صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۰ - ۱۷ آذر ۱۳۹۹ - 2020 December 07
کد خبر: ۶۹۰۹۲
راهبرد معاصر بررسی می کند:

ارتباط راهبرد انتقام با شکست برنامه های سعودی در غرب آسیا چیست؟

سوال راهبردی که پاسخش سرنوشت ساز خواهد بود این است که چگونه هم انتقام بگیریم هم درسی موثر به امریکا و انگلیس بدهیم که بار خود را بسته و برای همیشه از منطقه غرب آسیا بگریزند؟ پاسخ در عربستان نهفته است؛ تا زمانی که آل سعود در قدرت باشند قطعا امریکا و انگلیس بر جزیره العرب که از دو منظر برای آنها دارای اهمیت راهبردی است، استیلا خواهند داشت؛ با حمايت از حق تعيين سرنوشت مردم عربستان و یمن هم مي توان امريكا را از منطقه بيرون كرد هم نابودي اسرائيل را به نظاره نشست آن هم بدون آنكه نيازي به شلیک حتی یک فشنگ به صورت مستقيم باشد. هيچ مسئوليتي نيز متوجه ايران نخواهد بود.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ ترور اشخاص تاثیرگذار در فعالیت های منطقه ای و موشکی ایران که انسان های ارزشمندی برای این سرزمین بودند بی شک نیازمند پاسخ محکم و کوبنده ای است اما این اقدام چگونه باید انجام شود که بیشترین ضربه تحول ساز را به امریکا و اسرائیل وارد سازد بدون آنکه هیچ خطری برای میهن ما به دنبال نیاورد و در عین حال یک بار برای همیشه مانع استمرار چنین ترورهای جانگدازی باشد. پاسخ را باید در ریخت شناسی ژئواستراتژیک غرب آسیا و نیز چرایی تشکیل رژیم سعودی سپس اسرائیل و مهمتر از آن علت اعتیاد آمریکا به مداخله در این منطقه یافت.

 

فریب اسرائیل را نخوریم

علیرغم آنکه تل آویو مسئولیت هیچ تروری را نمی پذیرد و سیاست ابهام (به قول خودشان Enigma) بخش جدایی ناپذیر راهبردهای خارجی آن را شکل می دهد اما رژیم صهیونیستی در همه برنامه های ضد انسانی امریکا و انگیس حاضر است. بعد از هر ترور وارد یک بازی در جنگ نرم شده و از رسانه های گوناگون غربی به چنان پیام ارسال می کند که آنها این اقدام را انجام داده اند تا مردم ایران را وارد بازی سوم کند؛ اینکه ما می توانیم به نطنز و سایر سایت ها حمله کنیم، متحدان ایران را در عراق و هر هفته در سوریه بزنیم و اخیرا یک دانشمند هسته ای آن را ترور کنیم ولی تهران هیچ اقدامی نمی تواند انجام دهد آن هم با وجود اینکه تهران می خواهد و بارها بر انتقام سخت تاکید کرده است. اما این همه ماجرا نیست. اصل قضیه این است که چرا اسرائیل پیشقراول می شود با آنکه نمی خواهد رسما مسئولیت این اقدام را به عهده گیرد؟


رژیم صهیونیستی در وضعیت بسیار بدی است و تظاهرات های مکرر صهیونیستها در سرزمین های اشغالی 1948 همچنان استمرار دارد و انتخابات های مضحك کنست نیز مزید بر علت شده، بر این اساس نه فقط ناتانیاهو (که دارای پرونده های قضایی است) بلکه کل این رژیم نیازمند یک جنگ بزرگ است تا بتواند انسجام سابق خود را بازیابد. در اصل اگر این جنگ به نحوی روی دهد که تل آویو در نقش شروع کننده آن نباشد بلکه یک مدافع خود را نشان دهد بهترین هدیه به تل آویو برای رهایی از نابودی خواهد بود. به این دلیل که هم می تواند حمایت جهانی به ویژه مردم کشورهای غربی را به دست آورد، هم صهیونیستهایی که از سیاست های سرگردان افرادی مانند پرتس، اولمرت، شارون و ناتانیاهو به ستوه آمده اند باردیگر مجبور شوند مطالبه خواسته های خود را به زمانی دیگر موکول سازند و به سان سربازی به این رژیم خون آشام خدمت کنند. دولت تل آویو هم بهانه خوبی برای جلوگیری از مهاجرت (فرار) صهیونیستها به دست می آورد.


دسیسه سال 2020

در سال 2004 تیتر روزنامه اسرائیل اینسایدر این بود ((سال 2020 مسجد الاقصی در زلزله ای [ساختگی] خواهد ریخت پس از آن جهان دیگری متولد خواهد شد.)) چنانچه به تحولات این سال دقت کنیم به تلاش های گوناگون صهیونیست ها در اتفاقات مختلف یا بهره برداری از آنها می توان پی برد. به یاد آوریم که سپهبد شهید سلیمانی در ابتدای این سال ترور شد، انفجار لبنان، تحولات سریع ضد ایرانی در عراق و لبنان، تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران، سوریه و لبنان و... در انتهای سال 2020 نیز ترور پروفسور شهید فخری زاده که همه این موارد با سرعت بسیار و نیز پی در پی روی دادند.


