صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۰۸:۱۶ - ۲۲ دی ۱۳۹۹ - 2021 January 11
کد خبر: ۷۳۶۵۳
ترجمه گزارش «اندیشکده آتلانتیک»

دستورالعمل دولت بایدن در یمن

همسو کردن دیدگاه قدرت های بزرگ در مسئله یمن خیلی دشوار نیست زیرا هیچ یک از اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل علاقه و منافع زیادی در یمن ندارند و همه از یک نظام امنیتی با ثبات در خاورمیانه بهره می برند زیرا مهم ترین هدف آن ها حفظ امنیت مسیرهای تجارت بین المللی و محموله های نفتی است.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ دولت جدید بایدن با خاتمه بخشی به جنگ یمن می تواند به دو هدف اعلامی خود الف) احیا و بازیابی نقش رهبری آمریکا در مسائل بین الملل ب) کاهش تنش در منطقه خلیج فارس دست یابد. دولت باراک اوباما رئیس جمهور پیشین؛ یمن را در تلاش برای دستیابی به برجام و تامین اهداف کوتاه مدت مقابله با تروریسم با تکیه بر استفاده از پهباد علیه القاعده در شبه جزیره عرب قربانی کرد. اما دولت دونالد ترامپ از استدلال عربستان و امارات متحده عربی مبنی بر این که «حوثی ها» به عنوان نیروی نیابتی ایران قصد دارند یمن را تسخیر تا نفوذ خود را درتنگه باب المندب و دریای سرخ گسترش دهند» حمایت و پشتیبانی نمود.


ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی در سال 2015م برای مقابله با نفوذ ایران جنگی علیه انصارالله شروع کردند تا معادله به نفع این گروه را با تغییر همراه سازند. این دقیقا مشابه مداخله ای بود که عربستان سعودی به نمایندگی علی عبدالله صالح رئیس جمهور وقت در سال 2009-2010 علیه انصارالله انجام داد. بار دیگر آنچه به عنوان یک کشمکش داخلی برای قدرت در یمن آغاز شد، به یک درگیری خطرناک منطقه ای تبدیل شده است که فقط فقر، بیماری و قحطی را به همراه آورده است. دولت بایدن با ممانعت از بی ثبات سازی بیشتر منطقه و جلوگیری از تداوم بدترین فاجعه بشردوستانه جهان؛ از این فرصت برخوردار خواهد بود تا اشتباهات گذشته ایالات متحده آمریکا را اصلاح کند.


تصرف صنعا از سوی انصارالله باعث شد تا ائتلاف عربی زمینه جنگ علیه این گروه را فراهم سازند که با تایید غیرمستقیم دولت اوباما همراه بود و در طی جنگ، ائتلاف از حمایت و پشتیبانی مادی و نظامی آمریکا برخوردار شد. این اقدامات در حالی که به هیچ یک از اهداف اصلی خود دست نیافت بلکه مداخله نظامی به رهبری عربستان سعودی ضمن تخریب و نابودی یمن، بزرگترین فاجعه بشردوستانه را به ارمغان آورده است. اگر این جنگ برای یک سال دیگر ادامه یابد یا اگر قدرت های منطقه ای به سمت سازش حرکت نکنند منجر به نابودی کامل یمن و از بین رفتن یک نسل کامل خواهد شد.


از دیدگاه امنیت ملی، «جیمز ماتیس» وزیر دفاع سابق و مقامات مختلف پنتاگون در طی چند سال گذشته ابراز داشتند که جنگ یمن با پیروزی هیچ یک از طرفین پایان نخواهد یافت و در مقابل هشدار دادند که احتمال گسترش آن به سایر کشورها وجود دارد و می تواند امنیت ملی کشورهای دیگر را به خطر بیندازد و آمریکا را به یک جنگ گسترده تر در منطقه بکشاند. ماتیس در دوران حضور خود به عنوان وزیر دفاع تلاش کرد تا از نفوذ خود برای خاتمه بخشی به جنگ یمن استفاده کند. اما در این مسیر، «مارتین گریفیتس» فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن فاقد حمایت و پشتیبانی قدرت های بزرگ است که برای موفقیت در ماموریت ضروری است. این جا جایی است که دولت بایدن می تواند نقش داشته باشد. جنگ یمن دارای سه مولفه به هم پیوسته «داخلی»، «منطقه ای» و «بین المللی» است. خاتمه بخشی به جنگ نیازمند استراتژی پیچیده ای است که با هر سه سطح همپوشانی داشته باشد.


در سال 2013م تحت نظارت سازمان ملل متحد، کنفرانس گفتگوی ملی برگزار شد که میزبان 500 نماینده از مناطق مختلف یمن از جمله نمایندگان جامعه مدنی و احزاب سیاسی بود. منشوری که از کنفرانس بیرون آمد اگر چه جامع اما از یک نقص عمده برخوردار بود و کارگزاران اصلی قدرت در سرتاسر کشور نتوانستند در مورد توافق نامه تقسیم قدرت که برای سیستم سیاسی جدید در یمن بسیار مهم است مذاکره کنند.


موازنه قوا در یمن هر چند پراکنده است اما در حال حاضر یمن بین سه بلوک بزرگ تقسیم شده است.انصارالله با تقریبا صد هزار شبه نظامی و زرادخانه عظیمی از سلاح های سبک، متوسط و سنگین احتمالا قوی ترین بلوک منفرد می باشد. سربازان و وفاداران دولت منصور هادی بیشتر در منطقه حضرالموت و در جنوب ابیان اردو زده اند. سرانجام شورای انتقالی جنوب گروه نیابتی امارات متحده عربی بیشتر در بخش یمن جنوبی فعالیت دارند.این سه بلوک می توانند کارگزار اصلی قدرت برای خاتمه بخشی به درگیری یمن باشد. مهم ترین مسئله برای هر یک از آن هادر توافق نامه صلح نهایی؛ مرز سیاسی منطقه ای آن ها می باشد که در سال 2013 با موفقیت مورد مذاکره قرار گرفت. توافق صلح نهایی باید این اطمینان را ایجاد کند که تقسیم عادلانه منابع طبیعی از طریق تقلیل تقاضاهای غیرمعقول برای کنترل سرزمین انجام شود.


جغرافیای یمن به عنوان امتداد طبیعی شبه جزیره عرب با سواحل دریای عرب و دریای سرخ، عربستان و امارات را وسوسه می کند تا منافع تجاری ملی خود را در آنجا دنبال کنند. شاخ آفریقا مسیر مطلوبی را برای انتقال نفت عربستان به دریای عرب فراهم می کند و در صورت لزوم از این طریق تنگه هرمز را دور می زند. دسترسی به بنادر عدن و مجمع الجزایر سقطری در ورودی دریای سرخ مورد توجه امارات متحده عربی بوده است. با توجه به انگیزه ها و علایق متناقض، همکاری ائتلاف عربی برای خاتمه بخشی به جنگ دشوار است.


ترس از ایران چه واقعی یا ساختگی؛ اغلب به عنوان نخستین محرک استفاده از زور در یمن از سوی ائتلاف عربی مطرح است. گفتگوی گسترده تر آمریکا و ایران باید شامل کشورهای عربی باشد و ایالات متحده آمریکا با میانجی گری باید عربستان سعودی و امارات متحده عربی را متقاعد سازد تا با ایران یک پیمان عدم تجاوز متقابل امضا کنند. توافق صلح نهایی در یمن قطعا می تواند شامل عدم تعرض با همسایگان باشد و در کنار آن ضمیمه جداگانه ای به توافق نامه داخلی بین مخالفان اصلی یمن مطرح شود. علاوه بر این حمایت از گروه های نیابتی مسلح در یک کشور تجزیه شده هرگز نمی تواند امنیت و منافع اقتصادی عربستان و امارات را تضمین کند. با این اوصاف توافق نامه ریاض که منجر به ایجاد کابینه جدید برای منصور هادی شد فاقد عنصر انصارالله و تبدیل آن به یک دولت وحدت واقعی است و در واقع این اقدام گامی به سوی صلح جامع نیست.


در این فرایند، بازیگران بین المللی از جمله آمریکا و سایر صادرکنندگان تسلیحات اروپایی حداقل برای مدت زمان مذاکرات صلح جدید و ترجیحا تا پایان موفقیت آمیز این مذاکرات؛ بر این توافق کنند که از طریق توقف صادرات تسلیحات به منطقه به جنگ یمن خاتمه دهند. رویکرد جدید در قبال بحران یمن باید تمام طرفین منازعه را در بر بگیرد و 5 عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل برای تعیین یک تلاش دیپلماتیک هماهنگ برای صلح در یمن، قطعنامه جدیدی در شورای امنیت سازمان ملل تصویب کنند. بهترین گزینه برای رهبری این تلاش ها، آمریکا می باشد که بیشترین حضور را در منطقه خلیج فارس دارد. برای دولت آینده بایدن، چنین تعهدی متناسب با هدف نزدیک شدن به ایران و حل منازعات گسترده تر بین آن ها در منطقه می باشد.


بنابراین همسو کردن دیدگاه قدرت های بزرگ در مسئله یمن خیلی دشوار نیست زیرا هیچ یک از اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل علاقه و منافع زیادی در یمن ندارند و همه از یک نظام امنیتی با ثبات در خاورمیانه بهره می برند زیرا مهم ترین هدف آن ها حفظ امنیت مسیرهای تجارت بین المللی و محموله های نفتی است.


با توجه به تمرکز مجدد دولت بایدن بر یمن، توافق در مورد آتش بس در سراسر کشور اولین قدم فوری است ؛ زیرا هزینه انسانی فاجعه یمن به طرز وحشتناکی بالا است و همچنان رو به افزایش است. مذاکرات صلح متعاقب آتش بس باید توسط دولت بایدن مدیریت شود. پس از گفتگوهای صلح، یک طرح نجات فوری باید در سطح بین المللی تأمین شود و تحت نظارت نهادهای بین المللی و سازمان های جامعه مدنی اجرا شود. اگر متناسب با نیازهای مناطق مختلف یمن باشد، این طرح می تواند انگیزه دیگری باشد تا طرف های درگیر به سرعت کنار بیایند تا از گسترش فاجعه بشردوستانه یمن جلوگیری کنند. این طرح همچنین باید شامل عناصر حکمرانی خوب و یک برنامه قوی ضد فساد باشد که می تواند جوان تحصیل کرده ای را که از کشور فرار کرده و تخصص آن ها برای کمک به شکل گیری یمن جدید ضروری است بازگرداند. در این راستا مذاکره در مورد روابط جدید آمریکا و ایران باید شامل چندین مسیر جداگانه اما مرتبط باشد که یمن بخشی اصلی آن می باشد. حل مناقشه یمن کمک می کند تا بقیه قطعات پازل بزرگتر خاورمیانه در جای خود قرار بگیرند. مشارکت فعال توسط ایالات متحده امری حیاتی خواهد بود.

 

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: