صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۵:۳۸ - ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ - 2022 February 07
کد خبر: ۱۲۱۱۵۹
تعداد نظرات: ۳۷ نظر

جزئیات جدید از ماجرای قتل مونا حیدری دختر ۱۷ ساله اهوازی از زبان خانواده قاتل+ عکس

خانواده قاتل در حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز که انتشار فیلم آن بازتاب‌ها مختلفی را داشت از ابعاد تازه‌ای از این ماجرا می‌گویند.

به گزارش راهبرد معاصر، حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در  ادامه مطلب  طی گفت‌وگویی با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.

به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط می‌کرد چگونه آن‌ها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز می‌خواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.

سعی کردم با صحبت‌های راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل می‌گویند که قاتل را تبرئه کنند، من احساس می‌کنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام می‌دهد هیچ کسی هم جوابگو نیست!

به دنبال خانواده‌ قاتل و مقتول

راننده هنوز داشت داستان‌های مرتبط دیگری را تحویل گوش‌های بدهکار من می‌داد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم می‌خورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.

در حال صحبت کردن با آن‌ها بودم که آقایی که به نظر می‌رسید پدر خانواده‌ است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم می‌دانم مراسم فاتحه‌خوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمده‌ام.

دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با لحن ملایم‌تری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد، با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را از اتفاقی روز گذشته ابراز می‌کرد.

هیچ کس در خانه مقتول نیست

هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود اما به اذعان اطرافیان مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک می‌کند و به منزل پدری می‌رود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفته‌اند و در خانه بسته است.

به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصله‌ای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرف‌هایی را با هم رد و بدل می‌کردند که صحبت‌ آن‌ها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.

به همین دلیل فاصله خودم را با منزل مقتول حفظ کردم اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوان‌تر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آن‌ها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آن‌ها را دعوت به مصاحبه کردم.

اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبت‌های آن‌ها را گوش دهم.

دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند

مادر سجاد اینگونه داستان را شروع می‌کند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر می‌زد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک می‌کرد اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل آنجا رفته باشد گرفتیم اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.

وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی و چطوری پای غزل به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود اما هر چه از نبودن غزل می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.

مادر سجاد می‌گوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریه‌ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.

از مادر سجاد سوال می‌کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می‌دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبت‌های مادرشوهر را تایید می‌کرد را نشانم داد.

غزل با مرد غریبه عقد کرد

مادر سجاد می‌گوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادرسجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، می‌خواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروس‌ها فراهم کردیم.

جریان ترکیه رفتن غزل را می‌پرسم و وی توضیح می‌دهد: طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل می‌‌کنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا می‌شود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند این دختر را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه می‌رود این مرد غزل را به عقد خودش در می‌آورد و زندگی جدیدی را شروع می‌کنند.

غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات می‌گذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک می‌کردند.

طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد

وی ادامه می‌دهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچه‌ها اتفاق می‌افتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل را به رخ ما می‌کشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.

خواهر سجاد صحبت‌های مادر را قطع می‌کند و می‌گوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبت‌های مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر می‌رود، تازه این مرد همه طلاهای غزل را برده بود.

از مادر سجاد سوال می‌کنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ می‌گوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و... اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.

پسرم به مرد سوری(همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس‌های عروسی رو می‌فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.

پسرم تهدید کرده بود غزل را می‌کشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را می‌گیرند و غزل را از انها می‌گیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل را با قمه کشت.

به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله‌ و خیابانی که به سجاد انگ بی‌غیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه گوید: من آدم بی‌غیرتی نیستم.

غزل یک پسر دارد

از مادر سجاد می‌پرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان می‌دهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و می‌گوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجه‌ام را جلب کرد.

وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.

  مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است.

 قطعا وجود قانون مجازاتی که عفو و یا تخفیف مجازات را برای مواردی که مصداق قتل‌های این‌چنینی هستند از عوامل تشدید این معضل اجتماعی به شمار می‌روند و جرات تکرار را برای افراد بیش از پیش بیشتر کرده است.


جزئیات جدید از ماجرای قتل هولناک دختر اهوازی

 

یک سایت خبری - تحلیلی به نقل از یک منبع آگاه روایتی از ماجرای قتل مُنا (غزل) حیدری، دختری که به دست شوهرش در اهواز کشته شده است را منتشر کرد.