به تحرکات بیهوده ناتانیاهو در برقراری روابط با شیخ نشین های منطقه و نیز معامله بی فرجام قرن نگاه کنیم که هیچ مشکلی از اسرائیل برطرف نکرد. در چنین شرایطی است که یک حمله کوچک می تواند بهانه جنگی فراگیر باشد و آن نیز کمکی بزرگ به بقای این رژیم شود.

 

چه می توان کرد؟

سوال راهبردی که پاسخش سرنوشت ساز خواهد بود این است که چگونه هم انتقام بگیریم هم درسی موثر به امریکا و انگلیس بدهیم که بار خود را بسته و برای همیشه از منطقه غرب آسیا بگریزند؟ پاسخ در عربستان نهفته است؛ تا زمانی که آل سعود در قدرت باشند قطعا امریکا و انگلیس بر جزیره العرب که از دو منظر برای آنها دارای اهمیت راهبردی است، استیلا خواهند داشت؛  اهمیت اول به دو مولفه باز می گردد؛ ذخائر هیدروکربنی خلیج فارس و جزیره العرب سپس راهگذرهای راهبردی مانند باب المندب، سوئز و هرمز که هر دو مولفه برای آنها دارای ارزش ژئواستراتژیک و ژنواکونومیک به صورت همزمان است. اهمیت دوم هم از دو منظر دارای ارزش استراتژیک است؛ اول وجود اماکن مقدسه حجاز که کنترل آن می تواند بر جمعیت مسلمانان جهان تاثیرگذار باشد. دوم جمعیت شیعیان در منطقه الاحساء (که بیشترین ذخائر نفت عربستان در آن استان وجود دارد.)


اساس تاسیس اسرائیل دقیقا برای حفاظت از بقای رژیم سعودی است تا استیلای غرب بر چهار مولفه راهبردی حفظ شود. درنتیجه امریکا و انگلیس از طریق این دو رژیم است که در منطقه قدرت مداخله دارند. پس از انقلاب اسلامی ايران، اهمیت آل سعود برای غرب به شدت افزوده شد چراکه امریکا و انگلیس نمی خواهند تجربه ضد غرب در ایران و حتی مقاومت شیعيان عراق در منطقه راهبردی الاحساء تکرار شود.


چنانکه مردم یمن در دفاع از خود بتوانند رژیم اشغالگر سعودی را شکست دهند و همزمان موجی اجتماعی از آزادی خواهی و جمهوری خواهی در شرق و غرب عربستان ایجاد شود و به قیام منجر شود و... در آن صورت باید کار دولت سعودی را خاتمه یافته دانست که این موضوع به خارج شدن چهار مولفه فوق از کنترل امریکا منتهی مي شود.


از آن پس، دیگر رژیم صهونیستی فاقد ماهیت راهبردی برای غرب خواهد بود که برچیدن آن بیشتر برای غرب خاصیت خواهد داشت. بنابراين با حمايت از حق تعيين سرنوشت مردم عربستان و یمن هم مي توان امريكا را از منطقه بيرون كرد هم نابودي اسرائيل را به نظاره نشست آن هم بدون آنكه نيازي به شلیک حتی یک فشنگ به صورت مستقيم باشد. هيچ مسئوليتي نيز متوجه ايران نخواهد بود.


بنابراین یاری رساندن سیاسی و بین المللی به ملت یمن و کمک به مردم حجاز و الحساء برای رها شدن از زیر بار رژیم ستم شاهی سعودی می تواند بهترين پاسخ به تحريم هاي امريكا، مداخلات انگليس و تروريسم اسرائيل باشد.


به بیان دیگر، نتيجه اعمال يك دهه اخير آنها بايد نابودي مهمترين برگ برنده غرب يعني دولت سعودي باشد آن هم به دست مردم عربستان در انقلاب هايي مردمي در شرق و غرب آن كشور.


پس نیازی نیست خود را مشغول پاسخ مستقیم به رژیم رو به نابودی صهیونیستی کنیم بلکه می توان با حمایت از جنبش های آزادی بخش کار دو رژیم را در یک جنگ تمام کرد. به ویژه آنکه مقاومت های ضد اشغالگری و آزادی بخش هم در منشور ملل متحدد تایید شده هم از در قوانین بین الملل منعی برای آن وجود ندارد.


به دعوت اروپا به خویشتنداری هم نباید هیچ توجهی کرد؛ آنها برای رهایی آنها از تبعات نبرد در سرزمین هایی است که به ذخائر نفت و نیز راهگذرهای راهبردی غرب آسیا مربوط هستند. آنها از افزایش قیمت نفت و بحرانی که در اقتصاد جهان می گذارد بیمناک اند پس نباید توصیه های آنها را توجه به ویژه آنکه اروپا هرگز هزینه ای نظرات خود را نمی پردازند. پس با اطمینان کامل بر طرح های هوشمندانه پاسخ به ترورهای اخیر متمرکز شویم.

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: