صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۳ - ۲۱ تير ۱۳۹۷ - 2018 July 12
کد خبر: ۴۴۱

ایران در سوریه پساجنگ؛ خروج، اخراج یا بقا؟!

همزمان با پیشروی محور مقاومت به آخرین دژهای مسلحین، اخبار و تحلیل های بسیاری دز زمینه دور زدن ایران از سوی سوریه و روسیه به گوش می رسد که برگفته از کاهش حضور نظامی ایران در سوریه است.

به گزارش راهبرد معاصر؛ سال 2011، هنگامی که منطقه، دوران گذار سختی را آغاز کرد، جمهوری اسلامی ایران موضع ثابتی در قبال تحولات رخ داده گرفت. این موضع که منبعث از اسناد بالادستی سیستم سیاسی ایران بوده، همانطور که در گفته های آیت الله خامنه ای آمد، عبارت بود از "پشتیبانی از حرکت های مردمی". در راستای همین موضع، ایران از خیزش مردمی در مصر و بحرین حمایت کرد و درست به همین دلیل، از شورش های سوریه پشتیبانی به عمل نیاورد (زیرا خواست مردم سوریه را اصلاح و نه سقوط نظامی سیاسی کشورشان می دید).

 

با این حال، جمهوری اسلامی ایران، هرگز، در ارسال نیروی نظامی به سوریه شتاب نکرد بلکه کوشید تا حد امکان، از مسیرهای سیاسی به بحران در دمشق پایان دهد. متاثر از همین نگاه، تهران، اواخر دی 1389 (آغاز اعتراضات و شورش ها در سوریه)، به جای آن که به سوریه نیروی نظامی اعزام کند، شورای سیاسی از گروه های اپوزیسیون سوری را دعوت کرد تا به مذاکره با دولت بشار اسد، قانع شوند. این سیاست (اولویت بخشی به حمایت دیپلماتیک و سیاسی از سوریه)، ادامه یافت تا زمانی که قطعی شد، گروه های مسلح تحت حمایت محور ریاض و غرب، وقعی به فرایند های سیاسی نمی نهند بلکه تنها به دنبال براندازی نظامی دمشق هستند.

به عبارت دیگر، از هنگامی که شورش ها در سوریه آغاز شد، تا زمانی که تهران، کمک نظامی به دمشق را کلید زد، یک سال زمان برد و این شاهد ادعای اولویت بخشی بر مذاکرات سیاسی برای حل بحران سوریه از سوی ایران است. بحران از دی ماه 1389 شروع شده بود ولی اولین شهید مدافع حرم ایرانی، "محرم ترک"، در 30 دی 1390 شهید شد.

 

 

چرایی ورود ایران به فاز نظامی نبرد سوریه

همانطور که اشاره شد، جمهوری اسلامی ایران در ابتدا تمایلی به حضور نظامی در سوریه نداشت اما شرایط به گونه ای پیش رفت که به ناچار، وارد نبرد نظامی با گروه های معارض مسلح شد و در این زمینه، فعالیت های خود را افزایش داد. واقعیت این است که حضور نظامی ایران در سوریه، بر خلاف گزارشات رسانه های داخلی، به فراتر از حد مستشاری رسید و در عملیات های متعدد، رزمندگان ایرانی، همپای نیروهای سوری، در میدان نبرد حضور داشتند. در خصوص این که چرا ایران تا این حد حضور نظامی خود در سوریه را پر رنگ کرد، می توان دلایل زیر را ارائه داد:

 

  • مبارزه با تروریسم وهابی: مهم ترین انگیزه ای که باعث شد ایران گزینه نظامی در سوریه را برگزیند، مبارزه با تروریسمی بود که منطقه را در نوردیده است. مسئولین امنیتی تهران، با ادامه یافتن فعالیت گروه های وهابی مسلح در پهنه سوریه، به این نتیجه رسیدند که اگر برای مقابله با این عناصر هر چه سریعتر اقدام نشود، به زودی آن ها به سایر نواحی سرایت خواهند کرد و شاید حتی به ایران برسند. درستی این نگاه زمانی به اثبات رسید که گروه های مستقر در سوریه، به عراق یورش آوردند و بیش از یک سوم خاک این کشور را اشغال کردند. همچنین، تروریست هایی که در سوریه جنگیده بودند، در تهران هم عملیات انجام دادند. اینک و پس از گذشت نزدیک به 6 سال از ورود ایران به سوریه، شاهد آن هستیم که ورق جنگ به کلی به ضرر تروریست ها بازگشته است. گروه های تروریستی در 28 تیر 1391، آن چنان قدرت گرفته بودند که توانستند برای چند ساعت، ساختمان ستاد کل ارتش این کشور را به اشغال خود در آورده و وزیر دفاع و رئیس استخبارات این کشور را به شهادت برسانند اما با پر رنگ تر شدن حضور ایران و متحدان، امروز، شاهد آن هستیم که نه تنها دمشق، بلکه حلب، حمص، حماه، بخش اعظم درعا و دیرالزور، کاملا امن شده اند. داعش که روزگاری بیش از سه پنجم خاک سوریه را به اشغال خود در آورده بود، اکنون، تبدیل به قبیله ای بیابانگرد شده که هیچ شهری در تصرفش باقی نمانده است.
 
  • مقابله با طرح غربی-عبری-عربی برای براندازی نظامی تنها دولت متحد ایران: واقعیت های سیاسی منطقه نشان می دهد که دولت بشار اسد، تنها دولتی است که متحد ایران محسوب می شود. چنین ویژگی حتی در دولت عراق و لبنان هم وجود ندارد. این دولت ها را نهایتا می توان، شریک ایران، نه متحد آن قلمداد کرد. همانطور که رئیس جمهور سوریه در مصاحبه های متعدد تاکید کرده، یکی از دلایل حمایت محور ریاض و امریکا از گروه های مسلح معارض، همراهی وی با ایران بوده است. با توجه به تلاش محور های ضد مقاومت برای براندازی نظامی دولت متحد ایران، تهاران نیز، برای دفاع از دولت قانونی دمشق، با ابزار نظامی وارد عمل شد. ناگفته نماند که در سال 2007، وزیر وقت ایران، محمد نجار، طی سفری به دمشق، با همتای سوری خود، توافقنامه امنیتی امضا کردند که هرچند محتوای آن محرمانه باقی ماند، ولی نجار پس از امضای آن تاکید کرد که : «از این به بعد امنیت سوریه، امنیت ایران و امنیت ایران، امنیت سوریه خواهد بود». این اظهارات، نشان می دهد که ایران و سوریه، قرار دادی امنیتی و سطح بالا با یکدیگر امضا کرده اند که می تواند پایه حقوقی برای ورود نظامی ایران به جنگ سوریه باشد. اما حالا، 6 سال پس از ورود ایران به جنگ سوریه، غرب معترف است که بشار اسد پیروز شده است. این گفته را مقامات غربی، عربی و حتی صهیونیستی بارها تکرار کرده اند. از وزیر خارجه و نخست وزیر پیشین بریتانیا گرفته تا دولت ترامپ. بنابراین، سناریوی براندازی نظامی تنها دولت متحد ایران، به کلی منسوخ شده است
 
  • ایجاد بستر لازم برای سیستم سیاسی دموکراتیک در سوریه: با توجه به هجوم بی وقفه تروریست های چند ملیتی به دولت سوریه، مسلما اگر دولت بشار اسد سقوط می کرد، هیچ جایگزین دموکراتیکی برای آن متصور نبود. اما، جمهوری اسلامی ایران همواره تاکید داشت که خواهان دیکتاتوری در هیچ کشوری از منطقه نیست. به همین سبب، ایران همزمان با حمایت نظامی از ارتش سوریه، از دولت این کشور در برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، پشتیبانی سیاسی کرد. انتخاباتی که در سال 2014 برگزار شد، ثابت کرد که حداقل نیمی از مردم سوریه، خواهان ریاست جمهوری بشار اسد هستند؛ امری که دیکتاتور بودن وی را به کلی زیر سوال برد. بنابراین، با حضور نظامی ایران در جنگ سوریه، زمینه ثبات در بخش های اصلی سوریه و برگزاری انتخابات هم فراهم شد.
 
  • حمایت از مظلوم: ایران پس از انقلاب اسلامی، همواره در سیاست خارجی خود، داعیه حمایت از مسلمانان مظلوم جهان را داشته است. این حمایت، منحصر به شیعیان نبوده و اهل تسنن را هم در بر گرفته کما این که در فلسطین، تهران از گروه های مقاومت سنی پشتیبانی می کند. جنگ سوریه، نمایشگاهی از ددمنشی تروریست ها علیه شهروندان شیعه، سنی، مسیحی بود که نمی خواستند با دولت دمشق بجنگند. مسلما این دسته، در نگاه جمهوری اسلامی ایران، جزو مظلومان دیده می شدند. در نتیجه، جنگ سوریه عرصه ای برای راستی آزمایی شعار حمایت از مظلومی بود که ایران سر می داد. با اعزام نیروی نظامی و تحمل تلفات سنگین انسانی در مبارزه با تروریسم و حمایت از مظلوم، ایران ثابت کرد که در سیاست خارجی خود شعار نمی دهد. با حمایت های ایران، شیعیان نبل و الزهرا، از 4 سال محاصره وهابی ها رهیدند. سنی های محاصره شده توسط داعش در دیرالزور، بعد از سه سال، رنگ آزادی را دیدند و اهالی فوعه و کفریا، امید به بازگشایی جاده های خروجی شهرشان دارند.

 

 

 

 

 

 

آیا ایران به دنبال ایجاد پایگاه نظامی در سوریه بوده است؟

با توجه به اهداف ذکر شده، می توان گفت که ایران، هرگز به قصد تاسیس پایگاه نظامی یا تصرف سرزمینی، به سوریه لشکر نکشید. اگر به واقع اینطور بود، حضور نظامی پر رنگ در سوریه، بیش از یک سال زمان نمی برد و ایران به محض بروز نا امنی، از فرصت استفاده می کرد و در سوریه پایگاه نظامی می ساخت.

تحلیلگران غربی همسو با مسئولین رژیم صهیونیستی، چنین ادعا می کنند، ایران به منظور ضربه زدن به اسرائیل به دنبال ادامه حضور و ساخت پایگاه در سوریه است. این استدلال را می توان با دلایل گوناگونی رد کرد. از جمله این که، ضربه به اسرائیل، نیازی به حضور ایران در سوریه ندارد. دمشق و تهران، قرار داد امنیتی با یکدیگر دارند و مسلما، اگر رژیم صهیونیستی وارد جنگ با جمهوری اسلامی ایران شود، دولت سوریه، به حمایت از محور مقاومت برخواهد خواست؛ چه ایران در سوریه حضور نظامی داشته باشد چه نداشته باشد. به عبارت روشن تر، با وجود جمهوری اسلامی در تهران و بشار اسد در دمشق، ایران و سوریه پایگاه نظامی هم هستند، در مبارزه با اسرائیل، ارتش سوریه در اختیار ایران و رزمندگان ایران در اختیار سوریه خواهند بود.

 

دلیل دیگر در رد استدلال حضور ایران در سوریه برای ضربه زدن به اسرائیل این است که قوت استراتژی های نظامی جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با محور های مخالف خود، در پرهیز از نبرد کلاسیک و دست بردن به جنگ نامتقارن است. نیک پیداست که انصارالله در یمن با جنگ نامتقارن توانسته محور ریاض را زمینگیر کند. اگر قرار بر نبرد کلاسیک بود، نیروهای مقاومت در یمن حرفی برای زدن نداشتند. در لبنان و فلسطین هم اگر محور مقاومت تصمیم به جنگ کلاسیک با رژیم صهیونیستی می گرفت، مسلما شکست می خورد همانطور که ارتش لبنان در جنگ ها علیه رژیم صهیونیستی، دستاوردی برای ارائه ندارد. و درست به همین علت (اتخاذ تاکتیک جنگ نامتقارن در نبرد با ارتش های رسمی) است که داعش توانست به ارتش سوریه و عراق ضربات مهلکی وارد کند. پس اصولا تاسیس یک پایگاه در نزدیکی مرزهای رژیم صهیونیستی، برای ایران یک اشتباه راهبردی است زیرا آسیب پذیری جمهوری اسلامی را در قبال حملات رژیم صهیونیستی بالا می برد. اگر پایگاهی در سوریه از سوی تهران در خاک سوریه تاسیس شده باشد (که شده)، بیشتر برای استقرار نیروهای زمینی مقاومت جهت عملیات در محور های وسیع بوده و با برقراری امنیت در آن نواحی، به نظر نمی رسد که تهران به دنبال ابقای آن پایگاه ها باشد. اصولا ایران ، همانند امریکا و روسیه، هیچ پایگاه بزرگی در سوریه ندارد و عمدتا از پایگاه های ارتش سوریه برای استقرار نیروهای تحت امرش استفاده می کند. برای اثبات این ادعا، می توان به حمله جنگنده های اسرائیل به T4 اشاره کرد که طی آن، 7 رزمنده ایرانی به شهادت رسیدند. T4 یک پایگاه هوایی متعلق به ارتش سوریه است نه ایران و نیروهای ایرانی، در واقع در بخشی از این فرودگاه نظامی مستقر شده بودند.

 

دلیل سوم این است که جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده با تکیه بر گروه های مقاومت در جنوب لبنان و غزه، قدرت ضربه به رژیم صهیونیستی را دارد پس نیازی نیست به هر قیمتی در سوریه پایگاه تاسیس کند تا بتواند به تل آویو ضربه بزند.

بر مبنای استدلال های ارائه شده، تاسیس پایگاه در سوریه برای ضربه به اسرائیل، تنها باعث افزایش آسیب پذیری جمهوری اسلامی ایران در قبال حملات رژیم اشغالگر می شود. به همین دلیل، تهران به دنبال تاسیس پایگاه نظامی و باقی ماندن در خاک سوریه نبوده و نیست.

 

 

ایران و سوریه پسا جنگ؛ مناظره بقا یا ترک میدان نبرد

در رسانه های ایرانی و خارجی، با نزدیک شدن پیروزی بشار اسد، مناظره گسترده ای در خصوص این در گرفته که آیا نیروهای نظامی ایران باید در سوریه باقی بمانند یا خیر؟ در این بین، انتشار برخی اظهارات و گزارش ها پیرامون خروج احتمالی نیروهای ایران از سوریه، بسیاری را به این جمع بندی رسانده که ایران علی رغم هزینه هایی که در سوریه داد ولی دور زده شد و با خیانت دولت های دمشق و مسکو، "اخراج" شد. بسیاری، هر گونه خروج نظامیان ایرانی از سوریه را به فشار اسرائیل به روسیه، شروط واشنگتن برای مسکو و خیانت کرملین ربط می دهند اما این عده، اصولا هدف ایران از حضور در جنگ سوریه را درک نکرده اند.

 

نظامیان جمهوری اسلامی ایران، پس از گذشت بیش از 1 سال از شروع جنگ سوریه، هنگامی که ثابت شده بود که گروه های معارض مسلح، در مقابل هیچ چیز جز قدرت نظامی فروکش نمی کنند، به کمک ارتش سوریه رفتند. آن ها هرگز شعاری را که سربازان بعث هنگام ورود به خرمشهر روی دیوار ها نوشتند (جئنا لنبقی: آمدیم که بمانیم)، تکرار نکردند. تهران به دمشق نیرو فرستاد تا تروریسم وهابی منطقه را شکست بدهد که داد، طرح براندازی نظامی دولت دمشق را خنثی کند که کرد، بستر لازم برای برقراری یک سیستم دموکراتیک در دمشق را بسازد که ساخت و چتر حمایتی خود را برای مظلومان سوری بگستراند، که گستراند. اهداف حضور ایران در جنگ سوریه این موارد بود و اصولا باقی ماندن در خاک این کشور یا برپا کردن یک پایگاه نظامی در آن، هرگز جزو اهداف تهران در هنگام اعزام نیروی نظامی به سوریه نبوده است. برای ضربه به اسرائیل، ایران پیش از جنگ در سوریه و حضور نظامی در آن، توانسته این کار را بکند، پس نیازی به حضور نظامی در کشور متحد خود ندارد.

 

بنابراین، کم شدن حضور نظامیان ایران در سوریه، نه به خاطر فشار روسیه یا هر طرفی به آن، بلکه به خاطر عدم نیاز به حضور نظامی پر رنگ در این کشور بوده است. در عملیات درعا هم، بسیاری چنین شناتاژ کردند که مسکو، به درخواست تل آویو، جلوی ورود نیروهای محور مقاومت به نواحی عملیاتی را گرفته است غافل از این که نیروهای تحت امر ایران در سوریه، اصولا برای حمایت از ارتش این کشور وارد نبرد شده بودند و اگر ارتش و نیروهای بسیج مردمی سوری، می توانستند تروریسم را شکست دهند، هرگز وارد خاک سوریه نمی شدند. اکنون که با حمایت هوایی روسیه، زمینه آزادسازی جنوب سوریه، تنها با اتکا بر نیروهای بومی آن فراهم شده، نیازی به حضور مقاومت نیست.

 
نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: