تشکیل «ناتوی عربی»، مولود شوم و نافرجام آمریکا-راهبرد معاصر
نیویورک تایمز: غرب برای گفتگو با ایران به بازرسان هسته‌ای جهان متوسل می‌شود بن‌سلمان در دیدار با اسد: بازگشت قدرتمندانه سوریه، به سود همه کشورهای عربی است رسانه اسرائیلی: آمریکا ارسال سلاح به تل‌آویو را از سر گرفت اردوغان: توافق صلح بین آذربایجان و ارمنستان، فرصت تاریخی است ناتو از اعضای خود خواست اوکراین را در اولویت قرار دهند واکنش حماس به بیانیه نشست سران عرب در منامه ایران ادعای آمریکا درباره وضعیت یمن را رد کرد آغاز دادرسی دیوان لاهه در پرونده شکایت آفریقای جنوبی علیه رژیم صهیونیستی رهبر انصارالله: آمریکایی‌ها حمله به رفح را طراحی کرده‌اند دیدار بشار اسد و بن سلمان در بحرین بیانیه عفو بین‌الملل به مناسبت سالگرد اشغال فلسطین تداوم درگیری‌های پراکنده مرزی طالبان و پاکستان آغاز نشست سران عرب در منامه/ درخواست بن‌سلمان درباره غزه عبداللطیف رشید: ایران هیچ دخالت نظامی در عراق ندارد زلنسکی در خارکیف: وضعیت میدانی به شدت سخت است
«راهبرد معاصر» بررسی می‌کند؛

تشکیل «ناتوی عربی»، مولود شوم و نافرجام آمریکا

به نظر می‌آید رئیس‌جمهور آمریکا در غرب آسیا به دنبال صید شکار بزرگی است که تا به‌وسیله آن بتواند کمی کارنامه ناموفق خود در حوزه سیاست داخلی را ترمیم کند که در چنین شرایطی برخی معتقدند اعلام موجودیت «ناتوی عربی» می‌تواند برگ برنده احتمالی باشد، برگ برنده‌ای که به نظر می‌آید حتی در صورت تشکیل، امکان بقا نخواهد داشت.
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۲ - ۰۹ تير ۱۴۰۱ - 2022 June 30
کد خبر: ۱۴۰۲۳۶

تشکیل «ناتوی عربی»، مولود شوم و نافرجام آمریکا

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ یکی از گزاره‌های پرتکرار در حوزه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی، حرکت نظم جهانی به سمت ساختار یک-چند قطبی سیال است. در فرآیند ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ، آمریکا به عنوان هژمون موجود، اما در حال افول در نظام بین‌الملل برای حفظ جایگاه خود در نظام جهانی، عمده تمرکز خود را برای مهار چین و مقابله با نهادها، رژیم‌ها و ابتکاراتی چینی همچون جاده ابریشم جدید در نقاط مختلف جهان قرار داده است تا به این وسیله اجازه ظهور قدرت قاعده نویس در نظام بین الملل را ندهد.

 

طرح ناتوی عربی را می‌توان مولود سیاست‌های کلان آمریکا مبنی بر تمرکز بر روی منطقه ایندوپاسیفیک دانست

برهمین اساس واشنگتن سیاست سنتی خود در دهه‌های اخیر مبنی بر تمرکز بر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را تعدیل کرده و به دنبال واگذاری تعهدات راهبردی خود به هم پیمانانش است. به عنوان نمونه در سیاست خاورمیانه‌ای جدید آمریکا دیگر لازم نیست نیروهای این کشور به شکل مستقیم در منطقه حضور داشته باشند، بلکه هم پیمانان این کشور مسئولیت اجرای سیاست واشنگتن در منطقه را به سرکردگی رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی برعهده خواهند داشت.

 

طرح ناتوی عربی را می‌توان مولود سیاست‌های کلان آمریکا مبنی بر تمرکز بر روی منطقه ایندوپاسیفیک دانست. اما اجرای این طرح‌ با موانع و چالش‌های بسیاری روبه‌رو است که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.


نخستین چالش در مسیر تشکیل ناتوی عربی را می‌توان تعریف «دشمن مشترک» دانست. در دوران جنگ سرد آمریکا و هم پیمانان این کشور در بلوک غرب برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و مقابله با نفوذ کمونیسم در نقاط مختلف جهان، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را ایجاد کردند. شوروی به عنوان تهدیدی مشترک و حیاتی علیه حاکمیت و بقای کشورهای بلوک غرب سبب شد تا آنها بتوانند به راحتی با تفاهم و درک مشترک رسیده و به مقابله با این تهدید نوپدید بپردازند.

 

اما در منطقه غرب آسیا وضعیت متفاوت است. هم‌اکنون کشورهای جهان عرب با آنکه روابط نسبتاً شکننده و بی‌ثباتی با کشورهای پیرامونی خود یعنی ترکیه و ایران و نیز رژیم صهیونیستی دارند، هیچکدام از این بازیگران را به عنوان دشمن حیاتی خود نمی‌توانند تعریف کنند؛ به ویژه در سالهای اخیر که بلوک‌های منطقه‌ای به سمت کاهش تنش‌ها و عادی سازی روابط حرکت کردند. آمریکا با همراهی رژیم صهیونیستی قصد دارد تا ایران را به عنوان دشمن مشترک و تهدید حیاتی در برابر اعراب منطقه نشان دهد. این در حالی است که ایران دارای روابط مثبتی با امارات، قطر، عمان و کویت است.


تهران با آنکه در سال های اخیر روابط گسترده ای با اردن و مصر نداشته است، اما دو طرف در پیمان نانوشته‌ای تعهد دادند تا منافع یکدیگر در منطقه را به شکل مستقیم تهدید نکنند. علاوه بر این، ایران با کشورها و گروه‌های عضو محور مقاومت همچون عراق، سوریه یمن، حزب‌الله، جبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و ... دارای روابطی عمیق و راهبردی است. بنابراین در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند دشمن مشترک اعراب منطقه باشد.

