صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

  • ۱۵:۳۲
  • سه‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱
  • Tuesday 13 December 2022
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۱ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ - 2021 February 05
کد خبر: ۷۶۴۵۹

ناگفته های جامانده از جنگ به روایت زنان

«جنگ چهره زنانه ندارد» نوشته سوتلانا آلکساندرونا اَلکسیویچ، روزنامه‌نگار و نویسنده بلاروسی و برنده نوبل ادبی ۲۰۱۵ در چند سال اخیر به یکی از مشهورترین کتاب‌های جهان با موضوع جنگ تبدیل شده است.

به گزارش راهبرد معاصر مریم ورشو: چشم‌هایتان را ببندید و اگر تخیلتان یاری می‌کند به زمانی که جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد برگردید. بی‌شک اولین تصاویری که به ذهنتان می‌رسد مردانی هستند که اسلحه به‌دست گرفته‌اند و درکنار توپ‌ها و تانک‌ها در خط مقدم جبهه مشغول جنگیدن هستند. راستش را بگویید آیا در تصاویر و تخیلتان چهره‌ای زنانه هم عبور کرده است!؟  حتی  در بیشتر کتاب‌هایی که نویسندگان آنها مردان بوده‌اند نیز زنان بیشتر در نقش پرستار و آشپز در جنگ معرفی شده‌اند، اما واقعیت چیز دیگری است. شاید باید زنی نویسنده می‌آمد تا در کتاب خود که درباره جنگ نوشته‌است برایمان آشکار کند.  

نام کتاب پرآوازه «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» از اورایانا فالاچی را کمتر کسی است که نشنیده باشد، اما گویی در چند سال اخیر کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» از «سوتلانا الکسیویچ»   از آن سبقت گرفته است، زیرا در این کتاب متفاوت ما با زنانی مواجه می‌شویم که از نقش همسر، مادر یا دختر بودن خود بیرون می‌زنند. کتاب جنگ چهره‌ زنانه ندارد درباره زنان روسی‌ است که در جنگ جهانی دوم با آلمان‌ها جنگیدند. زنانی که در خط مقدم اسلحه به‌دست ‌گرفتند، تک‌ تیرانداز بودند  و حتی سربازان مرد را فرماندهی کردند. با این کتاب  نگاه ما به زنان در جبهه تغییر می‌کند. آنها فقط آشپز و پرستار نیستند و حتی مشکلات آنان فراتر از چیزی که در ذهن‌ها متصور است بیان می‌شود. زنانی که حتی توسط سربازان خودی تجاوز می‌شوند. سربازان زنی که پوشیدن دامن و کفش پاشنه بلند را فراموش می‌کنند و عمق فاجعه آنجا است که بعد از جنگ نیز بیشتر آنها حضور در جبهه را برای آنکه بتوانند ازدواج کنند یا خشن به‌نظر نیایند انکار می‌کنند! و جای آنکه مدال شجاعت بر سینه بزنند حضور خود را در جنگ سانسور می‌کنند تا لطافت زنانه آنها زیر سوال نرود. گویی زنان همیشه در تاریخ به دنیا لطافت، مهربانی و زیبایی بدهکار بودند.  کتاب جنگ چهره‌  زنانه ندارد روایت زنانی است که از کابوس‌های خود در سال‌های بعد ازجنگ می‌گویند و اشکمان را جاری می‌کنند؛ به‌طوری‌که حرف نویسنده را درک می‌کنیم وقتی که می‌گوید «ما فقط این‌ها را می‌خوانیم، اما آن‌ها زندگی‌اش کردند».

الکسویچ درد زنان را عریان می‌نویسد و با مستندنگاری  کابوس زنانی را که در شوروی در جنگ شرکت کرده بودند برایمان به‌تصویر می‌کشد. درجایی از کتاب می‌خوانیم: «من شب نگهبان بودم. وارد چادر زخمی‌ها شدم که سروان روی تخت دراز کشیده بود. دکتر گفته بود که نمی‌تونه تا صبح بیدار بمونه. هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. ازش پرسیدم خب چطوری؟ چه کمکی ازدستم بر میاد برات انجام بدم؟ یکهو لبخند زد. گفت پیرهنت رو باز کن من خیلی وقته زنم رو ندیدم. خجالت کشیدم. رفتم و بعد از یک ساعت برگشتم. مرده بود. درحالی که همون لبخند روی صورتش مونده بود».

خرده روایت‌های این کتاب مفهوم رنج را بیش از گذشته برایمان نهادینه می‌کند: جایی از کتاب می‌خوانیم که «بعضی وقت‌ها به‌نظرم می‌رسد که رنج نوع خاصی از دانش است، رشته ویژه علمی است. چیزی در زندگی انسانی وجود دارد که جور دیگری قابل انتقال و محافظت نیست.»

یا وقتی از مادری می‌نویسد که برای عبور از خط بازرسی آلمان‌ها مجبور می‌شود کودک قنداق شده‌اش را نمک‌اندود ‌کند تا پوستش ملتهب و سرخ و شبیه مبتلایان به تیفوس شود، چگونه می‌توان به‌راحتی از این تصویر گذشت؟ مادری که با این کار می‌خواهد دارویی را که برای کمک به پارتیزان‌ها در قنداق مخفی کرده و از خط بازرسی عبور دهد آیا یک زن معمولی است؟

همیشه زنان به جزییات توجه بیشتری دارند و راویان زنی هم که در کتاب جنگ چهره زنانه ندارد با الکسیویچ به گفت و گو پرداخته‌اند دریچه تازه‌ای را برای مخاطبان از واقعیت جنگ باز می‌کنند. هر زن نگاه خود را نسبت به جنگ دارد و این زنان لزوما متفکر نیستند، اما همین زنان عادی روایت‌هایشان را آنقدر ساده و راحت بیان می‌کنند که کتاب را برای مخاطبانی که در جای امن خود نشسته‌اند خواندنی و واقعی‌تر جلوه می‌دهند.

«زندگی، جنگ و دیگر هیچ» نیز نکات خود را درباره جنگ دارد که قابل انکار نیست. فالاچی در این کتاب اصول و قواعد عادی زندگی را زیر سوال می‌برد که چرا در جنگ به آنها بها داده نمی‌شود. مثلا «هرگز کسی به من نگفت که چرا کشتن به خاطر دزدی یک گناه بزرگ است در حالی که کشتن در لباس سربازی باعث افتخار!» و اینکه شرکت کنندگان در جنگ بیشتر از فرزندان کارگران هستند: «می‌خواهی یک چیز را به تو بگویم؟ همیشه پسرهای کارگران هستند که در جنگ کشته می‌شوند». اما همانطور که می‌بینید این نویسنده ایتالیایی هم بیشتر درباره مردان و پسرانی می‌گوید که به جنگ رفته‌اند یا درباره ویژگی‌های انسان‌ها که چگونه در جنگ تغییر می‌کند. مثلا در بخشی از کتاب خود نادیده گرفتن اطرافیانمان را به ما گوشزد می‌کند که چگونه بعد از ازدست دادنشان عزیز می‌شوند «برای کسی گریه می‌کنیم که شاید روزی یک یک سیگار را از او دریغ داشته‌ایم و حالا دیگر مرده و بر نمی‌گردد». تفاوت این دو نویسنده زن دونوع نگاه متفاوت است. اینکه الکسیویچ از زنان نمی‌گذرد!

همه این آثار درباره جنگ را باید خواند. اما خواندن کتاب جنگ چهره زنان ندارد که روایت تکان دهنده کابوس‌ها و تنهایی زنان پرستار، تک تیرانداز، خلبان، رخت شور، پارتیزان و بی سیم چی است را نباید از دست داد تا روی دیگر سکه جنگ را از زبان زنانی بشنویم که کمتر حرفی از آنان زده شد.

کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» را عبدالمجید احمدی به فارسی برگردانده و نشر چشمه منتشر کرده است.

 

همشهری

مطالب مرتبط
نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: