تاجرنیا: وضعیت اکنون روحانی مثل دوره دوم احمدی‌نژاد است-راهبرد معاصر
عملیات مشترک مرزبانان ایران و عراق در مقابله با سلاح‌های غیرمجاز پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت حاج سید علاءالدین میر محمد صادقی رئیس‌جمهور عازم قاهره شد رئیس‌جمهور فردا به مصر می‌رود تاجگردون: ۱۱ میلیارد دلار برای کالا‌های اساسی تخصیص یافت  بودجه ۱۴۰۴ به شورای نگهبان ارسال شد استاندار تهران: تعطیلی‌ها روزانه اعلام می‌شوند ربیعی: رئیس‌جمهور قانون حجاب و عفاف را در دستورکار شورای امنیت ملی قرار داد وکیل پرونده «کنسرت فرضی»: بازداشت پرستو احمدی در مازندران سخنگوی دولت: افزایش دو یا سه برابری بودجه نیرو‌های مسلح صحّت ندارد امام جمعه موقت تهران: هدف رژیم صهیونیستی از نیل تا فرات است / جامعه جهانی برای توقف این رژیم به پا خیزد  واکنش صمصامی به گران سازی نرخ ارز؛ وزیر اقتصاد استیضاح شود + عکس اطلاعیه سپاه: شبکه ضد امنیت ملی در قزوین متلاشی شد بیانیه سپاه / آغاز دورانی نوین از پروسه شکست دشمنان امت اسلامی و غلبه جبهه مقاومت بر توطئه ترکیبی جبهه باطل سخنگوی دولت: اغلب بنزین تولیدی کشور مطابق با استانداردهای یورو ۴ است

تاجرنیا: وضعیت اکنون روحانی مثل دوره دوم احمدی‌نژاد است

فعال سیاسی اصلاح‌طلب معتقد است که اگر اصلاح‌طلبان از عارف حمایت می‌کردند تکلیف‌شان روشن بود و وضعیت اکنون دولت روحانی مثل دوره دوم احمدی‌نژاد است.
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۳ - ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - 2019 May 13
کد خبر: ۱۱۰۸۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
به گزارش راهبرد معاصر ، خیلی چهره‌اش به بازنده‌ها نمی‌خورد؛ اما خستگی رقابت نفس‌گیر آن هم با همسر یک سلبریتی در انتخابات ریاست انجمن دندانپزشکی ایران جزو لاینفک یک مغلوب انتخابات است که شاید در مصاحبه بی‌تاثیر هم نبود.

مصاحبه را گرم شروع می‌‌کند اصالتا اهل قم است ولی تخصص‌اش را در مشهد گرفته. از مشکلاتی که بعد از تبرئه‌اش از اتهام اقدام علیه امنیت ملی در خلال فتنه88 برایش بوجود آمده می‌گوید و در عین حال با لحن آرامی می‌گوید: «خدا توفیق دهد آنچه درست است عمل کنیم؛ چون گاهی اوقات نمی‌دانیم درست چیست». با همین یک جمله مصاحبه آغاز می‌شود.

ساختار رانتی در مجموعه کشور به لحاظ سیاسی و اقتصادی در سال‌های پس از انقلاب را عامل بسیاری از مشکلات کنونی کشور می‌داند.

از هاشمی رفسنجانی انتقاد می‌کند چون معتقد است در دولت دوم اش شخصیت های چپ اسلامی را کنار گذاشت. او می‌گوید: من این را قبول دارم که بخش عمده ای از مسائل اقتصادی و مشکلاتی که بعدها گریبان‌گیر مسئولان کشور را گرفت بعد از جنگ بود و از دولت سازندگی شروع شد.

انتقادات اخیر موسوی خوئینی‌ها از هاشمی رفسنجانی را حاصل رسوبات نگاه قدیمی بدنه سنتی‌تر جریان اصلاح‌طلب می‌داند و در این بین هم رویکرد موسوی خوئینی‌ها و هم هاشمی را محل اشکال می‌بیند.

با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاح طلب و عوض شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران درباره وضعیت اصلاح‌طلبان، سبد رای این جریان سیاسی، ناکارآمدی لیست امید در مجلس و شورای شهر تهران، آینده اصلاح‌طلبی و جریانات سیاسی، دولت روحانی، سخنان اخیر موسوی خوئینی‌ها و وضعیت اقتصادی جامعه به گفت‌و‌گو نشستیم. مشروح این گفت‌و‌گو به شرح زیر است:

 وضعیت فعلی کشور را چگونه می‌بینید و چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟

تاجرنیا: به نام خدا. من از شما و همکارانتان بابت این فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید، تشکر می‌کنم. الان ما 40 سالگی انقلاب را سپری کردیم و و نظام اسلامی با پستی بلندی‌های زیاد و توفیقات و عدم توفیقاتی همراه بوده است. من فکر می‌کنم اگر بخواهیم ارزیابی از 40 سال گذشته داشته باشیم نمی توانیم بدون توجه به همه آنچه اتفاق افتاده و حواشی‌هایی که داشته بررسی کنیم. در ابتدای پیروزی انقلاب مسائل و مشکلاتی مربوط به جریانهای سیاسی و به دبنال آن در ادامه آن 8 سال دوره جنگ دهه اول انقلاب را درگیر مسائل کرد و بخش عمئده‌ای از نیروهای انسانی مخلص را از ما گرفت و طبیعتا در این مدت هم فراز و نشیب‌های زیادی داشتم؛ اما در مورد وضعیت فعلی نظام، من فکر می‌کنم آنچه که ما در آن زندگی می‌کنیم نه متناسب با قول‌ها و شعارهایی است که قبل از پیروزی انقلاب به مردم دادیم و نه متناسب و شان نظام جمهوری اسلامی است به این معنی که اگرچه انقلاب ما انقلابی برای معیشت مردم و اقتصاد مردم نبود اما بدون شک انقلابی برای تکمیل کردن اخلاقیات در جامعه بود. من احساس می‌کنم در یکسری حوزه‌های اینچنینی مشکلاتی وجود دارد.

ما در مورد معیشت مردم وعده‌هایی داده بودیم که دولت‌های مختلف توفیق لازم را پیدا نکردند. این به معنی این نیست که ما در این حوزه هیچ دستاوردی نداشته‌ایم. یکی از انتقاداتی که به عملکرد سیاست خارجی نظام دارم اما در هر صورت معتقدم که کشور ما یکی از مستقل‌ترین کشورهای دنیا است. ما اگر اشتباه هم تصمیم می‌گیریم چون خودمان تصمیم گرفته‌ایم دارای اهمیت است و شاید این ویژگی را کمتر کشوری در دنیا دارد. از این حیث به نظر من یک برجستگی در کشور ما وجود دارد. نکته مهم در وضعیت موجود نوعی بی‌اعتمادی بین مردم و حاکمیت است اعم از دولت و سایر دستگاه‌های مربوطه. این مسئله باعث شده کشوری که داعیه استقلال دارد و پشتوانه اصلی آن نیز خواست مردم بوده به شدت آسیب‌پذیر شود. ما اگر می خواهیم در دنیا با اقتدار بمانیم باید در داخل ارتباط نزدیکی با مردم داشته باشیم. من احساس می‌کنم این ارتباط و اعتماد دچار خدشه شده است. البته انتظارات مردم انتظارات زیادی نیست.

همین الان نیز اگر مسئولان به شعارهای اولیه انقلاب برگردند یعنی همان نگاه‌هایی که در حوزه آزادی و جمهوریت وجود داشت و هم در بحث‌های اقتصادی و زیست اجتماعی وجود داشت و مردم احساس کنند که مسئولان از جنس انها هستند. مقداری این فاصله ایجاد شده و این ها من را که هرچند در اوایل انقلاب کودکی بیش نبودم، نگران می‌کند چون دلبستگی به ساختار و نظام جمهوری اسلامی دارم. من معتقدم در شرایط کنونی آلترناتیو بهتری وجود ندارد؛ اما این وضعیت اکنون ما را در آستانه یک تحول مهم قرار داده است این تحول می‌تواند یا به نفع استمرار و قوت جمهوری اسلامی و قوت آن باشد و یا به مسیری ببرد که برای هیچکس قابل قبول نباشد.

 اشاره فرمودید که مردم احساس می کنند فاصله‌ای بین آنها و حاکمیت وجود دارد. این فاصله طی سال‌های پس از انقلاب مولود چه رویکردی است؟

تاجرنیا: اصلی‌ترین ریشه این فاصله به دلیل یک ساختار رانتیِر در مجموعه کشور به لحاظ سیاسی و اقتصادی است. به لحاظ سیاسی برای اینکه وجود برخی از فیلترها و موانعی که بر سر راه‌ها افراد و جریانات مختلف ایجاد شده امکان فرصت برابر عرض اندام از افراد را سلب می‌کند و به برخی‌های امتیاز بیشتر می دهد. در حوزه اقتصادی وجود یک اقتصاد رانتیر و مجوزگرا که شرایط را ناعادلانه کرده است و در ادوار مختلف هم وجود داشته و هرچه به جلو آمده‌ایم نه تنها کمتر نشده بلکه بیشتر شده است. مردم می‌بیند یک فرد فرهنگی همانند آنان نماینده مجلس می‌شود و بعد از یک الی سه اسل زندگی‌اش زیر و رو می‌شود. یا یک فردی رئیس سازمان دولتی می شود و یا در یک شهرداری مسئولیت پیدا می‌کند و زندگی‌اش تغییر می‌کند بنابراین این‌ها در ممرعا و منظر مردم است ممکن است که نسبت به آن واکنش نشان ندهند اما آن را حس می کنند. این شکاف در این دو بخش است و ریشه آن عدم برقراری فرصت‌های برابر برای همه آحاد جامعه با توجیهات مختلف است.

فارس: بخش عمده‌ دولت‌هایی که مجری سیاست‌های اقتصادی بودند عموما جریان اصلاحات داعیه‌دار آنها بوده، هرچند در یک برهه‌ای همچون دولت سازندگی که اصلاحات موافق با آن نبوده اما ما دوران آقای خاتمی را داشتیم. بررسی ها نشان می دهد که بیشتر این دولت‌ها که رویکردهای اشتباهی داشتند که مولود این وضعیت است جریان اصلاحات بوده است. آیا شما این را می‌پذیرید که دولت اصلاحات باید سهم خود در وضعیت فعلی را بپذیرد؟

تاجرنیا: من کمی در فرض شما اشکال وارد می‌کنم به این معنی که بعد از شرایط دوران جنگ که حداقل در دهه اول پیروزی انقلاب فاصله شکاف بین مردم و مسئولان به آن شکل وجود نداشت من معتقدم که شروع این فاصله از دولت سازندگی شروع شد؛ اما یادمان نرود چون مرحوم آیت الله هاشمی در دهه اخیر مواضعش تغییر کرد ایشان را به سمت اصلاح‌طلبان تقسیم‌بندی نکنیم. نباید فراموش کنیم که آقای هاشمی بلافاصله پس از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به صورت کامل رئیس جمهور مورد حمایت جریان سیاسی اصولگرا بودند و برخی از اعضای جریان چپ اسلامی هم چون کاندیدای جدی در آن برهه نداشتند از هاشمی حمایت می‌کردند. ما یادمان نرفته که بحث تا جایی پیش رفت که در نماز جمعه‌ها عده‌ای شعار می‌دادند که مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبر هم دشمن پیغمبر است. «پی آنگاه کیو».

*بخش عمده ای از مشکلات اقتصادی  از دولت سازندگی شروع شد/هاشمی اصلاح‌طلب نشده بود

 «پی آنگاه کیو» یعنی چه؟

تاجرنیا: یعنی مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است. دوران اقتداری که آقای هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری خود داشت بی‌نظیر بود و در هیچ دوره‌ای این اقتدار را شاهد نبودیم و تنها دوره‌ای که ایشان هم رئیس جمهور بود و هم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و منصوب رهبری بود. در دوره نخست دولت آقای هاشمی یک استفاده نصف و نیمه از تکنوکرات‌های چپ اسلامی صورت گرفت اما آقای هاشمی در دوره دوم دولت این تکنوکرات‌های چپ را کامل کنار گذاشت. مثلا آقای خاتمی را با آقایان میرسلیم و لاریجانی، آقای دکتر معین را با هاشمی گلپایگانی و عبدالله نوری را با آقای بشارتی جایگزین کرد. من در مورد آقای هاشمی رفسنجانی جدای از شخصیت ایشان قبول ندارم که آقای هاشمی در اصلاحات است. من این را قبول دارم که بخش عمده ای از مسائل اقتصادی و مشکلاتی که بعدها گریبانگیر مسئولان کشور را گرفت بعد از جنگ بود و از دولت سازندگی شروع شد.

حتی من ورود نظامیان به عرصه اقتصادی را که سم مهلک می‌دانم از زمان آقای هاشمی رفسنجانی شروع شد. بدون شک یکی از بهترین دوران از نظر مسائل معیشتی، اقتصادی و نزدیکی با افکار عمومی در دولت آقای خاتمی بود. این را من نمی‌گویم این را آمارهای جهانی از نظر اقتصاد رانتیر، غیر شفاف نبودن مالیاتیمی‌گوید. رهبری در مورد اقتصاد و معیشت همیشه تاکید داشتند که اقتصاد باید در سفره مردم دیده شود. شاید شما سنتان اقتضا نکند اما بنده که در مجلس ششم حضور داشتم شاهد بودم که ورود و خروج پول مردم در زمان اصلاحات، نظم و نسخ داشت یعنی اگر سالی 20 درصد تورم داشتیم و درآمد مردم 20 درصد بود یک شهروند می‌توانست با برنامه‌ریزی به اهداف خود در خرید خودرو و یا مسکن دست یابد. باز هم می‌گویم هیچ چیز مصون از اشتباه نیست. اکنون هیچکس حاضر نیست مسئولیت دولت اقای احمدی نژاد را بر عهده بگیرد اما در دور اول و دور دوم اصولگرایان تمام قد پشت احمدی نژاد ایستادند. ما از دولت آقای روحانی حمایت کردیم و پای اصلاح طلبان هم نوشته شده و نمی توانیم هم از این مسئله خودمان را مصون بداریم. آقای روحانی یک چهره اصلاح طلب نبوده و نیست، وی یک چهره عضو جامعه روحانیت مبارز و یک راست سنتی متعادل است. از حلقه اولیه آقای روحانی مشخص می‌شود که وی چقدر به سمت اصلاح‌طلبان است و چقدر به سمت اصولگرایان. آقای نوبخت در مجلس ششم عضو فراکسیون اصولگرایان بود. از این تیپ‌های راست سنتی که به کارگزان نزدیک‌تر بود اما در تقسیم بندی‌های فراکسیونی مجلس ششم، در فراکسیون اصولگرایان قرار داشت.

*اصلاحات از روی ناگزیری به سمت روحانی رفت/نمی‌توانیم از مسئولیتی که داریم شانه خالی کنیم

سابقه آقایی واعظی در وزارت خارجه و مجموعه‌های مختلف مشخص است و آقای نهاوندیان نیز همینطور. ما نمی‌توانیم در مورد آقای روحانی از مسئولیتی که نسبت به این موضوع داریم، شانه خالی کنیم اما اصلاحات از روی ناگزیری به سمت روحانی رفت.ظرفیت اصلی ما برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 آقای خاتمی بود اما ایشان نمی توانست بنا به دلایلی کاندیدا شود.

*عارف ظرفیت همه اصلاح‌طلبان نبود

 آقای عارف را که در صحنه داشتید؟

تاجرنیا: آقای عارف ظرفیت همه اصلاح طلبان نبود. اقبال بسیاری از بخش‌های مهم اصلاحات و به عبارتی اصلاح‌طلبان پیشرو که وزن زیادی نیز دارند به سمت آقای عارف نبود.

*دولت تدبیر و امید تلاش جدی در جهت حذف کردن اقتصاد رانتی و فساد زیرپوستی نداشته است

یعنی آقای عارف را قبول ندارند؟

تاجرنیا: بالاخره اقبال به سمت اقای عارف برای ریاست جمهوری نبود. ضمن اینکه وقتی شما نمی‌توانید همه ظرفیت‌ها را به میدان بیاورید باید به این توجه داشته باشید که حوزه سیاست یک حوزه نسبی‌گرایی است و باید بر روی کاندیدایی فکر کنید که بتواند پیروز شود. من معتقدم که متاسفانه بعد از دوران آقای خاتمی که فضا مقداری متعادل شده بود اما در دوره آقای احمدی نژاد علی رغم شعارهایی که داده می شد ما به شدت شاهد رانتیر شدن بیشتر اقتصاد بودیم و من با کمال تاسف باید بگویم که این مسیر در دولت آقای روحانی نیز ادامه پیدا کرده است و بعضی ها شاید راه و روش‌هایش را نیز بهتر یاد گرفته‌اند که چگونه عمل کنند. بنیاد این مسائل در دولت اقای احمدی نژاد به صورت جدی نهادینه شد و اکنون بسیاری از پرونده های فساد نیز ریشه در گذشته دارد هرچند من این دولت را نیز مصون از این مسائل نمی دانم و احساس می کنم در دولت اقای روحانی تلاش جدی هم در جهت حذف کردن اقتصاد رانتی و فساد زیرپوستی در مجموعه سیستم صورت نگرفته و نمی‌گیرد در حالی که دولت و مجلس می‌توانند برای حذف این مسئله تلاش کنند. این از آن جاهایی است که مورد تائید رهبری قرار خواهد گرفت و مردم هم همراهی خواهند کرد. بنابراین من سهم بیشتری در این 40 سال درباره اداره کشور را به اصلاح طلبان نمی‌دهم؛ دهه اول که دوره جنگ بود و به نظرم خیلی قابل ارزیابی نیست اما در 30 سال گذشته من معتقدم نزدیک به یک سوم اداره کشور در اختیار اصلاح‌طلبان بوده و دو سوم باقیمانده نیز در اختیار یک جریان بی‌ریشه اصولگرایی بوده است. من احمدی‌نژاد را یک جریان بی‌ریشه اصولگرایی می‌دانم و کاش در سال 84 یک چهره اصولگرای شناسنامه‌دار و علاقمند به نظام، رئیس‌جمهور می‌شد. من سهم‌مان را در یک سوم اداره کشور می‌پذیرم.

 پس شما تفکرات اقتصادی آقای هاشمی را قبول ندارید؟

تاجرنیا: بحث اقتصادی به این معنی که اقتصاد به چه سمت و سویی رفته را چون من کارشناس این حوزه نیستم، نمی‌توانم نظر بدهم اما معتقدم در اقتصاد علاوه بر آزادی اقتصادی، نگاه عدالت محور هم باید وجود داشته باشد. من احساس می‌کنم این نگاه در دولت آقای هاشمی ضعیف بود. البته در دولت آقای روحانی هم همین نگاه وجود دارد.

*هاشمی و روحانی را از یک جنس می‌دانم

یعنی از یک جنس است.

تاجرنیا: من کاملا آقای روحانی و آقای هاشمی را از یک جنس می‌دانم.

 صرفا از لحاظ اقتصادی؟

تاجرنیا: از لحاظ رویکردهای مختلف.

*هاشمی هیچ تلاشی برای توسعه سیاسی و تقویت احزاب نکرد

 مثلا؟

تاجرنیا: مثلا رویکردهایی مثل نگاه به حاکمیت،‌حوزه اقتصادی و سیاست داخلی؛ آقای هاشمی در زمان ریاست جمهوری خود هیچ تلاشی برای توسعه سیاسی و تقویت احزاب نمی‌کند و وقتی آقای بشارتی را به وزارت کشور منصوب می‌کند این مسئله بیشتر نمود دارد. چرا که آقای بشارتی هیچ اعتقادی به این روش‌ها ندارد. اکنون در دولت آقای روحانی می‌بینیم یک اصولگرا در حوزه وزارت کشور قرار گرفته و نگاه توسعه سیاسی به آن معنا وجود ندارد. دموکراسی با احزاب همزاد است نمی‌توانیم بگویم می‌خواهیم جمهوریت ایجاد کنیم اما احزاب در آن نقشی نداشته و برجسته نباشند.من احساس می‌کنم که دولت آقای هاشمی و دولت آقای روحانی در این آبشخور تفکری به هم نزدیک هستند.

 وقتی آقای روحانی از آبشخور فکری آقای هاشمی متولد شده چگونه در انتخابات 92 مورد حمایت اصلاح طلبان قرار می‌گیرد. بگذارید اینگونه سؤال را بپرسیم. امروز هویت اصلاح طلبی در معرض نابودی است و اصلاح طلبان در مواجهه با دموکراسی بر روی اسب برنده شرط بندی کرده‌اند بدون اینکه به هویت خود توجه داشته باشند.

تاجرنیا: ما در سیاست یک نگاه نسبی‌گرایی داریم بنابراین نگاه مطلق وجود ندارد.و هیچ یک از بیانات فکری هم این نگاه مطلق را نداشتند. شما دیدید که جریان اصولگرا در حمایت از آقای احمدی‌نژاد هم چنین نگاهی نداشت چرا که دیدند فردی پیدا شده شعارهای مردمی می‌دهد بنابراین از احمدی‌نژاد حمایت کردند و در نهایت دیدند احمدی‌نژاد آنچه که آنها می‌خواستند نبود. من معتقدم در این موضوعی که شما اشاره کردید نکته مهم این است. به عنوان مثال اگر بخواهیم در یک جاده حرکت کنیم اما یک خودروی مزاحم دائما خودش را به ما بچسباند و بخواهد به نوعی ما را از مسیر منحرف کند بنابراین تا بخش زیادی می‌توانند ما را به جاده خاکی بیندازد. بنابراین مسئله‌ای که در کشور وجود دارد این است که اجازه دهیم یک جریان سیاسی تمامی ظرفیت‌های خود را به میدان بیاورد. وقتی ما در انتخاب ریاست جمهوری پیغام می‌فرستند فلان شخص نباید برای انتخابات کاندیدا شود و یا شرایط برای آن شخص مهیا نیست و یا صلاحیت افراد رد می‌شود بنابراین گزینه پیروز شدن در انتخابات نکته مهمی خواهد بود و نمی‌شود به آن توجهی نداشت.

*اگر رئیسی رای می‌آورد وضعیت کشور خراب‌تر از الان بود!

اکنون هیچ جریان سیاسی مامور به تکلیف رفتار نمی‌کند. بالاخره بعداز گذشت 40 سال از پیروزی انقلاب جریانات سیاسی مامور به نتیجه هم هستند. صرف اینکه من امروز کاری انجام دهم و نتیجه هر چه شد پاسخگوی شیوه حکومت داری نیست. وقتی در عرصه سیاسی احساس می‌کنیم احتمال پیروزی شخصی مانند آقای عارف ضعیف است و اگر حضور پیدا کند علاوه بر شکست رای ادامه مسیر احمدی‌نژاد توسط فردی دیگر قوت می‌یابد عقل سیاسی که نه اتفاقا دلسوزی برای مردم کشور اقتضا می‌کند که شما شرایط را به گونه‌ای دیگر دنبال کنید. بنابراین با وجود انتقاداتی که به دولت آقای روحانی دارم معتقدم اگر آقای روحانی نبود و آقای رئیسی رای می‌آورد وضعیت کشور خراب‌تر از الان بود. من به شخص آقای رئیس جمهور کار ندارم من به نگرش و اندیشه‌هایی که پشت سر یک رئیس‌جمهور حرکت می‌کن اشاره می‌کنم. اگر سیاست ماجراجویانه جمهوری اسلامی بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد ادامه پیدا می‌کرد شرایط بدتر از شرایط فعلی بود. در اواخر دولت احمدی‌نژاد وبحث‌هایی که در مورد تحریم بود و یکی از مسائل جدی بحث اختلال در سیستم‌های ماهواره‌ای و بانکی مطرح شد. شما متصور شوید که یک لحظه دستگاه ATM (خودپرداز) و پست از کار می‌افتاد. چه اتفاقاتی ممکن بود صورت بگیرد.

*وضعیت اکنون روحانی مثل دوره دوم احمدی‌نژاد است

ما در واقع دست به انتخاب درستی زدیم و اکنون پای این انتخاب می‌ایستیم. اصولا یک جریان سیاسی نمی‌تواند بگوید من پای حمایت خود نمی‌ایستم. این نکته را باید اضافه کنم که در بین اصلاح‌طلبان در مورد شخص آقای عارف اجماعی صورت نداشت. من بالشخصه معتقدم اگر از آقای عارف حمایت می‌کردیم تکلیف‌مان در بحث اصلاح طلبی روشن بود. اگر هم نمی‌توانستیم کشور را اداره کنیم حداقل می‌دانستیم که خودمان (اصلاح طلبان) نتوانستیم. وضعیت اکنون دولت روحانی مثل دوره دوم احمدی‌نژاد است. آن زمان اصولگرایان می‌گفتند کی بود کی بود من نبودم اکنون هم بخشی از اصلاح طلبان می‌گویند. و بدترین آفت برای نظام این است که جریانات تابلودار و شناسنامه‌دار به دلایل مختلف نتوانند به عرصه بیایند و آدم‌های دیگری که کمتر بیل‌شان گلی شده حضور یابند و اینها نیز نتیجه ندارد. جریانات سنتی همچون مؤتلفه، ناطق نوری و آقای خاتمی جریانات سیاسی و دارای عقبه‌ای هستند که می‌توانند دولت را کاملا اداره کنند.

*اصلاح‌طلبان و اصولگرایان باید «فراکسیونیسم» را به رسمیت بشناسند

وقتی اشخاصی همچون احمدی‌نژاد و روحانی بر سر کار می‌آیند چون جریان سیاسی نیستند و عقبه ندارند از دو مجموعه اصلاح‌طلب و اصولگرا یار کشی می‌کنند. این یارکشی‌ها شایسته سالاری نیست. بنابراین در همین جا است که رفتارهای باندی شکل می‌گیرد. آقای احمدی‌نژاد دوست جوان خود را از دانشگاه شریف برمی‌دارد و می‌گذارد رئیس بنگاه اقتصادی کشور. آقای روحانی نیز یک باره یادش می‌افتد که فلان شخص را از فلان نهاد امنیتی به دولت بیاورد. اینها آسیب‌هایی است که ما گرفتار آن هستیم. بنابراین من جزو کسانی هستم که معتقدم ساختار جمهوری اسلامی باید یک ساختار دو حزبی شود و دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب فراکسیونیسم را در درون خود به رسمیت بشناسند و اجازه دهند رقابت‌های درون گروهی شکل بگیرد تا تکلیف مردم روشن شود. اینکه یک نفر 8 سال رئیس‌جمهور باشد و برود و هیچ جریان سیاسی نیز حاضر نباشد مسئولیت آن را بر عهده بگیرد تاسف‌بار است.

*ترکیب شوراهای شهر مثل شرکت سهامی است

مسئله‌ای که اشاره کردید که مقدار بیشتری به آن بپردازیم، این بود که گفتید اتوموبیلی راه خودش را می‌رود و یک ماشین مزاحم می‌آید. بعد از انتخابات شورای شهر ما این ماشین مزاحم را ندیدم ولی آن کارآمدی لازم را نمی‌بینیم. به نظر می‌آید که جبهه اصلاحات بیش از ریاست جمهوری و مجلس در شورای شهر مورد سؤال است. چون در آن با سابقه‌تر از آقایان الویری، حق‌شناس و امینی نداریم. ولی کار مشهود و قابل دیدنی از سوی مردم در آنجا هم مشاهده نمی‌شود.

تاجرنیا: حقیقتش خود من هم انتقاد دارم. یعنی وقتی انتقاد دارم که نمی‌توانم صددرصد دفاع کنم. من فکر می‌کنم بخش عمده‌ای از این مسئله به این برمی‌گردد که ترکیب شوراها چیزی مثل شرکت سهامی اتفاق افتاد و الزاماً همه شایستگان در آن عرصه حضور پیدا نکردند. هرچند چهره‌های شایسته‌ای هم بین آنها وجود دارند. نکته بعدی این بود که بالاخره شورای شهر هم یک بخشش وام‌دار نوعی سیاست‌هایی شد که به لحاظ اقتصادی، مالی و منابع درآمدی با مشکل جدی مواجه شد. به هر حال در دوران قبلی و در دوران آقای قالیباف که تقریباً جزو با ثبات‌ترین دوران مدیریتی شهرداری در تهران بود، علی‌رغم کارهای خوبی که صورت گرفت هزینه این کارها به شدت برای مردم تهران هزینه‌های زیادی به وجود آورد. چنین سیاست‌هایی طبیعتاً دور بعد شورای شهر را به زحمت می‌اندازد. البته من نمی‌خواهم همه مشکلات را متوجه آن دوره کنم اما به هر حال بخشی از مسئله متوجه همین نکته است.

*ساختار فعلی اصلاح‌طلبان فقط برای تهیه لیست انتخاباتی شکل گرفته نه برای سیاست‌گذاری

نکته بعدی اینکه احساس من این است که متأسفانه ساختار جدیدی که در مورد اصلاح‌طلبان شکل گرفته ساختاری موقتی است. ساختار سیاست‌گذار و برنامه‌ریز نیست. این ساختار فقط برای تعیین لیست انتخاباتی شکل گرفته نه برای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی. زمان مجلس ششم حزب مشارکت وجود داشت و ۱۰۰ نفری از نمایندگانی که عضو فراکسیون این حزب بودند، آثار کاری‌اش را آنجا مشاهده می‌کردیم. وقتی در حزب در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و در قالب‌های تخصصی برنامه‌ریزی می‌کردند، به صورت طرح به مجلس می‌آمد و یا در قالب لایحه به دولت داده می‌شد. می‌دیدیم که در آن حوزه فعالیتی اتفاق می‌افتد. اینجا یک شورای بدون پشتوانه و رهبری در این جایگاه قرار گرفته است و این صدمات را دارد.
نکته بعد هم که باید بگویم این است که الان اتمسفر و فضایی که در جامعه هست، متأسفانه بسیار بد است. احساس می‌کنم تمام کسانی که در جمهوری اسلامی مسئولیت می‌گیرند، این دوره مسئولیت را فرصتی می‌بینند برای اینکه بار خود را ببندند. متأسفانه در ساختارهای مختلف و نه فقط در قوه مقننه و مجریه و شهرداری و سایر نهادها بلکه در سیستم قضایی و نهادهای نظامی، برخی رفتارها و بحث‌ها را می‌بینیم و از این جهت فکر می‌کنم که شهرداری هم درگیر این مسائل و مباحث هست.

بعضی مواقع خود من از اصلاح ناامید می‌شوم ولی به هر صورت باید تلاش کنیم که با وضع قوانین درست و گرفتن مسئولیت توسط انسان‌های صالح، مشکلات را مرتفع کنیم. ما زمانی در کشور به فکر این بودیم که آدم‌های متعهد بیاوریم و چون تخصص نداشت، خیلی مواقع خیلی چیزها را خراب کرد. الان تعهد به معنای واقعی‌اش در ملاک‌های ما به شدت کمرنگ شده است. به ظاهر تخصصی بودن ما هیچ گزینشی در این خصوص نداریم و همین امر باعث شده که اینقدر آسیب‌پذیر شویم.

وقتی در سطوح بالای تصمیم‌گیری ما شخصیت‌هایی نفوذ می‌کنند که سلامت مالی درستی ندارند، آثار وضعی بدی را در جامعه ترویج می‌کند. این‌ها بعضاً مجموعه‌هایی هستند که در ساختار حکومت همدیگر را پیدا می‌کنند و برخی مواقع با هم گره می‌خورند و مانند تاری در درون ساختار نظام تنیده می‌شوند و بعد می‌بینیم که برخورد کردن با یک مفسده اینقدر دشوار می‌شود.

*باید در سیاست‌ها و تاکتیک‌هایمان یکنواختی باشد

 مصاحبه‌ای از شما دیدیم که گفته‌اید با شهردار شدن آقای نجفی مخالف بودم دلیل این مخالفت چه بود؟

تاجرنیا: مصاحبه نکردم. نکند شما شنود داشتید؟!