 

دیگر مانع بر سر راه تشکیل ناتوی عربی را می‌توان بی‌میلی تاریخی کشورهای منطقه به تشکیل اتحاد و پیمان‌های منطقه‌ای دانست. از اواسط دهه 50 میلادی تا سال 1970، امواج پان عربیسم به رهبری جمال عبدالناصر فضای انقلابی قدرتمندی در دل جهان عرب ایجاد کرده بود. آرمان اصلی این جریان سیاسی را می‌توان از بین رفتن مرزهای قراردادی و تشکیل کشور متحد عربی دانست. برهمین اساس تلاش‌هایی برای نیل به این آرمان به صورت‌های مختلفی میان کشورهای منطقه از مصر، اردن، عراق، سوریه، یمن و ... رخ داد؛ اما هیچکدام به سرانجام نهایی نرسید. حتی در دورانی که اعراب در میدان نبرد با رژیم صهیونیستی بودند، انگیزه کافی برای تشکیل ارتش مشترک عربی و ائتلاف نظامی قدرتمند در میان آنها ایجاد نشد. 


یکی دیگر از چالش‌های اصلی تشکیل ناتوی عربی، رهبری این مجموعه و تقسیم وظایف میان اعضای اصلی آن است. بسیاری از کارشناسان و حتی مقام های آمریکایی بر این تصور بودند که عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند منطقه منا، بار مالی این پیمان نظامی را برعهده خواهد گرفت؛ موضوعی که با گذشت زمان معلوم شد درست نیست.

 

در زمینه رهبری این پیمان نظامی هم اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. احتمال واگذاری این مسئولیت به دو کشور مصر و عربستان سعودی و نیز رژیم صهیونیستی در مقایسه با سایر طرفهای منطقه بسیار جدی تر است. همچنین عدم توازن در قدرت نظامی کشورهای منطقه می‌تواند به عنوان مشکلی جدی در این پیمان نظامی باشد. به عنوان نمونه، در حالی که مصر دارای نیروی زمینی قدرتمندی است، عربستان و امارات از مزیت نیروی مدرن هوایی بهره می‌برند. این در حالی است که کشورهایی مانند بحرین دارای قدرت نظامی قابل توجهی نیستند و صرفاً در پیمان‌‎های امنیتی-نظامی با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی می‌توانند منافع خود را حفظ کنند.

 

برخی رسانه‌ها و کارشناسان مسائل منطقه عادی‌سازی روابط میان تل‌آویو و ریاض را مأموریت اصلی بایدن در منطقه می‌دانند

شاید مهم‌ترین عامل در شکل نگرفتن اتحادهای منطقه‌ای را می‌توان رقابت‌های ژئوپلیتیکی دانست. کشورهای منطقه منا فارغ از آنکه جزو کدام یک از بلوک‌های سیاسی هستند، به دنبال کسب حداکثری قدرت و حفظ منافع ملی خود طبق اصل خودیاری هستند. چنین رقابتی سبب می‌شود تا کشورهای منطقه از ائتلاف‌های طولانی و پر هزینه خودداری کنند و به دنبال افزایش قدرت خود در محیط آنومی غرب آسیا باشند. به عنوان نمونه، امارات و مصر با آنکه دولت هایی عربی و متحد آمریکا محسوب می‌شوند، دارای رقابت‌های سخت ژئوپلیتیکی در منطقه غرب آسیا هستند. همین موضوع سبب می‌شود تا آنها در میدان‌های مختلفی همچون مسیرهای کریدوری، بحران‌های منطقه‌ای و ... وارد مرحله رقابت و حتی تخاصم شوند.


برخی تحلیلگران معتقدند مطرح شدن پیمان ناتوی عربی، اسم رمز ورود سامانه‌های پدافندی تل‌آویو به کشورهای همجوار ایران است. رژیم صهیونیستی به خوبی این نکته را می‌داند که در جنگ احتمالی با تهران توان موشکی و پهپادی کشورمان یکی از عناصری است که می‌تواند حیات این رژیم را به خطر بیندازد. تل‌آویو برای مقابله با توان موشکی و پهپادی ایران قصد دارد تا از مرزهای فلسطین اشغالی فراتر رفته و کشورهای عربی را به محل نزاع خود با تهران تبدیل کند.

 

بهره سخن

در آستانه سفر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به منطقه در ماه ژوئیه بار دیگر زمزمه‌ها در زمینه تشکیل ناتوی عربی شدت گرفت. همچنین برخی رسانه‌ها و کارشناسان مسائل منطقه عادی‌سازی روابط میان تل‌آویو و ریاض را مأموریت اصلی بایدن در منطقه می‌دانند. نکته جالب توجه آن است که رسانه‌های صهیونیستی به نقل از منابع آمریکایی مدعی شدند سفر بایدن به منطقه ربطی به ناتوی غرب آسیا ندارد و صرفاً به تدارکات و تفاهمات مربوط به مرکز فرماندهی سنتکام پرداخته خواهد شد.

 

به نظر می آید بایدن در غرب آسیا به دنبال صید شکار بزرگی است که تا به وسیله آن بتواند کمی کارنامه ناموفق خود در حوزه سیاست داخلی را ترمیم کند. در چنین شرایطی برخی معتقدند اعلام موجودیت ناتوی عربی می‌تواند برگ برنده احتمالی باشد که بایدن از آن رونمایی خواهد کرد؛ برگ برنده‌ای که به نظر می‌ آید حتی در صورت تشکیل، امکان بقا نخواهد داشت. 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده