به گزارش راهبرد معاصر؛ روز هشتم مارس هر سال به نام «روز جهانی زن» نامگاری شده است. سال 1857 میلادی زنان کارگر نساجی در شهر نیویورک آمریکا در اعتراض به شرايط كارى سخت و غير انسانى و دستمزد كم كارگران اعتصاب کردند. پنجاه سال بعد و در سال 1908 میلادی نیز كارگران زن كارخانه نساجى كتان در شهر نيويورك به دليل تبعيض و محروميت و فشار زياد كار در مقابل حقوق بسيار كم اعتصاب خود را شروع كردند. صاحب اين كارخانه به همراه نگهبانان براى جلوگيرى از همبستگى كارگران ديگر بخش ها با اين اعتصاب و سرايت آن به بخش هاى ديگر اين زنان را در محل كار خود در كارخانه محبوس كرد. به دلايل ناشناخته اى آتش در كارخانه درگرفت و فقط تعداد كمى از كارگران زن محبوس توانستند خود را نجات دهند و در نهایت ۱۲۹ كارگر زن در آتش سوختند.
در سال هاى بعد در كشورهاى مختلف اروپايى و آمريكا مبارزه زنان به شكل تظاهرات و اعتصاب كارى عليه فشار، تبعيض و استثمار كارى ادامه پیدا کرد و در نهایت مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1977 میلادی روز هشت مارس را «روز حقوق زنان و صلح جهانی» نامید. چند سالی است که گروههای فمینیستی در کشورمان همگام با سایر کشورها نسبت به آنچه تضییع حقوق زنان میخوانند، کنشهای رسانهای در پیش گرفته و سعی میکنند خود را حامی حقوق زنان ایرانی معرفی کنند.
با نگاهی به تاریخچه این گروهها و رفتار متناقض آنها در قبال مسئله حقوق زنان شاهد هستیم که نه تنها این مسئله برای آنها ابزاری برای قدرتنمایی سیاسی محسوب میشود بلکه رفتار و عملکردشان طی چهار دهه گذشته عملا به تشدید مسئله منجر شده است.
«اثر کبرا»، الگوی رفتاری فمینیستهای ایرانی
در علم مدیریت یکی از فنون پرکاربرد برای نشان دادن اثرات سریالی یک تصمیم اشتباه «اثر کبرا» نام دارد. ریشه این موضوع به حکایتی برمیگردد که بر اساس آن زمانی که هند مستعمره انگلیس بود، تعداد مارهای کبرا به شدت در دهلی زیاد شد. حاکمان وقت برای جلوگیری از پیشامدهای این مسئله شروع به پاداش دادن به تحویل دهندگان مارهای مرده کردند. در ابتدا این طرح با موفقیت زیاد شروع به کار کرد و فرض بر این بود رفته رفته باید مارها کم بشوند اما تعداد مارها بیشتر می شد. در نهایت مشخص شد بسیاری از افراد به طمع کسب درآمد بیشتر مشغول پرورش مارهای کبرا شده اند. این حکایت بعدها در علم مدیریت به «اثر کبرا» معروف شد، یعنی راه حل احتمالی یک مسئله به مرور زمان آن مشکل را بیشتر می کند.
از دهه هفتاد و با تسلط جریانی که خود را فمینیست مسلمان می خوانند، بر نهادهای تصمیم گیر در حوزه زنان و خانواده، شاهد رشد افکاری بودیم که زن را از محیط خانواده جدا کرده و سعی داشت با تمرکز بر ایده «استقلال همه جانبه» موجودیتی جدای از ذات زنانه به جامعه زنان تحمیل کنند. این جریان توانست با تبلیغ ادعای برابری فرصت ها و توانایی های زنان و مردان در همه عرصه ها تصویری نو از زن ایرانی ارائه کند که با افتخار پشت فرمان کامیون نشسته و در جاده ها مشغول رانندگی است و یا همانند جنبش زنان در غرب، یک زن صنعت گر را به عنوان الگو معرفی کند.
این تصمیم اگرچه نتایجی همچون حضور بیشتر زنان در عرصه های جدید را در پی داشت، اما به مرور عواقب چنین افکاری نمایان شد؛ بروز بحرانهایی همچون افزایش تجرد قطعی میان زنان، افزایش آمار طلاق در پی ناهمگونی فرهنگی در کلانشهرها و رشد پدیده های غیراخلاقی میان دختران و پسران مجرد از جمله این عواقب بود.
زن خوب یعنی زنی که مادر نیست!
تمام تلاش گروههای فمینیستی طی سالهای اخیر بر این محور استوار بود که زن را از محیط خانه به محیط جامعه بکشانند. شاید در نگاه اول مخالفت با چنین ادعایی نشانه واپسگرایی تعبیر شود اما با نگاهی به سخنان فمینیستها میتوان به عمق سیاه آن دست یافت.
مسئله حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی تنها یک تاکتیک برای نیت اصلی یعنی نابودی هویت مادرانگی و خارج کردن زنان از نقش محوریت خانه بودن است. فمینیستها معتقد هستند باید با نفی هویت مادرانگی زنان ایرانی آنها را به هر نحو وارد عرصه کرد تا به مرور نقش سنتی و ضدزنانه محوریت زن در خانه از بین برود!
این تاکتیک البته برای انها سود رسانهای نیز دارد؛ وقتی مخالفان این گروهها به نقد چنین گزارهای میپردازند، فمینیستها سریعا جنجال به راه انداخته و مدعی میشوند که افراد مذهبی خواهان حبس زنان در خانه و عدم اعطای فرصتهای برابر به زنان در عرصههای مختلف اجتماعی هستند. این افراد اما هیچگاه به خیل عظیم زنانی که در محیط اجتماعی فعال هستند و در ادامه نقش مادرانگی خود را نیز ایفا میکنند، اشارهای ندارند و در مقابل زنانی را به عنوان الگو معرفی کردهاند که در قبال داشتن کار و حساب بانکی مستقل، ذات زنانگی خود را فراموش میکنند!
زنان ایرانی مثل فمینیستها فکر میکنند؟
سوالی که باید بدان پرداخت این است که آیا دغدغه اکثریت زنان در جامعه ما همان دغدغههایی است که در فضای مجازی مطرح می شود؟ حق طلاق، حجاب اجباری، حق خروج از کشور و... مساله چند درصد زنان است؟ آیا گروه اندکی تلاش می کنند مساله خودشان را مساله همه زنان نشان دهند؟
«سینا کلهر»، معاون سابق فرهنگی و اجتماعی مرکز پژوهش های مجلس چندی پیش نتایج یک پیمایش درباره مهم ترین مسائل زنان ایرانی را منتشر کرد. بر اساس دادههای این پیمایش ملی، حجاب اجباری آخرین دغدغه مطرحشده میان پرسششوندگان بود. کارشناسان با بررسی دادههای این پیمایش اعلام کردند فاصله مسائل اعلامی و تجربه شده و درصد بسیار اندک شاخص حجاب اجباری می تواند تاییدی بر تفاوت مسألههای عموم زنان و مسائل فضای مجازی و گروه خاصی از زنان باشد.
فمینیستهای ایرانی و تکرار تجربه تلخ غرب!
سالها نگاه غلط به حوزه زنان باعث شده مشکلات زنان ایرانی نه تنها در گذر زمان بهبود نیابد بلکه سلسله تصمیمات اشتباه زمینهساز تولد اشتباهات دیگری شده که عواقب آن سالها بعد نمایان خواهد شد.
در واقع باید گفت با بررسی سیر تصمیمات و راهبردها در حوزه مسائل زنان میتوان دریافت که با چرخه باطلی از تصمیمات غلط، عواقب ناشی از آن و تصمیمات غلط دوباره مواجه هستیم که ریشه آن به تسلط یک جریان غربی بر این حوزه بازمی گردد. تا وقتی که زن ایرانی با ادبیات، انگاره ها و راهبردهای دهه شصت و هفتاد میلادی و براساس آموزه های غربی تعریف شود، این چرخه مشکلات ادامه خواهد داشت، مگر آنکه بازگشت به سمت ادبیات دینی و تعریف زن به عنوان محور خانواده و بازتعریف وی در این بستر جدید صورت پذیرد.
در پایان باید گفت گویا مدعیان حقوق زنان در کشورمان هنوز در ابتدای راهی هستند که غرب بیش از پنجاه سال پیش آن را آغاز کرد و اکنون خود معترف به عواقب آن در پی راه علاج است، اما برخی در کشورمان دوست دارند راه اشتباه غربی ها را مجدد طی کنند!