به گزارش راهبرد معاصر؛ همه ماجرا از آن جا شروع شد که شنبه هفته جاری، به شهادت رسیدن یک روحانی همدانی مقابل حوزهی علمیهی همدان، آن هم به ضرب گلولهی افراد ناشناس خبرساز شد. «مصطفی قاسمی» طلبه ۴۶سالهای بود که در کوچهی آخوند ملاعلی معصومی همدانی و در مقابل مدرسه حوزه علمیه آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در خیابان شهدای همدان با ضرب دو گلوله کشته شد و بعد هم ضاربان مسلح متواری شدند. فردای آن روز، مرکز اطلاعرسانی ناجا اعلام کرد که عامل شهادت روحانی همدانی در درگیری با مأموران پلیس به هلاکت رسیده است؛ «در پی شلیک گلوله به سمت یک روحانی و به قتل رساندن وی از سوی یکی از اوباش سابقهدار در همدان، تیمی ویژه از مأموران پلیس برای رسیدگی به موضوع وارد عمل شدند. در ادامه، با شناسایی و دستگیری تعدادی از همدستان متهم اصلی، عامل اصلی این جنایت نیز شناسایی شد و حوالی ساعت پنج صبح امروز (یکشنبه، ۸ اردیبهشت) در درگیری مسلحانه با مأموران پلیس کشته شد».
پس از این اتفاق عده ای با تمرکز بر مبحث ظهور خشونتهای اجتماعی به ارائه تحلیل پرداختهاند و عده ای دیگر با نگاه آسیبشناسانه خواستار تمرکز جدیتر نهادهای متولی بر مسئله فضای مجازی بودهاند. در حوزه آسیب شناسی یک طیف قائل به اصلاح عملکرد وجه نظارتی پلیس شده و طیف دیگر قائل به ساختارمند شدن مدیریت فضای مجازی شده است. در واقع خاتمه هر دو جریان به مسئله مدیریت فضای مجازی بازمیگردد؛ این گزاره بدان شرطی است که مسئله نظارت پلیس تلاشی برای کمرنگ شدن مسئله گشت ارشاد و دیگر وظایف ذاتی پلیس نباشد.
این نظارت از وظایف ذاتی هر نظام سیاسی است چرا که حتی شبکه های پرمخاطب اجتماعی همچون اینستاگرام و توئیتر تا کنون چندین بار به انحاء مختلف مسئله نظارت و محدودیت محتوا در شبکه های اجتماعی را با تحریم سرداران سپاه و سیدحسن نصراله نشان داده است. فلذاست که مسئولان عالی به ویژه شورای عالی فضای مجازی نظارت ویژه بر فضای مجازی داشته باشد و کمی سامان بدان ببخشد.
هم چنین این گونه نیست که با مدیریت محتوا بتوان امثال چنین خشونت هایی را مانع شد چرا که اولا در خود آمریکا موارد بدتر از شهادت طلبه_همدانی پیش آمده است: ۱) زمستان 97، ۱۷نفر در یک دبیرستان در فلوریدا کشته شدند. قاتل قبلا در اینستاگرام تعدادی عکس با اسلحه و حیوانات مرده گذاشته بود و در یوتیوب گفته بوده "دارم تیرانداز حرفهای مدرسه میشم" 2) کسی که در ماجرای شارلوتسویل با ماشین از روی معترضین رد شده بود، که منجر به کشتهشدن ۱ نفر شده بود، چند ماه پیش از آن عکسی در مورد زیرگرفتن مردم با ماشین در اینستاگرام پست کرده بوده.
سامان بخشیدن و رسیدن به یک سیاست واحد و هماهنگ در نوع مواجهه با فضای مجازی مسئله اصلی است که نباید با آن برخورد سیاسی و حزبی شود.
سردرگمی و واکنش منفعلانه در برابر دنیای متهور نو
فقدان نیاز حقیقی باعث می شود تا آن تکنولوژی یا ابزار نه در جایگاه حقیقی و برای برآوردن کارکردی که در جامعه موطن خود آن را محقق می سازد، بلکه با پیش کشیدن نیازهای کاذب و ای بسا همراه با کژ کارکردهای مورد استعمال قرار گیرد. مسئله ناکارآمدی سلبریتیها و عدم توجه به حساسیتهای مردمی از سوی اینان نمونه بارز کژتابی در استفاده از فضای مجازی است. قائله اخیر مهناز افشار نمود عینی در ماجرای شهات طلبه همدانی است.
ایضا، فقدان یک برنامه ریزی صحیح، عدم شناخت و درک ماهیت فراگیر رسانه های مدرن، فقدان سیاست گذاری مبتنی بر آینده پژوهی و از همه مهمتر اینکه مسیر تحول تکنولوژی به کلی در خارج از حیطه مدیریت و برنامهریزی ماست، همه و همه باعث می شوند تا مواجهه سیاسی، در رویکردی حزبگرا بخش قالب و عمده سیاست های فرهنگی دولت را تشکیل بدهد. همچنین فقدان هر گونه نوآوری فرهنگی و فراهم آوردن تکنولوژی بومی در بستر مقتضیات فرهنگ بومی و به عبارت بهتر عدم نیاز آفرینی فرهنگی در قالب فرهنگ ایرانی اسلامی و یا پاسخگویی مناسب به آنها را باید افزود.
بنابراین در اولین گام از آنجایی که نمیدانیم فضای مجازی چه قدرت تکنولوژیکی را پشتیبان خود میبیند و در آینده به کدام سمت و سو می رود و چه ابعادی از زندگی انسان را تحت سیطره خود در می آورد، و شبیه سازی های ما در بهره گیری از این فضا نیز مبتنی بر همان نیازهایی است که چنین رسانه هایی را پدیدار شده است و در نتیجه پاسخ های ارائه شده نیز از الزامات و اقتضائات تکنولوژیک آن مستثنی نشده است، عملاً عملکردی منفعلانه از سوی متولیان امر در پیش گرفته میشود.
در حقیقت حتی اگر برنامهریزیها و سیاستگذاریهای ما بر سبیل صحیح هم باشد از آنجایی که مسیر تحولات تکنولوژیک در جایی خارج از حیطه دسترسی های ما قرار دارد و در بستر فرهنگی دیگری زاده میشود و با سرعتی بنیان برافکن همه جوامع را در می نوردد، به لحاظ فرهنگی ما همواره نسبت به آن تاخیر قابل ملاحظه ای داریم و تا دریابیم به کدام سیل بنیان برافکن دچار بحران شدهایم اساساً تاثیرات مخرب هجوم فرهنگی آن که امروز به طور قطع و یقین بخش اصلی هجمه علیه جامعه ایران را تشکیل میدهد، آشکار گردیده است. بنابراین لزوم راه اندازی شبکه ملی اطلاعات ضروری مینماید.
کشمکش سیاسی در عرصه فرهنگ
دومین نکته در باب سیاست گذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی به صورت عام، و سیاست گذاری فرهنگی در عرصه فضای مجازی به صورت خاص، وجود دستگاههای مختلف موازی است که هر کدام ساز جداگانهای را کوک می کنند. به عنوان مثال دولت تداوم حیات سیاسی و تحقق منویات فرهنگیاش را در گرو گسترش همین فضای از هم گسیخته مجازی میبیند و فارغ از هرگونه تصرف محتوایی یا سیاستگذاری آینده نگرانه، زیرساختهای فنی را به نحو گستردهای گسترش میدهد و عملاً جاده را برای هجوم فراگیرتر فراهم میآورد. در نقطه مقابل نهادهای قضایی با درک تهدیداتی که از این ناحیه در وقوع برخی رخدادهای سیاسی و یا امنیتی خود را نشان دادهاند، به ضرورت ساماندهی در این عرصه پی میبرند و سیاستهای محدودیتساز را در پیش میگیرند، حال آنکه تکنولوژی محدودیت ساز آنها، در مقابل تکنولوژی به روز تر و کارآمدتر صاحبان و تصمیمگیران فضای مجازی که امکان دور زدن این محدودیت ها و شکستن حصار های فیلترینگ را فراهم می آورد، محکوم به ناکارآمدی خواهد بود. در اثر تضاد دولتی- قضائی، ناهماهنگی ها، سردرگمی ها و تحلیل های صرفاً برآمده از مسائل سیاسی در فقدان یک درک صحیح از عمق فرهنگی مسئله است که به عنوان مثال در عرصه مواجهه با پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی نوعی ولنگاری و انفعال مشاهده می شود؛ ابتدا با تبلیغ خطر امنیتی نرم افزار «وایبر» کوچه مجازی ایرانی ها به «تلگرام» رقم می خورد و پس از چند سال ظاهراً خطر امنیتی تلگرام برای ما آشکار میشود و سعی در ترویج پیام رسان های داخلی می شود حالا هم که تلگرام طلایی.
این همه در حالی رقم میخورد که دولت به عنوان مجری تصمیم های کلان جامعه که خود علاوه بر حضور پررنگ در نهادهای سیاست گذار فرهنگی نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی، قدرت تصمیم گیری مستقل را نیز دارد، در اقدامی که خطرات فرهنگی اش به شدت عمق لایه های فرهنگی جامعه را هدف قرار می دهد و البته آن ها یا آن را درک نمی کنند یا ضرورتی به درک آن را احساس نمی کنند، اما حداقل مخاطرات سیاسی و امنیتی اش بعد از چندی دامنگیر خود دولت نیز می شود، در اقدامی عجیب، زیرساخت فنی و پهنای باند گسترده ای را در اختیار این پیام رسانها قرار داده بود.
فهم مهندسی زده از فرهنگ و سیاست گذاری فنی در فضای مجازی
به نظر می رسد آنچه وجه همت مسئولان طی سالهای اخیر بوده، عمدتاً مباحث فنی و زیرساختی مرتبط با آنها بوده است. و کمتر توجه ای به ابعاد معنایی فرهنگ در این بستر و اینکه برای تأمین محتوای آن چه سیاستی را باید در پیش بگیریم تا حداقل بتوان مخاطرات آن را کم کرد شده است. در یک کلام در اینجا نیز این نگاه تکنولوژیک و مهندسی زده از فرهنگ مقدم بر همه چیز است.
بنابراین بیسبب نیست که معاون فناوری اطلاعات قوه قضاییه با اشاره به قتل طلبه همدانی میگوید: رهاشدگی و بیانضباطی در فضای مجازی وجود دارد.
به همین سبب نیاز به سرمایهگذاری در حوزه فضای مجازی داریم و اولین سرمایهگذاری هم توجه مدیران ارشد اجرایی به این حوزه است تا از این رهاشدگی و بیانضباطی در دو بعد فنی و محتوایی خارج شود.