضا میچرخد که عرضه دارای رابطه مستقیم با تولید کالاها است که عمدتا از سوی دولت و یا نظام تولیدی وارد سیستم اقتصادی بازار می شود. اما تقاضا مفهومی است که بیش از هر چیز دارای رابطه مستقیم با مردم به عنوان مصرف کنندگان می باشد. براین اساس زمانی که تقاضا در بازار افزایش یابد در نتیجه سبب کمیابی محصولات و به تبع افزایش نرخ قیمت ها خواهد شد و همچنین زمانی که تقاضا کاهش یابد موجب می شود تا محصولات عرضه شده در بازار با قیمت کمتری به فروش برسند. از این رو تولیدکنندگان هنگام مواجهه با کاهش تقاضای مصرف کنندگان سعی دارند تا اجناس خود را به بازار عرضه نکنند تا تعادل بین عرضه و تقاضا ایجاد گردد و نظام قیمتها متعادل گردد. عکس این قضیه نیز در جوامع رشد یافته مشهود است برای مثال در آلمان در یک برهه از زمان که قیمت شیر افزایش یافته بود مردم از خرید شیر خودداری کرده تا قیمت این محصول کاهش چشمگیری یافت. ولیکن رفتار اقتصادی مردم در ایران در همین ماه که به نوعی کشور با افزایش تورم روبهرو بوده به گونه ای است که نه تنها از میزان تقاضای آنان نکاسته است بلکه افزایش چند برابری قیمت ها را نیز بواسطه خرید چند برابر نیاز را نیز در پی داشته و این خود با شکل گیری احتکارهای خرد خانگی توسط مردم، بار تورم را دو چندان نموده است. چرایی این رفتار اقتصادی مردم بسیار مهم و حائز اهیمت است.
در یک تحلیل کلی می توان گفت یکی از جمله دلایل این موضوع به عدم اعتماد آنان به سیاستهای دولت است که با تبلیغات رسانه ای دشمن سعی بر این است که شکاف دولت_ملت افزایش یابد. به این بیان که یک جو روانی در جامعه نهادینه میشود مبنی بر این که هر گاه قیمت ها در کشور افزایش داشته است، دیگر هیچ گاه کاهش نمییابد؛ این موضوع ترس مردم از آینده و ایجاد فاصله طبقاتی را افزایش داده و در نتیجه با شکل گیری بیاعتمادی و نگرانی در مردم موجب میشود که جامعه به سوی نوعی فردگرایی مخرب حرکت کند این امر افزون بر این است که شرایط بحران اقتصادی و تورم نیز خواهناخواه نوعی میزان تنش و استرس روانی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد. یکی از اثرات این بار روانی را میتوان در خرید بیش از نیاز مردم مشاهده نمود. مردم با خرید چند برابر نیاز خود به نوعی احساس خوشایند روانی به مفهوم پیروزی دست می یابند که پس از آن نیز هر چه افزایش قیمت در جامعه وجود داشته باشد نه تنها استرس آنها زیادتر نشده بلکه احساس خوشایند آنها بیشتر میشود، چرا که برخی از آنها که عمدتا از طبقات متوسط نیز هستند نیاز چند ماهه خود را تامین نموده و پس از آن نیز رو به نوعی تقدیرگرایی میآورند.
این نوع رفتار اقتصادی مردم به گونه ای است که آنان را به پیشواز تورم می برد. بر این اساس زمانی که از تورم در کشور سخن گفته می شود از حباب تورمیای نیز سخن میگویند؛ این حباب تورمی را در واقع میتوان ناشی از فضاسازی ذهنی مردم تلقی کرد. شاید بخشی از این ذهنیت مردم ناشی از تجربه های آنان در دوران جنگ تحمیلی است که کشور با مشکلات فراوانی روبرو بوده و تامین مایحتاج مردم دشوار مینمود اما دولت با توزیع مواد غذایی به صورت کوپنی به یاری مردم میآمد. در آن زمان افراد هر کدام به اندازه نیاز خانوارشان مواد غذایی دریافت می کردند و بحثی از احتکار خانه ای هم در میان نبود و به نوعی الگوی مصرف در آن زمان بسیار به الگوی اقتصاد مقاومتی که امروز از آن سخن می رود، نزدیک بود. اما اکنون سبک زندگی مردم به دلیل عدم پیادهسازی اقتصاد مقاومتی و الگوهای مصرفی در جامعه به گونهای است که بر میزان تورم در جامعه اثرگذار می باشد و بعضاشاهد تشکیل صف های طولانی مردم مقابل برخی از مغازه ها برای خرید هستیم.
جمعبندی
عدم توفیق دولت در کنترل شرایط اقتصادی بازار به گونه ای بوده است که میزان اعتماد مردم به دولت کاهش یافته است و همچنین ترس آنها از بدتر شدن اوضاع اقتصادی نیز همچون کاتالیزوری در رفتار اقتصادی مردم تاثیرگذار بوده است. البته در منش عمومی مردم ایران کمک به همنوعان در شرایط بحرانی مانند سیل و زلزله بسیار اساسی است و تجربه های تاریخی کشور این موضوع را به خوبی نشان داده است. شاید یکی از عوامل موثر بر این مسئله نقش رسانه باشد که با تمرکز بر موضوع بحران همدلی مردم کشور را افزایش داده است ولیکن در مسئله بحران اقتصادی به نوعی این نقش چندان کهانتظار میرفته است، تحقق نیافته و تاثیر چندانی بر رفتار اقتصادی مردم ننهاده است. به همین سبب است که مردم با خرید بیش از پیش، ناخواسته موجبات تورم بیشتر را در جامعه ایجاد میکنند.