به گزارش راهبرد معاصر ، پاسخ در ترکیب سنی کابینه است. نه اینکه از جوان گرایی بخواهم دفاع کنم، نه. صرفا تحلیل میکنم چرا کل ساختار اجرایی کشور در گل گیر کرده است. اما چرا با وزرای جوان و بی تجربه دهه شصت توانستیم دوران سخت جنگ را آنهم در اولین سالهای یک انقلاب را پشت سربگذاریم اما با وزرای باتجربه فعلی نمی توانیم؟
سه ریشه اصلی در عاملان اجرایی که باعث عدم تصمیم گیری شده:
1.بالارفتن سن کابینه نسبت به دهه شصت
2.پرونده های مختلف تشکیل شده برای افراد با تجربه تر و در نتیجه دست به عصا شدن آنها
3. مهمتر از همه، تله تجربه: توهم دانش و بستن چشمها و گوش ها
1.بالارفتن سن ارتباط مستقیم با بالارفتن محافظه کاری دارد. وزارت در کشورهای توسعه نیافته نیاز به جسارت و شجاعت دارد نه محافظه کاری.
2.موارد تصمیم گیری بیشتر در طی سالیان متمادی یعنی امکان مرتکب شدن خطای بیشتر. هر خطایی هم در گذشته یعنی یک نقطه فشار بر یک وزیر خوب و تبدیل کردن او به یک وزیر خنثی در حال
3.گرفتار شدن در تله تجربه: وزرای جوان و بی تجربه دهه 60 بهترین مشاوران و معاونان را انتخاب میکردند که آنها را به چالش می کشیدند چون می دانستند بلد نیستند اما وزرای با تجربه دهه 90 تصور میکنند چون چند دهه وزیر و معاون وزیر بوده اند (در موضع وزارت بوده اند) درنتیجه فهم کاملی هم از آن حوزه پیدا کرده اند. در نتیجه معاونان و مشاوران تاییدکننده خودشان را انتخاب میکنند! آنها بین فهم و در موضوع بودن خلط کرده اند.
چاره ای جز تغییرات بنیادین نداریم. در غالب کشورهای دنیا هم معمولا اجازه نمی دهند فردی بیش از دو دوره وزیر باشد. به همین دلایلی که عرض شد وزیر باید در یک یا حداکثر دو دوره خدمتش را به کشور بکند و کنار برود و در مقام مشاور ایفای مسئولیت کند. با این شرایط تصمیم گیری ممتنع و غیرممکن شده و احتمال رفتن به سمت راهکارهای نامتعارف که نیاز شرایط نامتعارف فعلی است کم می شود.
صادق الحسینی