به گزارش راهبرد معاصر؛ گروه طالبان در یکی دو هفته گذشته با سرعت حیرت آوری همه ی مراکز نظامی، شهرستانها و مراکز استانهای بزرگ حتی تا تصرف کابل پیش رفتند. آنچه در دو هفته اخیر در تصرف شهرهای بزرگ و پایتخت افغانستان توسط طالبان مشاهده شد را می توان به اتفاقاتی نسبت داد که در چارچوب توافق دوحه صورت گرفته است.
وقایع این روزهای افغانستان، خروج رئیس جمهور افغانستان از کشور و تصرف این کشور به دست نیروهای طالبان، خارج از توافق دوحه نیست. آمریکایی ها خارج از توافق دوحه فعالیت هایی داشتند که در موارد در نظر گرفته شده، دخالت هایی داشته اند اما روی کار آمدن دولتی با هیات حاکمه طالبان موضوعی است که بی تردید ناشی از توافقات پشت پرده در نشست دوحه است. به نظر می رسد ماحصل نشست دوحه که این روزها خروجی آن مشاهده می شود تشکیل عمارت اسلامی در افغانستان به دست طالبان است.
در عین حال دو نکته قابل تامل است. به احتمال قوی مبنای توافق اولیه، حضور طالبان در کنار دولت آقای اشرف غنی برای برعهده گرفتن بخشی از حکومت داری بوده است، به این معنا که در توافق اولیه قراری برای واگذاری همه قدرت به طالبان صورت نگرفته یا اینکه طالبان یکه تاز میدان و قدرت اصلی افغانستان باشد. در حالی که در عمل طالبان راه حل نظامی را در پیش گرفت و دولت آقای اشرف غنی با از هم پاشیده شدن و فرار رئیس جمهور راه را برای حضور طالبان در عرصه قدرت باز کرد.
اگر موضوع را از این زاویه مورد بررسی قرار دهیم می توان گفت بخش هایی از توافق عملیاتی شده در دوحه به منصه ظهور رسیده و بخش هایی نیز خارج از توافق در حال وقوع و شکل گیری است، مثل تصرف کابل و سایر استان های کشور توسط طالبان.
به نظر می رسد آنچه در نشست دوحه به عنوان توافق اولیه صورت گرفته تشکیل دولت موقت برای حضور همه ی گروه های قومی و مذهبی و شراکت آنها در عرصه قدرت سیاسی بوده است. در توافق دوحه موضوعاتی مثل حقوق و آزادی زنان مد نظر قرار داده شد اما در حرکت کنونی طالبان و به دست گرفتن کلی حکومت می توان گفت توافقات نشست دوحه اجرا نشده است.
بخشی از آنچه امروز در افغانستان در پیشروی های عجیب طالبان می بینیم ناشی از ضعف و فساد دولت است. تسلیم سلاح و گذاردن سلاح بر روی زمین بدون کمترین مقاومتی از سوی فرماندهان نظامی و عرصه دادن برای تاخت وتاز طالبان یا اتفاقاتی که در بحث مقاومت در مزارشریف رخ داد، علی رغم اینکه انتظار مقاومت در این شهر به مراتب بالا بود، این موضوع را شفاف تر نشان می دهد که به دلیل ضعف دولت، مردم در شهرهای بزرگی از جمله مزار شریف، هرات و کابل از وضعیت موجود خسته شده، لذا چندان امیدی به مقاومت نداشتند یا دل به مقاومت در برابر پیشروی های طالبان ندادند. هر چند درباره آینده چگونگی رو دررویی و تحمل طالبان از سوی مردم افغانستان و سیاست های طالبان در برخورد با مردم نمی توان پیش بینی شفافی ارائه داد.
تسلیم شدن نیروهای نظامی به طالبان نشان می دهد ستون پنجم این کشور برنامه خود را برای روی کار آمدن طالبان به خوبی اجرا کرد. تسلیم شدن مهمترین پادگان در شمال مزار شریف بود بدون درگیری، نشان میدهد خطی در درون حاکمیت بوده که در پشت پرده با طالبان هماهنگ بوده است، بنابراین ضعف دولت مرکزی، فساد و ناکارآمدی دولتمردان همه و همه موجب حرکت ها و پیشروی های سریع طالبان شد، حرکتی که منجر به تصرف این کشور گردید.
امروز مردم افغانستان که در شهرهای بزرگ یا در حاشیه شهرهای بزرگ این کشور زندگی می کنند آواره شده و به سمت مرزها هجوم برده اند تا در کشورهای آسیای مرکزی و ایران سکنی بگزینند. پاکستان در داخل افغانستان برای آوارگان اردوگاهی در نظر گرفته وسازمان ملل نیز وعده حمایت های مالی از آوارگان به آنها داده است.
ضمن اینکه بسیاری از کشورها هنوز سیاست و رویکرد مشخصی به چگونگی برخورد با دولت طالبان را اتخاذ نکرده اند، جمهوری اسلامی ایران نیز از جمله این کشورهاست که تا کنون سیاست روشنی برای چگونگی برخورد با طالبان اتخاذ نکرده است. بخشی از حاکمیت درون ایران بر این باور است که با روی کار آمدن طالبان و خروج آمریکا از افغانستان مسائل به نفع ایران تمام می شود اما بخش دیگری از حاکمیت به مسائل آتی با حضور طالبان در راس قدرت خوش بین نیست و احتمال خطرات جدی را برای جمهوری اسلامی ایران می دهد. افزایش تهدیدات امنیتی برای شرق نشینان ایران و ورود اعضای طالبان به داخل کشور در هیبت آوارگان و خرابکاری هایی در شهرهای ایران، همه و همه مسائلی است که نیازمند تمهیدات و سیاست های جدی است.