فرزاد صیفی‌کاران، خبرنگار در حساب توییترش نخستین عکس از مونا حیدری را منتشر کرد و نوشت:

این عکس چند هفته پیش در ترکیه گرفته شده، زمانی که پدر و عمویش رفته بودند تا او را راضی کنند به ایران برگردد. او لبخند می‌زند، چون گفته بود با دیدن پدرش احساس امنیت می‌کند و وعده‌های پدرش را باور کرده بود.

 



این منبع آگاه درباره داستان زندگی قربانی زن‌کشی اهواز می‌گوید:

* نام او مُنا (غزل) حیدری است، زمانی که ۱۵ سال داشت به اجبار ازدواج کرد.

مُنا (غزل) نهایتا تصمیم می‌گیرد از کشور خارج شود. منبع نزدیک به خانواده مُنا فرار او به ترکیه را از جمله دلایل این قتل ناموسی می‌داند.

* غزل در ترکیه مورد اخاذی یک مرد قرار می‌گیرد و او از خانواده این دختر ۵ هزار دلال پول طلب می‌کند تا غزل را به عنوان گروگان آزاد کند. پدر و عمویش - برای بازگرداندن او به ایران به ترکیه می‌روند.

* متهم توسط پلیس اینترپل شناسایی و دستگیر می‌شود.

* پدر و عمویش او را با وعده زندگی در امنیت از ترکیه به ایران برمی‌گردانند، جایی که همسرش - که پسرعمویش هم بوده - او را به قتل می‌رساند.

* بردار همسر او پا‌های منا را می‌گیرد و سجاد، شوهر او با قمه سر مُنا را از بدنش جدا می‌کند. قاتل سپس سربریده شده این زن جوان را در معابر عمومی و مقابل چشمان رهگذران در میدان کسایی اهواز چرخاند.

* به گفته این منبع آگاه و نزدیک به خانواده مُنا حیدری، پدر او اکنون از شرایطی که برای فرزندش ایجاد کرده ابراز پشیمانی می‌کند: «پدرش می‌گوید مقصر منم. …»/فارس و برترین ها

مطالب مرتبط
نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۹
رسول
۰۰:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۶
معلوم شد که مونا حیدری با چه قاتل و جنایتکاری زندگی می کرد.
در جواب احمد و تمام کسانی که از قاتل دفاع میکنن
۰۳:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۳
وقتی رفت بالای چوبه ی دار،، وقتی مورد نفرین لعنت مردم عصر خودش قرار گرفت،، درودهای شما به گرد پای لعنت ها تا پای گورشم نمیرسه…
یادت باشه از این غلطا نکنی، بعد اسم خودتو بزاری غیور… غیور کسیه که دست رو‌ناموسش بلند نکنه و اونو از ازدواج با خودش پشیمون نکنه. که بخاد فرار کنه… با قیافه ی که من از این آقا دیدم،، یه دیوانه ی روانی به راه کج کشیده بود که خیال میکرد بهشت بهش واجب شده… اگه عاقبتش ختم بخیر بود قطعا مورد لعن و‌نفرین قرار نمیگرفت. و سرانجامش چوبه ی دار نبود….الحمدالله الرب العالمین و اعوذ بالله من شر ظالمین و المستکبرین و الشیاطینشما بفرماببینم کجای قرآن ودین گفته سزای زن خیانتکارسربریدن هست؟؟
خداخودش توقران گفته زن شوهرداره خائن روتا آخره عمردرخانه محبوس کنید،فقط همین حتی اون سنگسار واین مزخرفات هم توقرآن نیومده اینها رو وهابیت اهل سنت ازخودشون دراوردن وبه دین اسلام چسبوندن
شمااگر سندومدرکی داری بیا اینجا بگو بنابه مثلا فلان آیه قران سزای زن خیانتکار مرگ(سنگسار سربریدن یاهرچیز دیگه ) هست..وقتی رفت بالای چوبه ی دار،، وقتی مورد نفرین لعنت مردم عصر خودش قرار گرفت،، درودهای شما به گرد پای لعنت ها تا پای گورشم نمیرسه…
یادت باشه از این غلطا نکنی، بعد اسم خودتو بزاری غیور… غیور کسیه که دست رو‌ناموسش بلند نکنه و اونو از ازدواج با خودش پشیمون نکنه. که بخاد فرار کنه… با قیافه ی که من از این آقا دیدم،، یه دیوانه ی روانی به راه کج کشیده بود که خیال میکرد بهشت بهش واجب شده… اگه عاقبتش ختم بخیر بود قطعا مورد لعن و‌نفرین قرار نمیگرفت. و سرانجامش چوبه ی دار نبود….الحمدالله الرب العالمین و اعوذ بالله من شر ظالمین و المستکبرین و الشیاطینبدبخت، اسم اینا غیرت نیست، اسمش عوضی بازیه، اسمش حروم زادگیه، لعنت خدا به تو و کسانی که مثل تو فکر میکنند
خدا بزنه کسی که به اسم غیرت ناموس خودشو میکشه
اینا غیرت نیست، اینا بی نااموسیه
به والله که اگر دست من بود انگل هایی مثل تو و این اهوازیه که زنش رو کشته از جامعه پاک میکردم …

