به گزارش راهبرد معاصر؛ حدود سه سال بعد از خروج آمریکا از برجام و در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پایان دولت روحانی، مذاکراتی در وین در حال برگزاری است که این توافقنامه که صرفا بخاطر حضور ایران نابود نشد، مجددا احیا شود. برخلاف تصویری که مسئولان دولتی تلاش کردند از دلایل خروج آمریکا از این توافقنامه در جامعه ترسیم نمایند، دلیل اصلی این اتفاق روی کار آمدن رئیس جمهوری مانند «دونالد ترامپ» نبود بلکه این موضوع شدیدا ناشی از نامتوازن بودن این توافق بود، ایرادی که اگر در مذاکرات وین برطرف نشود، احتمالا این توافق عمری کوتاهتر و دستاوردی به مراتب کمتر و هزینه به مراتب بیشتری نسبت به برجام خواهد داشت. در پرونده «برجام نامه» می خواهیم به بررسی این موضوع بپردازیم که چگونه می توان امکان رفع تحریم ها و انتقاع اقتصادی ایران همزمان با احیای برجام فراهم شود، اتفاقی که با توجه به عجله انتخاباتی دولت، تحقق آن فعلا دور از ذهن به نظر میرسد:
مهمترین هدف مسئولان کشورمان از توافق هستهای با 5 + 1، برداشتن تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران بود. اما برجام از دست یافتن به این هدف ناکام ماند و همین موضوع منجر به این شد که ولی الله سیف رئیس کل وقت بانک مرکزی از تعبیر «تقریبا هیچ» درباره دستاوردهای اجرای برجام استفاده نماید.
بعد از حاصل شدن برجام و انجام گرفتن تمامی تعهدات ایران و تایید آنها توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی و برخلاف انتظاری که میرفت، روابط بانکی ایران به شرایط قبل از تحریم بازنگشت و تنها بانکهای کوچک و متوسط حاضر به همکاری با ایران شدند. فقدان روابط بانکی و مالی مناسب مانع از انتفاع واقعی ایران از برجام شده بود، چرا که بدون روابط بانکی انتقال داراییها به داخل کشور همچنان با مشکل مواجه شد. همچنین ریسک سرمایهگذاری در ایران همچنان بالا نگه داشته شد و به جز چند کشور معدود، دیگران از ورود جدی به بازار ایران خودداری کردند.
*ضعف ساختاری برجام، مانع انتفاع ایران
هر چند دولتمردان عدم انتفاع ایران از برجام را به پای ترامپ مینویسند و میگویند اگر وی دیوانه بازی در نمیآورد، برجام در حال کار کردن بود؛ اما واقعیت این است که دولت اوباما نیز در حال کارشکنی بود و مقامات ایرانی بابت اینکه دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا (OFAC) در دستورالعملهای خود همچنان ریسک کار کردن با ایران را بالا نگه میداشت، ابراز نارضایتی میکردند.
در مورد عدم انتفاع ایران از برجام، دلایل متعددی را میتوان برشمرد ولی به صورت خلاصه، ساختار ضعیف برجام دست طرف مقابل را برای کارشکنی و شانه خالی کردن از زیر تعهداتش باز میگذاشت. به همین دلیل میتوان گفت بخشی از این دلایل به ضعف ساختاری برجام باز میگردد.
*ابعاد مختلف عدم توازن در تعهدات ایران و آمریکا در برجام
یکی از این ضعفهای ساختاری، عدم توازن در تعهدات است. یکی از ابعاد عدم توازن در تعهدات نیز توالی انجام دادن آنها است. طبق برجام، ابتدا ایران باید تمام تعهدات خود را انجام میداد و سپس بعد از راستیآزمایی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دیگران شروع به اجرای تعهدات خودشان میکردند.
مهمتر اینکه برای راستیآزمایی تعهدات ایران، آژانس بینالمللی انرژی اتمی حضور داشت، اما برای راستیآزمایی تعهدات دیگران نهادی وجود نداشت. در غیاب راستیآزمایی تعهدات آمریکا، این کشور اقدام به کارشکنی در اجرای تعهدات خود نمود و تلاش کرد فضای اقتصادی علیه ایران را همچنان منفی نگهدارد.
از طرف دیگر جنس تعهدات هم باید مدنظر قرار بگیرد. برخی از تعهدات ایران در برجام بازگشتناپذیر بود؛ مانند آنچه که در رابطه با راکتور آب سنگین اراک اتفاق افتاد و طراحی آن از یک راکتوری که سوخت اورانیوم طبیعی مصرف میکرد به راکتوری که سوخت اورانیوم غنیسازی شده مصرف میکند تغییر پیدا کرد. اما این تغییر قابل بازگشت نیست و طبق جمعبندی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس نهم نمیتوان راکتور را به طراحی قبلی باز گرداند. این در حالی است که طرف مقابل میتواند با یک دستور اجرایی، هر تحریمی را که برداشته بود، باز گرداند.
*چگونه میتوان در تعهدات طرفین برجام توازن ایجاد کرد؟
اکنون که مذاکراتی با 4 + 1 با هدف بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریمها در وین وجود دارد، این ضعفهای ساختاری بایستی برطرف شود. در تعهدات طرفین بایستی توزان وجود داشته باشد و باید «تعهد در برابر تعهد» باشد؛ در غیر این صورت تکرار تاریخ یعنی عدم انتفاع واقعی ایران از برجام و دستاورد «تقریبا هیچ» کشورمان از این توافق، حتمی خواهد بود.
*تعریف آمریکایی ها از «تعهد در برابر تعهد» چیست؟
به گزارش فارس، مقامات آمریکایی در رابطه با «تعهد در برابر تعهد» تعریف خود را دارند. به عنوان مثال، اخیرا کریستین امانپور مجری سی.ان.ان در مصاحبهای از جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن پرسید: «خوب منظور شما از تعهد در برابر تعهد چیست؟ برای ما تصویر روشن تری از این موضوع ارائه دهید؟ آیا این دو موضوع در یک لحظه و به صورت همزمان انجام خواهد شد یا اینکه شما اول از آنها (ایران) خواهید خواست که کاری در ابتدا انجام دهند؟ آیا آنها از شما میخواهند که اول کاری انجام دهید؟». جیک سالیوان هم در پاسخ به این سوال گفت: «کریستین! اینجا واقعا دو موضوع وجود دارد: و موضوع اول، این موضوع کلی و اساسی است که یعنی اینکه چه تحریمهایی برداشته خواهند شد و در ازای آن چه محدودیتهای هستهای را ایران خواهد پذیرفت با توجه به این موضوع که آنها از پایبندی (به برجام) بسیار جدا شدهاند. و موضوع دوم، ترتیب و توالی این اقدامات است. ما در حال حاضر روی دو موضوع کلی و اساسی تمرکز کردهایم و ما (بعدا) به سمت توالی و ترتیب این اقدامات خواهیم رفت اما من در تلویزیون درباره آن مذاکره نخواهم کرد اما فقط این را میگویم که ایالات متحده قرار نیست هیچ اقدامی در این موضوع انجام بدهد مگر آنکه ما از سوی ایران مطمئن شویم که برای بازگرداندن برنامه هستهای خود به محدودیتهای زمان توافق هستهای ایران آمادگی داشته باشد».
*دو ویژگی اصلی تعریف ایران از «تعهد در برابر تعهد»
در واقع، «تعهد در برابر تعهد»ی که مقامات آمریکایی از آن سخن میگویند، در راستای کارشکنی و خدعه در برداشتن تحریمهاست. به همین دلیل طرف ایرانی باید تلاش نماید طرف مقابل را برای پذیرش تعریف خود از «تعهد در برابر تعهد» مجاب نماید. ویژگی هایی این تعریف عبارتست از:
الف- از آنجا که آمریکا ابتدا کارشکنی کرد و از برجام خارج شد، این آمریکا است که ابتدا باید به منظور اعتمادزایی تعهدات خود را انجام بدهد و ایران هم باید راستیآزمایی نماید. راستیآزمایی تا حدودی میتواند در مقابل آمریکا در جهت جلوگیری از کارشکنی و خدعه در اجرای تعهدات خود بازدارندگی ایجاد نماید.
ب- از آنجایی که در متن برجام آمده است که هدف از اجرای این توافق، عادیسازی روابط تجارت خارجی ایران با دیگر کشورهاست، به همین دلیل آمریکا باید تمام تحریمها را لغو نماید. در نتیجه، ساختن ادبیات و کلیدواژههایی مانند «تحریمهای مرتبط با هستهای» یا «تحریمهای سازوگار با برجام» با هدف خدعه برای حفظ ساختار تحریمها صورت میگیرد و طرف ایرانی مذاکره کننده باید کاملا نسبت به این ادبیاتسازیها حساس باشد.
*چرا ایران می تواند آمریکا را مجاب به پذیرش تعریف خود از «تعهد در برابر تعهد» نماید؟
اما در رابطه با اینکه آیا ایران در شرایط و موقعیتی قرار دارد که بتواند طرف مقابل را مجاب به پذیرش تعریف خود از «تعهد در برابر تعهد» نماید، باید یک سری عوامل، مد نظر قرار بگیرد. مهمترین عامل، زمان است چرا که گذشت زمان به ضرر آمریکا و به نفع ایران است. با توجه به آمارهای صادرات نفتی و غیرنفتی، وضعیت تجارت خارجی ایران رو به بهبود است. همچنین ایران برنامههای هستهای، موشکی و منطقهای خود را گسترش داده است. از طرف دیگر با روی کار آمدن یک دولت تازه نفس، این انتظار میرود که برخی سومدیریتها و مشکلات اجرایی در سراشیب برطرف شدن قرار بگیرد.
از آن طرف هم وضعیت اقتصادی آمریکا رو به افول است و این کشور با بحرانهای متعدد داخلی دست و پنجه نرم میکند. همچنین آمریکا در حال خروج نظامی از منطقه است و این اقدام فشار تحریمها را به مراتب تضعیف خواهد کرد. تیم مذاکراه کننده ایرانی اگر بر سر تعریف خود از «تعهد در برابر تعهد» بایستد و از آن کوتاه نیاید، در آینده نه چندان دور نتایج امیدوار کنندهای برای اقتصاد کشور به بار خواهد آورد./ فارس