به گزارش راهبرد معاصر؛ رژیم صهیونیستی در حالی در آستانه هفتاد و سومین سالروز برپایی خویش و اشغال سرزمین های فلسطینی قرار گرفته، که بحران عمیقِ سیاسی بر این سرزمین سایه افکنده است. سرانجام و پس از کش و قوس های فراوان و عدم توافق بر سر آینده سیاسی این رژیم، سرزمین های اشغالی برای چهارمین مرتبه به استقبال انتخابات پارلمانی زود هنگام رفت، انتخاباتی که بیم آن می رفت که نه تنها راهکاری برای عبور از بحران ارائه ندهد، بلکه بر دامنه شکاف و نزاع در اسرائیل بیافزاید. ریشه تنش ها اما به مخالفت های گسترده با تداوم نخست وزیری بنیامین نتانیاهو باز می گردد. نتانیاهو که پیشتر و در دهه نود سه سال سکان کابینه اسرائیل را عهده دار بود، از سال 2009 تا به امروز نیز به این جایگاه تکیه زده و خیالی برای کناره گرفتن از قدرت در سر نمی پروراند.
حمایت تام و تمام حزب قدرتمند لیکود از وی از یک سو، و پرونده های مملو از فساد او از سوی دیگر، عمده گروه های چپ و راست اسرائیلی را در اتحاد بر سر کناره گیری نتانیاهو متحد ساخته است. با این وجود و بدلیل تکثیر عظیم سیاسی حاکم بر جریان های سیاسی اسرائیل، عملا مجالی برای تحقق این خواسته نمانده و انتخابات های پی در پی نیز نتوانسته رهگشای این چالش باشد، امری که ناکامی آن در خلال انتخابات اخیر نیز اثبات گردید.
برآورد فضای انتخاباتی حاکم بر اسرائیل پس از شمارش قاطع آرا، گواه آن است که نه تنها از میزان کرسی های نتانیاهو در کِنِسِت کاسته نشده، بلکه اندکی بر موقعیت سیاسی وی در پارلمان افزوده شده است. بر مبنای نتایج منتشره از شمارش بیش از ۹۳ درصد آرا، حزب لیکود در کنار حزب راست افراطی و جدید «صهیونیسم مذهبی» و مذهبییون ارتدوکس در دو حزب «شاس» و «اتحاد یهودیت توراتی» که از قبل از انتخابات حمایت خود را از ادامه نخست وزیری بنیامین نتانیاهو اعلام کردند، تنها ۵۲ کرسی از 120 کرسی کنست را کسب کرده است.
در سوی دیگر انتخابات اما، مخالفان نتانیاهو و حزب لیکود که عمده آن ها را احزاب چپ و میانه رو تشکیل می دهند، در مجموع ۵۷ کرسی پارلمان را از آن خود کرده اند. نتایج یاد شده گواه آن است که عملا راه تشکیل دولت ائتلافی بار دیگر به روی حزب نخست وزیر و مخالفان سیاسی وی بسته شده است. در این میان حزب راست افراطیِ «یامینا» به رهبری نفتالی بنت که هفت کرسی پارلمان را بدست آورد و حزب عربی منصور عباس با گرایش اسلامی که صاحب چهار کرسی از پارلمان شد در هیچیک از دو طیف هواداران و مخالفان بنیامین نتانیاهو و لیکود جای ندارند.
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1948 و در ادامه انضمام برخی از این سرزمین ها در خلال سال های پس از 1967 و 1973، شماری از اعراب فلسطینی در سرزمین های اشغالی مانده و تابعیت اسرائیل را اخذ نمودند. اعراب اسرائیلی قریب به بیست درصد از جامعه ده میلیونی اسرائیل را تشکیل می دهند. احزاب سیاسی عرب و جامعه آن ها عموما در قبال سیاست جاری در رژیم صهیونیستی موضعی منفعلانه اتخاذ کرده و از مشارکت در امور سیاسی پرهیز می نمایند. با این وجود، شماری از جریان ها و احزاب عربی، بدون مشارکت در دولت، در انتخابات پارلمانی حضور یافته و تعداد اندکی از کرسی های کِنِسِت را بدست می آورند.
برآیند نتایج چهارمین انتخابات پی در پی در سرزمین های اشغالی، اهمیت روز افزونی به یکی از جریان های عرب اسرائیلی داده است. حزب «جنبش اسلامی» به رهبری منصور عباس می تواند به کفه ای تبدیل شود که ائتلافش با هر گروه برای تشکیل دولت جدید تعیین کننده خواهد بود. جنبش اسلامی این بار در لیستی جدا از «لیست مشترک» احزاب عربی در انتخابات شرکت کرده است. «منصور عباس»، رئیس این جنبش، تأکید کرده که با جدا شدن از لیست مشترک می تواند نتایج بهتری را در انتخابات به دست آورد.
در انتخابات پیشین احزاب عربی ائتلافی تحت عنوان «لیست مشترک عربی» تشکیل دادند و رئیس این لیست، «ایمن عوده» گفت که این لیست با هدف تأثیرگذاری بر حیات سیاسی اسرائیل به نفع مسائل مربوط به صلح و برابری و دموکراسی تشکیل شده است. این اهداف باعث شد که اعراب به شرکت در انتخابات تشویق شوند و با حضور 64 درصدی خود 15 کرسی را به دست آورند و از نخست وزیری «بنی گانتس» حمایت کردند تا نتانیاهو به حکومت نرسد. اما این طرح با ائتلاف گانتس و نتانیاهو شکست خورد هرچند بعدا نتانیاهو به گانتس هم پشت کرد و در نتیجه کار به اجرای انتخابات مجدد کشید و نتانیاهو برای تضمین ماندن خود در حکومت در پی نابودی مخالفانش برآمد.
ماجرای جدایی عباس از لیست اعراب به چالش های وی با سایر گروه های عربی در خلال تصویب بودجه 2021 باز می گردد. جدایی او که نتانیاهو نیز در این مسیر کم تاثیر گذار نبود، جایگاه مهمی را برای او و حزبش در انتخابات کنونی ایجاد نموده است. اهمیت نقش احتمالی عباس از آن روست که او بر خلاف تمام احزاب عربی موجود در سرزمین های اشغالی، اعلام نموده که حزبش از موضع انفعال خارج شده و خواستار مشارکت در امور سیاسی اسرائیل است. عباس پیش از انتخابات و در مصاحبه با یک نشریه اسرائیلی تأکید کرده بود که افکار عمومی اعراب ساکن اسرائیل نشان می دهد که آنها انتظار دارند رهبرانشان در اداره حکومت سهیم شوند و «از حالت انفعالی و سروصدا کردن بی فایده» بیرون بیایند. او گفت که برای اثرگذاری در صحنه سیاسی باید وارد یک تعامل واقع بینانه با گزینه های موجود شد، «در اسرائیل حکومتی دست راستی حاکم است و اگر حقوق شهروندان عرب را مطالبه می کنیم باید سراغ حکومت برویم و با آن داد و ستد کنیم». وی افزود که قدرت سیاسی با در حاشیه نشستن و تماشاچی بودن به دست نمی آید بلکه باید وارد میدان شد و با مذاکره و چانه زنی به حقوق دست یافت.
اهمیت جایگاه منصور عباس و حزبش در آینده سیاسی اسرائیل تا بدان جاست که اسوشیتد پرس در گزارشی نوشت که بدنبال انتخاباتی که با نبردی جانانه حاصل شد، احتمال آن هست که نخست وزیر بعدی اسرائیل را یک عرب اسلامیست برگزیند.
برآورد تحولات سیاسی حاکم بر سرزمین های اشغالی گواه آن است، که این رژیم با بزرگترین بحران داخلی در سال های حیاتش روبرو شده است. تظاهرات روزانه مخالفین نتانیاهو در تل آویو، حیفا و قدس اشغالی و تاکید بر ضرورت اتمام دوره نخست وزیری وی و پیگیر شدن تخلفات اقتصادی او از سوی دادگاه اسرائیل از یک سو در کنار پیامدهای سنگین اقتصادی و اجتماعی ناشی از شیوع کرونا در سوی دیگر، موجب شکاف های گسترده در جامعه شده و عملا بحران گسترده ای را در سرزمین های اشغال موجب شده است.