ان شاءالله امام زمان(عج) ظهور کنه بیاد از این همه ظلم نجات بده مردم و دختران سرزمینم رو،

هر روز چیزای تازه میشنوم، اون از پلیس شیرازی، این از دختر اهوازی

ان شاءالله امام زمانم بیاد گردنتون رو بشکنه بی شرفا

واقعا برات متاسفم که آدمی مثل تو رو میبینم اگر خواهر خودت بود اینو میگفتی ماد خودت بود اینو میگفتی آخه حیوون صفت احمق حیف اون اکسیژنی که تو تنفس میکنی تو به یه حیوون مثل خودت میگی با غیرت ؟ آخه واقعا صفت حیوون برای شما زیاده میدونی با غیرت کیه؟اونی که دخترشو تو ۱۶ سالگی شوهر نمیده اون دختر اختیار خودشو داره اصلا اون مرد گوه میخوره خودشو صاحب اون میدونه واقعا چطور میخایم مملکت با بی صفت هایی مثل تو رشد کنه تو اینو میگی اما اون روانی حق نداشته هر روز اونو بزنه نزاره هیچ کاری کنه به عنوان عروسک جنسی ازش استفاده کنه و وقتی که اون دخترو بکشه یه بی صفت مثل تو بهش بگه درود به غیرتت میدونی این تقصیر مملکته که همچین جانی ای رو تو میدون شهر سلاخی نمیکنه بعد دو سال آزادش میکنه ولی مردم نمیزارن این جانی زنده بمونه خودت ببین بی صفت اشغالاز طرف خودت زر بزن آشغال، توهین به حیوانه اگه بهت بگن حیوان، مگه زن برده ته ، مگه تو خلقش کردی که راجبه مرگ وزندگیش تصمیم میگیری روح وجسمش متعلق به خداست واگه اشتباهی مرتکب شد خدا مجازاتش میکنه تو فقط میتونی طلاق بدی بی غیرت لجن

پاسخ
ناشناس
۱۲:۴۸ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۰
جنایتی که این زن کرده اون مرد نک د
ل.ع
۱۱:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۲/۱۷
سجاد آبروی هر چی مرده برده،سجاد آبروی ایران و اسلام را برده
نامرد حیوان هم همچین کاری نمیکنه،جان انسانها متعلق به خداست،و فقط قاضی در صورت اثبات جرم به صورت قانونی مجازات کنه،نه با وحشیگری تمام
بعد از یک ماه نتونستم فراموش کنم،با دیدن چاقو یادش میافتم
کاش دولت قانون و مجازاتهای سفت و سختی بگذاره برای همچین قاتلانی که دیگر شاهد ادامه جاهلیت نباشیم اونم تو کشوری که چهل ساله جمهوری اسلامی هست.
چرا فرهنگسازی نمیشه،امیدوارم این آخرین قتل فجیع باشه
مهدی
۲۲:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۵
این مردک روانی رو باید تو‌ملا عام گردن بزنن تا درست عبرتی بشه برای کسانی که میگن حق با شوهرش بوده
ناشناس
۱۸:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
روحت شاد یادت گرامی ...خداوند حق تو رو میگیره..انشالا
ناشناس
۲۱:۴۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
سلام باید اعدام بشه بی شخصیت
محمد
۰۶:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
ما نمیتونیم کسی رو مقصر کنیم چون جزئیات دقیقی نداریم صحبت های مادر قاتل که بدون رفت و برگشت به نفع پسرش هست باید طرف مقابل را هم بشنویم که مقتول هست اینجا اگه عادل باشیم بتونیم نظر کلی بدیم وقتی دختر و پسر به همدیگه عشق بورزند هیچ وقت مقتول فرار نمیکرد نه قانل جرات قتل داشت ولی در کل قانون رو گذاشتند چنین اتفاقهای رو مجازات کنند قاتل نباید تصمیم میگرفت
علی اع
۰۱:۲۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
اگرسجاد اعدام نشود شاهدقتل و گردن زدن های زیادی خواهیم شدوجامعه به سوی خشونت خواهد کشیده شد ما اصلا کار به مونا خانم نداریم ما باید این جنایت وحشتناک وهولناک را محکوم کنیم تا قاتل به قصاص محکوم شود تا درس عبرتی شود برای قاتلان وکسانی که سر از تن جدا می‌کنند بیا همه باهم یک صدا از قوه قضاییه بخواهیم که جانی قاتل سجاد را اعدام کند
ناشناس
۰۸:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
پسره و برادرش همدستی کردن دختره بیچاره ر و به طرز فجیعی کشتن حالا مامانش دلیل میاره نه تنها سجاد بلکه برادرش رو هم باید اعدام کنن مادرش میگه عروسم بهترین زندگی ر داشت ولی ببین چیکار کرده که دختره بیچاره آواره شهر غریب شده
ناشناس
۰۱:۲۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۲
سجاد باید چندین بار اعدام بشه ی بار کمشه
میترا
۰۰:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۲
حقش بود دست شوهرش درد نکنه
ناشناس
۲۱:۳۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۱
هرکسی که ازدواج کرد باید متعهد باشه به زندگی زناشویی براچی با نامحرم حرف زده و خونه اش ترک کرده دلیل نمیشه که هرکسی از زندگیش ناراضی باشه خونه اشو ترک کنه این همه زن که خسته شدن ولی بخاطر بچه هاشون دارن زندگی میکنن و سازگاری....من حق به سجاد حیدری میدم منا نباید اون کار رو میکرد خدا رحمتش کنه ...
س
۱۶:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۱
این حیوون پست باید اعدام بشه .هر کسی هم میگه کار خوبی کرده گوه زیادی میخوره .یعنی دیدن صحنه اعدام خیلی وحشتناکه .اما من خودم حاضرم برم ببینم چه جوری بالای چوبه دار جون میده .تازه باید سرشو ببرن اعدام چیه .
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۱
باید اعدامش کنن تا درس عبرت بشه که دیگه این وحشی گری ها تکرار نشه
Hamid kadkhodae
۱۱:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۱
سجاد به قانون احترام نگذاشت و قتل کرد،شما هم طبق قانون با اون رفتار نکنید و اعدامش کنین.
نگار
۲۳:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
مثلا میخواستن انگ بی غیرتی رو پاک کنن
الان کل ایران فهمیدن همتون بی غیرتید
هم عموش هم پدرش هم شوهر و برادر شوهرش
دست مریزاد خوب نشون دادید بی غیرت بودنتون رو
واقعا چرا بعضیا مخالف اعدام هستن؟؟؟
مثلا چرا نباید این مردتیکه در ملأ عام گردنش بزنن
ناشناس
۱۹:۰۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
اگه شوهر داشته با کسی دیگه رفته حکمش سنگسار بوده .
ناشناس
۱۷:۵۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
بعضی وقتا هرچی زن اصراربه طلاق وجدایی است شوهرقبول نمیکند وراهی جز بیخیال و دنبال گناه و اشتباه کردن راهی نمیبینه واین قضیه قتل و مرگ پیش میاد خوب عوضی طلاقش میدادی تا مجبور نشه فرارکنه
نسرین
۱۶:۵۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
بنظر من پدر این دختر چقدر کثیف بوده که وقتی میدید دخترش با دامادش این حد اختلاف دارد در خانه اش را به روی دختر میبندد و دختر از روی ناچاری و به علت عدم بلوغ فکری به دامان مردی غریبه پناه میبرد چنین پدرانی که از پدر بودن فقط مجوز ازدواج دخترشان در سنین پایین صادر کردن را بلد هستند و چیز دیگری نمیفهمند باید به انها گفت ننگ بر پیشانی کثیف شما
ناشناس
۱۳:۵۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
اگرزنان ازروی غیرت قتل ناموسی انجام میدادند
الان هیچ مردی وجودنداشت
همه چی باید2طرفه باشه فقط اشتباه زنان توچشم مرداست
کثافت کاری خودشون چی
حقیقت
۱۲:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
بعضی دخترام واقعا خیلی خرن چون مونا دختر بوده طرفداریشو میکنن اگه یه مرد همچین بلایی سرش میومد و زنش شوهرشو میکشت با خیانت همین دخترای احمق میگفتن حتما حقش بوده اینجور مسائلو با هیچ قانونی نمیشه کنترل کرد اگه دوس دارین همچین بلایی سرخودتون نیاد یا خیانت نکنین یا ازدواج نکنین اگرم ازدواج میکنین با یه مردی ازدواج کنین که براش مهم نباشه با چن نفر رابطه دارین
ناشناس
۱۰:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
کاش یادبگیریم کسی رو قضاوت نکنیم
ناشناس
۰۹:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
بیشترین انگیزه دراین قتل ها هجمه وفشار روانی جامعه ای است که بر شخص آسیب دیده از خیانت وارد می شود وهمین هجمه ها وسرزنش ها قاتل را تا مرز جنون می برد
فهیمه
۰۶:۱۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
خوشبختی با وسیله وپول نیست خانم محترم درسته کارش اشتباه بوده میتونست طلاق بگیره ولی اون فقط ۱۷ سالش بوده خم سن های اون دوست پسر دارن و دنبال ازدواج نیستن ما توسال۲۰۲۲هستیم یکم واقع بین باشین
علیرضا
۰۰:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
پدر و عمو و بچه های عمو همه جانی و جنایت کار...مادر غزل هم از فشارهای که شوهرش قرار بوده به روش بیاره تا رضایت بده رفته....حتی زن برادر سجاد هم الان تو امنیت نیست و هرجور ذلتی بکشه جرات اعتراض کردن نداره...
ناشناس
۰۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
دم شوهرش گرم
جمالی
۲۱:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
کار بسیار اشتباهی کرد ۱۷ سال سنی نیس که تصمیم بگیره خاک بر سرش
احمد
۱۴:۰۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
درود بر غیرت این شیرمرد،کسانی که ادعا میکنن قاتل نباید این کارو انجام بده،اگر خانم یا خواهر یا دختر خودتون این کارو میکرد چکار میکردین؟ یا با نامردی از کنار قضیه میگذشتین ،یا کار سجاد رو انجام میدادین،زن و دختر باید حدو حدود خودشون را بدونن
میلاد
۱۱:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
چرا اینقدر تازه به دوران رسیده اید دختر خانم؟! گوش های بدهکار تو؟! اتفاق کاملا غیرعادی است و هر آدمی درباره ی آن صحبت میکند. گوش شما آزرده شد؟! تا همینجا متن برام قابل تحمل بود. خاک بر سری و لوس بودن شما قابل تحمل نبود
مریم
۰۲:۵۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
این چرت وپرتا چی چیه بهم بافتن؟هههه.داستان زندگی یه دختر بدبختو از زبون قاتلاش رفتی پرسیدی؟؟دستمریزاد...هه اره یمشت دروغ و دلنگ ننه پسره و عروس ودخترش هرجور دوس داشتن بهم بافتن...واقعاشرم اوره.هرکارم کرده باشه حق نداشتن بکشنش.اسلام که حکم خداست برای جون ادما ارزش قایله و اونوقت این قاتل و خونواده اش رو سخن خدام حرف میزنن و برا خدا و بنده هاشم تعیین تکلیف میکنن.شرم اوره.به این مادرقاتله باید گفت زندگی این نیس که وسیله بچینی برایکی وبگی طرفو خوشبخت کردم!!!بروجمع کن خودتو.مونا به زور عروست شده بوده وخوشبخت نبوده.گرچه که کاری که کرده هم اشتباه بوده.باید طلاقشومیگرفت ومیرفت.امابازم حقش مرگ نبوده
محمدحافظ
۰۲:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
به نظرم بهتر سوار بر اولاغ بشیم ولی مدرنیزه بودن بعضی از مسئولین که از اون دم میزنن نداشته باشیم.غربی ها همچون که قاتل شیرازی یک معصوم میدونن الان تو سایت هاشون این شخص را وحشی میدونن چرا تناقض!غربی ها خیلی دلسوز هستن آیا!؟مردم عزیز بازخورد این قتل و با قتل پلیس امنیت که در شیراز اتفاق افتاد در نظر بگیرند امیدوارم دلسوز بودن احساس گل کردن انسانیت و آزادی بیان غربی هارو لا اقل در این قتل متوجه بشین...
ناشناس
۲۰:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
جواب سلام علیک است .و جواب خیانت به شوهر طلاق است که متاسفانه باید ساله ها راهی دادگاه بشوی پس این کار پسندیده تر است
سارا
۲۰:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
چرا دختربیچاره پانزده ساله بایدازدواج کنه؟؟؟؟
ناشناس
۱۹:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
وحشی گری به حد اعلا مقصر پدر دختره این سن دختر را شوهر دادن معصیتش بیشتر ازصوابش هست
ناشناس
۱۶:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
باید قانون ایجاد شود برای چنین زامبی هایی
فاطی
۱۶:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
سجاد باید اعدام بشه