به گزارش راهبرد معاصر؛ دانش یکی از قدرتمندترین بازوها در عرصه تحولات اقتصادی است. امروزه حجم سرمایه و اندازه بازار جای خود را به دانش و تکنولوژی دادهاند و این دانش است که نقش اساسی را در ارتقاء تولید ملی کشور ایفا میکند. در حقیقت در دنیای امروز، دانش سبب افزایش مزیترقابتی و ایجاد ارزش افزوده میشود. قبل از طرح نظريه سرمايه انساني، سرمايهگذاري فيزيكي تنها عامل افزايش رشد اقتصادي شناخته شده بود، اما پس از طرح نظريه سرمايه انساني و در اوايل دهه1960 ، مفهوم سرمايهانساني در كنار سرمايه فيزيكي به عنوان عامل افزايش رشد اقتصادي مطرح و به تدريج نقش آن برجسته تر شد. مطالعات اوليه بر نقش اساسي عوامل فيزيكي و نيروي كار در فرآيند توليد تاكيد دارند اما با گسترش مفهوم سرمايه، شامل سرمايه فيزيكي و سرمايه انساني، عوامل موثر ديگري نيز در جريان رشد اقتصادي شناسايي شدند. يكي از اين عوامل، بهره-وري منابع توليد است كه تحت تاثير عوامل متعددي از جمله دانش قرار ميگيرد.
اواخر قرن 20میلادی گونههای رایج همچون اقتصادصنعتی، اقتصادکشاورزی و...دارای هزینههای بالا و درآمدهای پایین بودند و بشر به این نتیجه رسید برای رشد بیشتر و تامین هزینههای مورد نیاز به نوع جدید از اقتصاد نیاز دارد. پس دانش انساني را که عنصري تعيين كننده و بسيار موثر بر توسعه كشورها به شمار میرود وارد تابع توليد کرد و انسان و تواناييهاي مغزي او را محوری براي توليد قرار داد یا به عبارت دیگر دانش را به موتور توليد و خلق ارزشافزوده تبديل کرد.کلمه اقتصاد دانشبنیان نخستین بار در سال1996 توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی استفاده شد و چنین تعریفی ارائه داد: «اقتصاد دانشبنیان گونهای از اقتصاد است که به طور مستقیم بر پایه تولید، توزیع و استفاده از دانش و اطلاعات بنا شدهباشد. در چنین اقتصادی دانش، محرک بهره-وری و رشد اقتصادی است و بر نقش اطلاعات، فناوری و آموزش بر عملکرد اقتصادی توجه ویژه میشود.»
ابتدا براي روشنتر شدن مفهوم اقتصاد دانشبنيان، تفاوت آن با اقتصاد صنعتي و اقتصاد كشاورزي بيان ميشود؛ زمين، نيروي كار و منابع طبيعي محورهاي كليدي رشد اقتصاد كشاورزي بودند ولی در اقتصاد صنعتي، اركان رشد اقتصادي بر سرمايه و ماشينآلات استوار شد كه مديريت،در بكارگيري آن ها، نقش كليدي ايفا ميكرد اما در اقتصاد دانشبنيان، علم و فناوري، نوآوري و كارآفريني اركان اصلي اقتصاد را تشكيل ميدهند كه همگي ريشه در انباشت دانش دارند. اقتصاد دانشبنیان حاصل کاربست دانش و بخشهای دانشمحور در افزایش بهرهوری همه بخشهای اقتصادی از طریق نوآوری اقتصادی که نرخ نوآوری در آن بالا بوده و نوآوری عامل افزایش کارایی و ارزش افزوده است. در واقع تعریف دقیقی از اقتصاد دانشبنیان وجود ندارد اما بطورکلی میتوان بیان کرد نوعی از تولید است که برای ایجاد ارزش افزوده از دانش استفاده می-کند و کلید اصلی رشد دانش میباشد.
تاكنون حداقل هفت الگوي جامع براي مطالعه، اندازهگيري و تحليل اقتصاد دانشبنيان ارائه شده است. اولین الگویی که برای سنجش دانشبنیان بودن یک اقتصاد میتوان به آن اشاره کرد شاخصی است که سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در سال 1997 تعریف کردهاست. در این شاخص بیان شده که برای سنجش باید 5 محور ورودیها، جریانها و انباشتها، خروجیها، شبکهها و یادگیری را مورد بررسی و تجزیه قرار دهیم که از سال 1999 خود این سازمان چنین بررسیهایی را هر دو سال یکبار برای کشورهای عضو سازمان انجام میدهد. از دیگر الگوهای ارزیابی میتوان به بانکجهانی اشاره کرد. بانکجهانی اقتصاد دانشبنیان کشورها را براساس چهار رکن نظام اقتصادی و نهادی، آموزش و پرورش و مهارت، سیستم نوآوری و زیرساخت اطلاعات و ارتباطات ارزیابی و امتیازدهی میکند. در جدول ذیل به بررسی آماری وضعیت ایران در برار میانگین منطقه و جهان برطبق این الگو میپردازیم.
بانک جهانی(از سال2012 به بعد گزارشی منتشر نشده)
اقتصاد دانش بنيان از کانالهای افزایش بهرهوری منابع تولید، افزایش درآمد، کاهش هزینهها، افزایش رقابت جهانی، افزایش تقاضا برای دانش، دسترسی آسان و کم هزینه به اطلاعات ودانش، پیشرفت در فناوری اطلاعات و ارتباطات سبب رشد اقتصادی میشود. اقتصاد دانش بنيان به نوعي اقتصاد بدون وزن است. اگر نشانه هاي اقتصاد فيزيكي، كارخانههاي فولاد، پتروشيمي، اتومبيلسازي و...، است. نشانه هاي اقتصاد دانش-بنيان معمولاً به صورت مدارهايي كوچك و تلفيق شده با يكديگر بوده و شامل فكرها، يعني نرم افزارها است. در این نوع اقتصاد، آنچه به عنوان ارزش شناخته ميشود، معمولاً از نوع فكري و غيرقابل لمس است، پس کمک بسزایی در بکارگیری نیروی متخصص و تحصیلکرده میکند. در اقتصاد پیشرفته، دانش به كالا تبديل شده و به فروش ميرسد. بازارهاي مجازي براي خريد و فروش دانش در جهان شكل گرفته و افراد با اعلام قيمت دانش خود، آن را در معرض مبادله قرار ميدهند. اقتصادهای فیزیکی به مرور زمان مستهلک میشوند اما دانش-بنیان دارای ارزش دائمی است. دراقتصاد صنعتی ممکن است به کمبود مواد اولیه دچار شویم اما دراقتصاد دانشبنیان دیگر با محدودیت منابع رو به رو نیستیم چون منبع در اینجا تراوشات ذهنی متخصص میباشد. خیلی از کسب و کارها نیاز به نوعی مکان خاص دارند اما دانشبنیان انعطاف زیادی در مکان فعالیت دارد. یکی دیگر از ویژگیهای دانشبنیان این است که تبدیل میشود به لیدر بازار در کالاهای مشابه برای تعیین قیمت و مقیاس میباشد چون بیشترین کارآیی و کیفیت را در بین هم گروهیهای خود خواهد داشت و این نوآوری سبب میشود بازاریابی آن راحتتر باشد و برای مصرف کننده جذابیت بیشتری داشته باشد.
آموزش مهارت كار و كارآفريني در مراكز آموزشي كشور ضعيف ارزيابي ميشود. اين امر موجب شده است با وجود فراواني نيروي كار جوان و تحصيلكرده، اقتصاد كشور استفادهاي از آنها نكند. كيفيت ضعيف آموزش نقش مهمي در اين پديده در سطح ملي و منطقهاي دارد.كيفيت پايين مقررات و نقش ضعيف قانون، وجود موانع تعرفهاي و غيرتعرفهاي، ضعيف بودن نظام ملي نوآوري، تحقيقات ضعيف و عدم توجه كافي به تحقيقات و پژوهش، ضعف در تكنولوژيهاي بالا و پايين بودن ظرفيت جذب تكنولوژي در اقتصاد ملي، فقدان نظام حقوقي مربوط به مالكيت معنوي كه نقش اساسي در انتشار دانايي و نيز ايجاد زمينه به منظور بهرهبرداري از يافتههاي علمي دارد. فقدان عوامل انگيزشي نظير كمكهاي مالي، تسهيلات فيزيكي و تجهيزاتي و زمينههاي قانوني مساعد به نفع پژوهش و بهره-برداري از ظرفيتهاي موجود علم و فناوري از مشکلات این حوزه در کشور است.
از يك سو بايد بسياري از زيرساختهاي اقتصاد دانشبنيان نظير فناوري اطلاعات و ارتباطات را ايجادکرد و از سوي ديگر به آموزش بخش خصوصي و تقويت آن براي رهبري اقتصاد دانشبنيان توجه نشان دهد. اقتصاد دانشبنيان نيازمند حضور گسترده بخش خصوصي است. بنابراين پيشنهاد ميشود دولت علاوه بر پيشرو بودن در حركت به سمت اقتصاد دانشبنيان، سياستهاي تشويقي براي حضور بخش خصوصي و تقويت ارتباطات خود با اين بخش را داشته باشد. علاوه بر توجه به گسترش عمومي فناوري اطلاعات و ارتباطات، توجه ويژهاي به بكارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات توسط گروههاي خاص نظير دانشآموزان، بنگاههاي خدماتي و توليدي، مناطق روستايي و... شود. يكي از ضعفهاي اساسي دركشورهاي در حال توسعه نظير ايران، عدم هماهنگي بين برنامهها و اهداف تعريف شده طي برنامهها است، از اين رو پيشنهاد ميشود دولت با هماهنگي برنامههاي ميان مدت و بلندمدت به تقويت پايههاي اقتصاد دانشبنيان توجه كند. پيشگيري از فرار مغزها و فراهم آوردن زمينه هاي اشتغال براي جوانان تحصيلكرده نیز میتواند راه گشا باشد.
درپایان باید اشاره شود هر چه اقتصاد دانشبنیان در کشور بیشتر نهادینه شود بهبود کارایی در عوامل تولید، افزایش بهره-وری و افزایش تولیدات داخلی نمایان خواهدشد، این سبب میشود هزینههای مصرف کننده کمتر شود همچنین درآمد بیشتری برای کشور فراهم خواهد کرد.