ناظرین منطقهای پیرامون احتمالات پیشروی انتخابات و تشکیل دولت ائتلافی از سوی جریانهای مختلف سیاسی، سه سناریو را متصوراند. سه سناریویی که احتمال تحقق آنها متفاوت بوده و بر مبنای احتمال تحقق بیشتر به ترتیب از این قرارند:
سرزمینهای اشغالی در حالی در مارس 2021 به استقبال انتخابات جدید پارلمانی رفت، که انتخابات یاد شده، چهارمین انتخابات در خلال دو سال گذشته محسوب میشد. اکنون و با اعلام نتایج نهایی انتخابات و با توجه به شدت و حدت اختلافات حاکم در میان احزاب و جریانهای اسرائیلی و پافشاری نتانیاهو و هوادارانش در لیکود بر تداوم صدرات وی، آیندهی سیاسی مبهمی پیش روی رژیم صهیونیستی است. نقش قابل توجه احزاب عربی حاکم در پارلمان بویژه با توجه به مواضع اخیر منصور عباس و حزبش، بر ابهام فضای حاکم افزوده است. حضور احزاب و جریانهای متعدد در فرآیند انتخابات اسرائیل و استیلای اعراب بر حدود 10 درصد کُرسیهای پارلمان، عملا به چالشی برای تشکیل دولت ائتلاف در اسرائیل تبدیل شده و بیم آن میرود پس از ناکامی احزاب اسرائیلی و در راس آنها لیکود در کسب اکثریت آرا در انتخابات یاد شده، مجددا فضا برای برگزاری پنجمین انتخابات در سرزمینهای اشغالی مهیا گردد. وجود احزاب متعدد در سرزمین های اشغالی و انشعاب و انحلال های گسترده، موجب شده تا در خلال هفتاد و سه سال اخیر، هیچ حزبی نتواند به تنهایی اکثریت پارلمان را از آن خود نماید.
از بنیامین نتانیاهو به عنوان کیاسترین و هوشمندترین نخست وزیر تاریخ اسرائیل نام برده می شود. وی به عنوان تنها نخست وزیری در سرزمینهای اشغالی نام برده میشود که پس از 1948 بدنیا آمده و توانسته بیشتری سکان زمامداری را در سرزمینهای اشغالی از آن خود نماید.
فارغ از اتهامات منتسب به نتانیاهو و ناکامی وی در مهار کرونا، دستاوردهای تاریخی وی بسان کاتالیزوری میتواند زمینه بقای او در قدرت را فراهم آورد. نگاهی به انتخابات پانزده سال اخیر، گواه آن است که لیکود به رهبری وی، همواره در صدر کسب بیشترین آرای شهروندان اسرائیلی قرار داشته است. طرح مباحث رادیکال و افراطی و امنیتی ساختن فضای حاکم در این رژیم همواره و در مقاطع بحران به کمک او آمده است. تاکید بر خطر مفرط ایران، توانایی در جلب نظر مساعد آمریکا در انتقال سفارت این کشور از تلآویو به بیتالمقدس، مجاب ساختن واشنگتن در پذیرش حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان سوریه، تداوم شهرک سازی در اراضی کرانه باختری، طرح مسئله معامله قرن در دوران صدرات وی از سوی آمریکا، تاکید بر طرح بحران آفرین الحاق دره رود اردن به سرزمینهای اشغالی و نهایتا پذیرش موجودیت اسرائیلی از سوی امارات، بحرین، سودان و مراکش، آنچنان از اهمیت فزایندهای برخوردارند که بسیاری از صهیونیستهای افراطی را مجاب نمود تا رای خود را به سبد لیکود بریزند.
اکنون و با قرار گرفتن لیکود در صدر احزابی که توانسته اند آرای سرزمین های اشغالی را از آن خود نمایند. بر مبنای قانون، رئیس رژیم صهیونیستی ناگزیر است تا حق تشکیل کابینه را ابتدا در اختیار نتانیاهو قرار دهد. ید طولای نتانیاهو در ساخت و پاخت با فراکسیونهای کوچکتر و دادن امتیاز بدانها این احتمال را متصور ساخته تا اون بتواند دستکم نظر مساعد 61 عضو پارلمان را بدست آورده و دولت متزلزل را بنا سازد.
اشتهای بی حد و حصر نتانیاهو جهت تداوم ریاستش در دولت، به همان اندازه، انگیزه لازم را برای مخالفینش فراهم ساخته تا با در پیش گرفتن هر گونه ائتلافی، زمینه انقطاع ریاست او را بر دولت را مهیا سازند. از همین رو قابل تصور است که برخی فراکسیونهای دست راستی سکولار نظیر حزب نفتالی بِنِت نه تنها با یکدیگر متحد شده، بلکه دست آشتی را به سوی جریانهای میانهرو و چپگرا نیز دراز نموده و در راستای تحقق رویکرد همه علیه نتانیاهو، مانع از تداوم قدرت در دستان حزب لیکود گردند.
تعارضهای فکری فاحش میان جریانهای یاد شده، بویژه در رابطه با نحوه تعامل با طرف فلسطینی، شانس اندکی را برای تحقق چنین فرضیهای محتمل ساخته است. و در صورت شکل گیری ائتلاف یاد شده، دوام و بقای آن دیری نخواهد پایید.