به گزارش راهبرد معاصر؛ بخشی از گفتگوی نشریه مسیر با امیرعبداللهیان، معاون سابق عربی آفریقایی وزارت امور خارجه درباره ماجرای ائتلاف با روسیه است در سال ۹۸ انجام شده است. این متن با برخی توضیحات جدید توسط امیرعبداللهیان، در خبرگزاری فارس منتشر میشود.
متن این گفتوگو به شرح ذیل است:
یکی دیگر از برهههای حساس که نیازمند یک تصمیم و عزم راهبردی از سوی جمهوری اسلامی ایران بود. قطعاً یکی از مهمترین اتفاقهای بحران سوریه، تشکیل ائتلاف جبههی مقاومت و روسیه بود. این ائتلاف چگونه شکل گرفت؟
اولین و مهمترین نکته در مورد سوریه این است که اگر موضع قاطع و صریح حضرت آقا نسبت به اهمیت راهبردی این کشور برای حفظ امنیت ملی کشور و امنیت منطقه، با توجه به نقشهی کلان و خطرناکح آمریکا نبود، این موفقیت در به دست نمیآمد؛ چون برخی از بزرگان ما از نظامیان گرفته تا سیاسیون حتی افراد پابهرکاب ما در حوزهی مقاومت در یک مقاطع سختی دچار تشکیک و تردید شده بودند که اگر نگاه و دستورها و هشدارهای صریح ایشان نبود، به جرئت میتوانم بگویم که ما در همان یک سال اول، حوزهی استراتژیک سوریه در غرب آسیا را از دست داده بودیم و روند تجزیه کشورهای منطقه کلید می¬خورد. بارها بعضی رهبران منطقه به من میگفتند که شما چه اطمینانی دارید که اینقدر محکم حرف میزنید؟ دنیا علیه سوریه است؛ مگر شما میتوانید یکتنه بایستید؟
البته توجه رهبر انقلاب تنها به سطوح راهبردی و کلان منطقه معطوف نبود. ایشان دغدغهی ملت و مردم سوریه را بواقع داشتند. وقتی بحران سوریه در سال 2011 میلادی شروع شد، از اولین توصیههای رهبر انقلاب این بود که مردم خط قرمز ما هستند. شما ببینید، در زمانی که از نظر راهبردی و سطح کلان، اهمیت مسئلهی سوریه برای ما، بسیار بالا بود، اما در نیت و فکر حضرت آقا کشته شدن احتمالی یک مظلوم در سوریه، خط قرمز است.
اما دربارهی ائتلاف با روسیه باید گفت جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی در توجیه و شناخت روسیه نسبت به واقعیتهای سوریه برای استمرار حمایتهای بینالمللی، نظامی و رسانهای این کشور در مبارزه با داعش داشت. وقتی تصمیم نظام این شد که روسیه را هم بیاوریم پای کار، تأکید حضرت آقا به فرماندهان عالیرتبهی نظامی ما این بود که ضمن هماهنگی با دولت سوریه و توجه به شرایط و درخواست آنها، خوب است که نیروی هوایی روسیه برای کمک به مبارزه با داعش به کمک سوریه بیاید. اما خب روسها به این راحتی پای کار نمیآمدند. قرار شد در همه سطوح سیاسی، امنیتی و نظامی با روسها و با هدف توجیه و اقناع آنها گفتگو کنیم. من یادم است وقتی برای اولین مذاکره رفتیم تا روسها را متقاعد کنیم، با نمایندهی آقای پوتین در امور خاورمیانه آقای میخائیل باگدانُف دیدار کردم. به او گفتم ما میخواهیم شما جدی تر پای کار سوریه بیایید چراکه آمریکاییها و اروپاییها که در لیبی فریب دادند و متحدتان را از دست دادید، اقلاً در سوریه بیایید و متحد خود را حفظ کنید. آنروزها آقای پوتین تردید داشت.
خیلی در مذاکرات چکشکاری شد و در نهایت یک مذاکره هم در سطح عالی توسط سردار سلیمانی با آقای پوتین در مسکو انجام شد. در این ملاقات طولانی سردار سلیمانی شرایط ژئواستراتژیک سوریه و منطقه را تشریح میکند و گوشهای از هنر اعجابانگیز خود را به نمایش میگذارد. لذا روسها به این تصمیم رسیدند. سردار سلیمانی توانست آقای پوتین را مجاب نماید و البته آقای پوتین هم فرد باهوشی است و شرایط را بدستی درک کرد.
در نهایت چگونه روسها حاضر شدند در سوریه به تلاشهای ایران بپیوندند؟
بواقع آن چیزی که روسها را به این نتیجه رساند، باور روسها به نگاه حضرت آقا بود. وقتی آقای پوتین از آخرین سفر خود به ایران در آن مقطع برگشت، ارزیابیاش از این سفر و دیدار با رهبر انقلاب را در جمع مقامات عالیرتبهی روس ارائه داد و آن این بود که تصمیم من این است که با این ایران باید کار کرد. این حرف آقای پوتین است بعد از آخرین سفری که از ایران برمیگردد.
در مذاکرات با آقای باگدانُف، وقتی ایشان گفت چه کسی میخواهد هزینهی این کار را تأمین کند، به ایشان گفتم آقای باگدانُف! آقای پوتین میگوید من میخواهم روسیه را به اقتدار برگردانم و به دنبال روسیهی مقتدر هستم. شما آیا میخواهید برای اقتدار روسیه هزینه بکنید یا نه؟ اگر نمیخواهید هزینه کنید، خب مثل لیبی، می¬شود، یا مثل خروج سوریه از مصرِ انور سادات، مگر شما میتوانید به روسیهی مقتدر برگردید و برای آن هیچ هزینهای نکنید؟ اما به نظر من، رمز اینکه آقای پوتین تصمیم گرفت به بحران سوریه ورود کند، این بود که پایداری و ثبات قدم حضرت آقا را در رفتار عملی جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد و جلسه وی با سردار سلیمانی وی را تشویق و متقاعد کرد.
در نهایت چگونه آقای پوتین به این تصمیم رسید؟
اجازه دهید پاسخ به این سؤال را هم از زبان یک مقام ارشد روسیه بدهم. من از او همین سؤال را کردم که چه باعث شد آقای پوتین بپذیرد پای این کار بیاید و الان هم میبینید که وارد چه موضوع قیمتیای شدهاید و در چه دستاورد بزرگی سهیم شدهاید. ایشان گفت ما خیلی بحث کردیم و این بحثها تا سطح آقای پوتین هم رسید. اگر جمعبندی ما این میشد که خیلی نمیشود به رهبری در ایران و به تصمیماتی که در عالیترین سطح در ایران گرفته میشود اعتماد کرد، ما واقعاً حاضر نمیشدیم بیاییم. ولی در جمعبندیهایمان و در گزارش نهایی که نزد آقای پوتین رفت و منجر به تصمیم رئیسجمهور شد این بود که میشود این اعتماد قوی را به رهبری در ایران داشت. طرف روس گفت آمریکا اولاً از ما خواسته که بیایید توافق کنید تا آقای بشار اسد برود و در عوض ما حضور شما را در سوریه به رسمیت میشناسیم. دوم اینکه شما از ارتباط خوبتان با ایرانیها استفاده کنید و آنها را هم قانع کنید تا همراهی کنند که بشار اسد برود و در عوض به ایرانیها هم بگویید که منافع شما را هم لحاظ میکنیم.
این مقام افزود: ما اتفاقات و تحولات منطقه را در سه دههی گذشته بررسی کردیم و دیدیم هرجا جمهوری اسلامی ایران روی موضوعی ایستاده، آمریکاییها در نهایت عقب نشستند. گفتیم خب چه تضمینی وجود دارد که ما الان برویم به آقای بشار اسد بگوییم برو درحالیکه جمهوری اسلامی ایران محکم پشت او بایستد و او هم در آخر بماند. گفتیم اگر برویم خودمان را با ایران و بشار اسد طرف بکنیم و از ایران هم بخواهیم از رئیسجمهور سوریه حمایت نکند و به آقای اسد هم بگوییم یک زندگی راحت برایت فراهم میکنیم و تو هم برو، چه اتفاقی میافتد؟ ایرانیها ثابت کردند در عراق، در افغانستان، در فلسطین، در لبنان و در دیگر پروندههای مختلف، وقتی یک تصمیم راهبردی میگیرند، محکم میایستند و از متحدشان دفاع میکنند.
فردا اگر بشار اسد ایستاد، از یک طرف بشار اسد را از دست دادهایم و از طرف دیگر، جمهوری اسلامی ایران را؛ یعنی دو متحد خودمان را در منطقه از دست دادهایم. متأسفانه جریان غرب¬گرا در ایران، سیاست خارجی را از ریل، تعامل متوازن با همه بخش¬های جهان خارج کرده است.
دو دلیل مهم دیگر آقای پوتین برای حضور در سوریه که از زبان مقامات روسی شنیدم این بود که اولاً قاطعیت و ثانیاً شجاعت رهبر انقلاب بر روی ایشان تأثیر بسزایی گذاشته است.
جریان غربگرا و منتقدین سیاستهای منطقهای ایران خیلی تلاش کردند تا جمهوری اسلامی را متهم به بازی کردن در زمین روسیه کنند. نظر شما چیست؟
البته طبیعی است که روسیه هم برای منافع خود وارد سوریه شد اما این تصویرسازیها غلط و نادرست است. روسیه با همهی این فراز و نشیبها پذیرفت که بیاید و محاسبهی پول را نکند. نگاه حضرت آقا یک نگاه استراتژیک و راهبردی است که تکلیف را روشن میکند. لذا با توجه به دستورات راهبردی حضرت آقا در تمام مراحل کار، حتی در قرارگاه مشترک نظامی در سوریه، حواس نظامیهای ما جمع بود که ضمن اینکه داریم یک کار راهبردی و استراتژیک با هم انجام میدهیم، این را دیگران بدانند که این زمین بازیای است که دست برتر را در آن، جمهوری اسلامی ایران با نقشآفرینی فعال رهبری، دولت و ارتش سوریه دارد. امروز اگر شما از روسها بپرسید، میگویند موفقترین پروندهی همکاری تهران و مسکو در چهل سال گذشته، پروندهی سوریه بوده است. یعنی این پرونده برای روسها هم ارزش افزوده داشته است. به همین دلیل در سایر پروندههای منطقهای، روسها همیشه یک حساب ویژهای برای جمهوری اسلامی ایران باز میکنند.
خاطرهی جالبی بگویم؛ از ابتدای بحران یمن، هرچه با آقای باگدانُف و تیمش صحبت میکردیم که شما بیایید با این انصارالله و حوثیها ارتباط داشته باشید، میگفتند ما با منصور هادی ارتباط داریم و با سایر گروه ها هم در تماسیم. مدتی گذشت و روسها دیدند که هرچه عربستان و امارات به اینها میگویند که ما مثلاً بهزودی و فردا و در عملیات بعدی صنعا را میگیریم، اما موفق نمیشوند. عربستان، امارات، انگلیس، رژیم صهیونیستی، آمریکا و یک جبههی عظیم از کشورهای عربی تلاش میکنند اما روزبهروز توسعهی فعالیتهای انصارالله و متحدینش در یمن و موفقیت آنها در مقابله با تجاوز سعودی بیشتر میشود و آنها در موضع ضعف قرار میگیرند. کار به جایی رسید که یک روز آقای باگدانُف تلفن کرد و گفت میخواهم بیایم ایران تا اگر موافقید راجع به یمن هم با هم صحبتی بکنیم. وقتی آمد دیدم یکی از درخواست های آقای باگدانُف این است که ارتباط بیشتری با انصارالله در یمن بگیرند، چراکه آنها یک واقعیت مهمی در جامعهی یمن هستند./تسنیم