 نه عین جمله‌ای است که منتشر شده است. «من به اصلاح‌طلبان در مورد انتخاب آقای نجفی از ابتدا هشدار داده بودم».

تاجرنیا: احساس من این بود که نسبت به حضور آقای نجفی از طرف مقامات عالی نظام یک نکته‌نظرات منفی وجود دارد. من معتقد بودم که سیاست ما در مورد حضور در عرصه قدرت باید سیاستی یکسان باشد. وقتی از آقای روحانی به عنوان یک کاندیدای مورد تأیید نظام حمایت می‌کنیم که عضو جامعه روحانیت هم هست و فردی متعادل است و در این بخش هم اصلاح‌طلبان و هم بخشی از راست سنتی از او حمایت می‌کنند، این نکته که سراغ شهرداری برویم و دوباره یک سیاست‌ دیگری را اتخاذ کنیم، این را مقداری برای جریان سیاسی امر درستی نمی‌دانم. باید در سیاست‌ها و تاکتیک‌هایمان یکنواختی باشد.
اگر احساس کردیم که بعد از اتفاقات ۸۸ و سال‌های پس از آن نیازی به حضور مجدد در عرصه قدرت داریم ،باید به لوازم آن پایبند باشیم. احساس کردم که در آن مقطع حداقل بخشی از افرادی که پیگیر این مسئله بودند، با نگاه‌های دیگر این بحث را دنبال می‌کردند و از این حیث من انتقاد داشتم.

: در مورد عدم ثبات مدیریت در داخل شهرداری چطور؟

تاجرنیا: به نظرم یک بخشش همین جا بود. یعنی وقتی با آقای نجفی که از مدیران خوش‌فکر و با سابقه است به هر دلیلی همراهی نبود که حضور پیدا کند، ایشان نمی‌توانست استمرار مدیریتی داشته باشد. در نهایت دیدید که با اینکه از یک هفته قبل هم می‌گفتند ما به استعفایش رأی نمی‌دهیم هفته بعدش همه رأی دادند مقداری هم این را بدشانسی شورای شهر می‌دانم. مثلاً همین که شهردار جدید به قانون بازنشستگان برخورد و عوضش کردند که البته برای تمکین به قانون باید این کار را می‌کردند، ولی مقداری از این مشکل را بدشانسی در کنار کم‌تدبیری می‌دانم.

*صحبت‌های موسوی خوئینی‌ها را در فضای 30 سال پیش می‌بینم/ قضاوت‌ وی در رابطه با مرحوم هاشمی‌رفسنجانی همه‌ جانبه‌نگر نبود

 اخیراً آقای موسوی خوئینی‌ها در مورد آقای هاشمی اظهاراتی داشتند اولاً تعبیر شما از این اظهارات چیست و دوماً برخی این را اینطور تفسیر کردند که این حرف‌ها به نوعی خطاب به آقای روحانی است چون او را من رویکردهای آقای هاشمی و روحانی طبق آن چیزی که شما هم اشاره کردید به هم نزدیک است.

تاجرنیا: اینکه هدف صحبت‌های آقای خوئینی‌ها پیام دادن به آقای روحانی باشد را خیلی قبول ندارم چون در شرایط کنونی نفعی برایش از این کار تصور نمی‌‌کنم. اما معتقدم که یکی از گرفتاری‌های ما در کشور این است که بخشی از آدم‌های نسل اول انقلاب با هم به لحاظ خصلتی یا جریانی مشکل پیدا کرده‌اند و متأسفانه این مسائل تعمیم پیدا کرده است. خیلی از مجموعه‌های میانسال و جوان جامعه ما با اینکه ممکن است خیلی از آن باورها را قبول نداشته باشند، ولی به همین شکل این تقسیم‌بندی‌ها ادامه پیدا کرده است. فضای بحث موسوی خوئینی‌ها را در فضای صحبت های30 سال پیش می‌بینم. باید قبول کنیم که آدم‌ها خطا دارند و ممکن است تغییر کنند و یا رویه خود را اصلاح کنند. بنظرم آقای موسوی خوئینی‌ها آقای هاشمی را در مقطع ۳۰ سال پیش و در آستانه ریاست جمهوری و زمانی که با سکوت خود منجر به حذف بسیار گسترده در خبرگان شد و نظارت استصوابی شکل گرفت می‌داند. باید بدانیم آدم‌ها تغییر کردند و عوض شدند. ضمناً ما باید شخصیت‌ها را با تمام ابعادشان بپذیریم.

اگر منتقد فلان جریان راست هستم و یا حتی منتقد یک جریان اصلا‌‌ح‌طلبم باید تمام وجوه آن را ببینم و نمره بدهم. احساس می‌کنم که نگاه آقای موسوی خوئینی‌ها در مورد قضاوت‌شان در رابطه با آقای هاشمی همه‌ جانبه‌نگر نبود. ضمن اینکه بخشی از فرمایشات‌شان را می‌پذیرم اما مجموعه بحث‌ها را منصفانه نمی‌بینم. تحلیلم این است که باید به عقب برگردیم و مسائلی که در گذشته وجود داشته است.

آدم‌های سیاسی هوش متوسط دارند و خیلی آی‌کیوی بالایی ندارند. در ساختار جمهوری اسلامی بخشی با رانت آمده‌اند و برخی مواقع کارهایی می‌کنند که ما برای آن کلی تفسیر می‌گذاریم. برای مثال آقای لاریجانی وارد بیت حضرت امام(ره) می‌شود و چون جا نیست، پهلوی آقای خاتمی می‌نشیند و ما کلی در مورد آن تحلیل و تفسیر می‌کنیم. این جناح را به آن جناح ربط می‌دهیم و انتخابات ریاست جمهوری را از درون آن درمی‌آوریم.

*آقای هاشمی در برخی حوزه‌ها بی‌تقصیر نیست/موسوی خوئینی‌ها از هاشمی دلخور است

 البته چنین مسائلی معمولاً ژورنالیستی می‌شود.

تاجرنیا: ژورنالیستی می‌کنند ولی این کلی در جامعه بسط پیدا می‌کند. آقای موسوی خوئینی‌ها آنچه حرف دلش بوده گفته و از آقای هاشمی ناراحتی و دلخوری داشته است. بالاخره آقای هاشمی در برخی حوزه‌ها بی‌تقصیر نیست و نمی‌توانیم بگوییم که تقصیری ندارد. ایشان هم برخی مسائل را مطرح کرد ولی به نظرم نگاه همه جانبه‌ای نکرده است. به نظرم اگر آقای هاشمی بعد از ۸۸ این تغییرات را نمی‌کرد باز هم آقای هاشمی بود و با آن استوانه‌ها و شخصیتی که دارد، انسان ارزشمندی برای جمهوری اسلامی بود و باید در موردش منصفانه قضاوت می‌کردیم؛ کما اینکه نه جریان اصولگرا و نه جریان اصلاح‌طلب هیچ‌وقت نخواستیم آقای هاشمی را به عنوان وجوه کلی و همه جانبه آن ببینیم. یعنی هر دو در حوزه تعریف و تمجید کردن آن دچار افراط شدیم.

شما در صحبت‌هایتان گفتید که آقای هاشمی هرچند در سال ۸۸ مقداری چرخش داشت ولی شاید آقای موسوی خوئینی‌ها می خواستند باری دیگر قالب بندی جریان اصلاح‌طلب را برای بقیه مشخص کنند.

تاجرنیا: بله من هم موافقم و شاید بتوانیم بگوییم مرزهایی هویت‌بخشی ایجاد شد.

*موسوی خوئینی‌ها به دنبال هویت‌بخشی برای جریان خط امام و اصلاح‌طلب بود

: آورده این حرف‌ها بالاخره چیست؟
صرفاً یک خالی کردن عقده از طرف آقای موسوی خوئینی‌ها بود یا اینکه مثل تفسیر برخی دوستان درست است که اکنون اصلاح‌طلبی نیازمند این است که سهمش را در افکار عمومی از رأی آقای روحانی ثبت کند و بگوید که من این مقدار از رأی روحانی را داشتم تا جامعه سرمایه‌ اصلاح‌طلبی را متوجه شود.

تاجرنیا: آقای موسوی خوئینی‌ها اولاً خواسته نوعی هویت‌بخشی برای جریان خط امام و اصلاح‌طلب ایجاد کند و زاویه‌اش را با برخی بحث‌ها بگوید. نکته دوم همانطور که در صحبت‌هایم گفتم، به هر حال وقتی می‌خواهیم آدم‌ها را نقد کنیم، نقدمان باید منصفانه باشد. نه از روی کینه و نه از روی شیفتگی باشد. آقای هاشمی بعد از انتخابات ۸۸ مجموعه موضع‌گیری‌ها و همراهی‌هایی با افکار عمومی و اصلاح‌طلبان و مجموعه منتقد بعد از انتخابات داشتند که این اولاً کار ارزشمندی است؛ ولی به معنی این نیست که افراد را بدون نقص نشان بدهیم و عاری از مشکل بدانیم. برخی از دوستان ما در جریان سنتی چپ، اگر بعد از حضرت امام (ره) مثلا ولایت فقیه در فرد دیگری تعیّن پیدا می‌کرد، ممکن بود سال‌های سال دیدگاه‌های تند و افراطی‌شان را نسبت به ولایت فقیه ادامه دهند. ما انسانیم و باید بدانیم که مصون از خطاب و اشتباه نیستیم و اگر یک مقطع زمانی برای‌مان به وجود آمد و تغییر کردیم و انسان‌های دموکراتی شدیم و در جهت‌های مختلف نشان دادیم به نظرم این کار ارزشمند است.

*بدنه سنتی‌تر جریان اصلاح‌طلب هنوز رسوبات نگاه سابقش را دارد

در بین جریان اصلاح‌طلب بخش جوان‌تر و نوگرا‌ترش کاملاً نشان داد متناسب با گذر زمان، اگر از قدرت خارج شد و درس خواند و یک سری مسائل را فهمید، سعی کرد که این را هم به نوعی پیاده کند. حداقل نگاه حذفی‌اش را از جامعه کم کند. احساس من این است که بدنه سنتی‌تر این جریان هنوز مقداری رسوبات نگاه سابقش را دارد.

 مسئله‌ای که بعد از حمایت جریان اصلاحات از آقای روحانی وجود دارد این است که به خاطر برخی ناکارآمدی‌ها که شما به برخی از آنها اشاره کردید، سرخوردگی بدنه اجتماعی داخل جبهه اصلاحات وجود دارد. با این سرخوردگی باید چکار کرد؟

تاجرنیا: من واقعاً معتقدم که این سرخوردگی که درون جامعه ایجاد شده و در بدنه اجتماعی هست، با وجود اینکه به شدت محبوبیت و آرای اصلاح‌طلبان را کاهش می‌دهد، در عین حال یادمان باشد که این سرمایه را به جناح رقیب نمی‌ریزد؛ بلکه این سرمایه از نظام اسلامی هم رویگردان می‌شود. فلذا بحث خیلی مهم این است که همه باید به این نکته توجه کنند که اگر مردم نگاه‌شان از جریانات سیاسی درون نظام برگشت، ممکن است که با یکسری روش‌هایی اعم از سرکوب و محدودیت بتوانیم به عمرمان ادامه دهیم؛ اما در نقاط عطف ممکن است اتفاقاتی بیافتد که هیچ‌کس راضی به آن نیست. این نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه کنیم.

*اصلاح‌طلبان  باید کارآمدی دولت، مجلس و مجموعه نظام را افزایش داده و یک دلگرمی ایجاد کنند/دلسردی فعلی بیش از همه به ضرر اصلاح‌طلبان خواهد بود

در مورد اصلاح طلبان هم معتقدم که این مسئله وجود دارد و راه آن هم اعتمادسازی است. راه اعتمادسازی در بین مردم کارآمدی نظام است. امروز در دنیا هم بحث مبانی مشروعیت رنگ باخته و همه به مقبولیت و کارآمدی نگاه می‌کنند. بنابراین اگر در یک کشور کاملاً دموکرات مثل اسکاندیناوی با ساختار اقتصادی آنجا توانستید مردم را درست سرپرستی کنید و مردم از شما راضی‌اند، در یک کشور با یک حاکم فردگرا و بدون وجود هیچ نهاد مدنی و اجتماعی مثل امارات متحده عربی هم توانستید مردم را راضی کنید مردم قبول می‌کنند و این مسئله مهم است. اصلاح طلبان هم اگر بخواهند این کار را بکنند باید تمام فشارشان این باشد که در دولت و مجلسی که متناسب با آنها است، اتفاقاتی بیافتد که بتواند کارآمدی دولت، مجلس و مجموعه نظام را افزایش دهد و یک دلگرمی ایجاد کند وگرنه این دلسردی قطعاً بیش از همه به ضرر اصلاح‌طلبان خواهد بود؛ چون سبد رأی جریان اصلاح‌طلب از سبد رأی طبقه متوسط است. این طبقه متوسط در شرایط کنونی به شدت ضعیف و نحیف شده و باید با کارآمدی و به دنبال آن گفتمان‌سازی، بتوانیم آن را برگردانیم.

از عارف انتظار دیگری داشتیم/یکسری لشکر و سرباز پیاده‌ به عارف سپرده‌ایم

 آقای عارف در ایجاد شکاف اجتماعی در پایگاه چقدر مقصر است؟

تاجرنیا: من آقای عارف را خیلی مقصر نمی‌دانم. آقای عارف یک شخصیت شناخته شده و مدیر توانمند اجرایی است ولی از ایشان انتظار دیگری داشتیم. کار راهبری و مدیریت یک فراکسیون در مجلس یک کار تشکیلاتی می‌طلبد. چهره‌هایی را می‌طلبد که به کارهای فراکسیونی و ارتباطات شخصی و مسائل تشکیلاتی و لابی‌های در درون ساختار قدرت بین جناح‌های سیاسی کاملاً آشنا باشند. از فردی که سابقه حزبی به آن معنا ندارد چگونه می‌توانیم انتظار کار تشکیلاتی این‌چنینی داشته باشیم. آن هم با یکسری لشکر و سربازان پیاده‌ای که به دستش سپردیم که هرکدام براساس مصلحت‌هایی در این جریان قرار گرفته‌اند. آقای عارف دوباره در مسئولیت فراکسیون منسجم مثل مجلس ششم نبوده که بتواند اثرگذار باشد. ایشان با یکسری افرادی مواجه است که اگر همه اصلاح‌طلبان تأیید می‌شدند، ۸۰ درصدشان در لیست اصلاح‌طلبان نبودند و بعضی از اینها بعدها آمدند.

*عارف باید بداند که دیگر سخن گفتن، پسر و اطرافیانش سخن گفتن معمولی نیست

ضمن اینکه شاید به برخی از مواضع آقای عارف نقد داشته باشم، اما فکر می‌کنم که نسبت به خیلی از آدم‌های دیگر چهره اصلاح‌طلب‌تری به معنای آرام بودن و به معنای تعامل بودن و در ساختار نظام جمهوری اسلامی تحت قوانین فعالیت کردن دارد. بخش عمده‌ای از هجمه‌هایی که به ایشان می‌شود از سوی چهره‌های رادیکال و با هدف ناامید کردن مردم زده می‌شود. البته آقای عارف هم باید وقتی در این جایگاه قرار می‌گیرد ظرفیت‌های لازم را برای خود ایجاد کند و بداند که دیگر سخن گفتن فردی مثل آقای عارف، پسر و اطرافیانش سخن گفتن معمولی نیست و آثاری را به جا می‌گذارد. این را ناشی از این می‌دانم که آقای عارف چهره تشکیلاتی سیاسی کار کرده‌ای نیست. همین امر هم موجب شد که نسبت به ایشان نامهربانی شود.

*پارلمان اصلاحات متناسب با وزن جریان‌ها و نیروهای سیاسی نیست/نمی‌توانیم در یک جبهه سیاسی دیکتاتوری اکثریت را به کار ببریم

 فرمودید که آقای عارف یک فرد تشکیلاتی نیست و اینکه شورای سیاست‌گذاری اصلاحات عموماً برای برنامه‌ریزی و کار تشکیلاتی شکل نگرفته است؟ پارلمان اصلاحات در چنین شرایطی می‌تواند برای پر کردن این خلاء مؤثر واقع شود؟

تاجرنیا: من معتقد به یک حزب فراگیر با به رسمیت شناختن فراکسیونیزم چه در اصلاح‌طلبان و چه در اصولگرایان هستم. بحثی که در مورد پارلمان اصلاحات شده را متناسب با وزن جریان‌ها و نیروهای سیاسی نمی‌دانم. مسئله بسیار مهم در پارلمان اصلاحات وزن گروه‌های اجتماعی است. چیزی که ما در تصمیم‌سازی‌ها به آن توجه نمی‌کنیم و اینها بعد از مدتی از ما عبور خواهند کرد.

این مسئله مختص اصلاح‌طلبان نیست و در جریان اصولگرایی هم همین‌طور است. وقتی اصولگرایان سنتی و مؤتلفه دست به بازسازی خود، نزد عده‌ای جوان به راحتی از او رد شدند و در اصلاح‌طلبان هم این مسئله کاملاً محتمل است. معتقدم اگر هم قرار است پارلمانی تشکیل شود باید متناسب با وزن سیاسی نیروها باشد. هم میزان تأثیرگذاری کسانی که ظرفیت بیشتری دارند بیشتر شود و هم کسانی که ظرفیت کمتری دارند حذف نشوند. ما نمی‌توانیم در یک جبهه سیاسی دیکتاتوری اکثریت را به کار ببریم. ما حتماً باید بخش‌هایی که ضعیف‌تر هستند را در این مجموعه ببینیم تا بتوانیم موفق باشیم.

به عنوان مثال اگر می‌خواهیم لیست ۳۰ نفری را بدهیم، ممکن است در یک حرکت جبهه‌ایی از۴۱ رأی شما ۲۱ رأی هم داشته باشید و اگر این ۲۱ رأی تمام این لیست ۳۰ نفره را از خودشان ببندند، آن مجموعه ۴۰درصدی، ۳۰ درصدی، ۲۰ درصدی راحت نمی‌نشینند و سعی می‌کنند روش‌های دیگری دنبال کنند. این پارلمان باید به اینها جواب بدهد.

 اخیرا رهبر انقلاب بیانیه‌ای موسوم به گام دوم منتشر کردند تحلیل شما در خصوص این بیانیه چیست؟

تاجرنیا: به لحاظ بحث کلی رویکرد رهبری را در مورد اینکه مقداری مدیریت نظام در سطوح مختلف را به جوانترها بسپاریم کاملاً‌ می‌پسندم و یک بحث مهم و استراتژیک می دانم. فکر می‌کنم حتی بعد از انتخابات سال ۸۴ و با آمدن آقای احمدی‌نژاد، رهبری به دنبال چنین نگاهی از آن زمان بودند. اما آقای احمدی‌نژاد بدترین شکل آمدن به حلقه بسته قدرت را به نمایش گذاشت و با حذف جریانات ریشه‌دار سیاسی و آوردن چهره‌های بی‌ریشه، به نگاه جوان‌گرایی ضربه زد.

اگر می‌بینیم دولت آقای روحانی بلافاصله بعد از احمدی‌نژاد یک دولت مسن، سنگین و با رخوتی است یک بخشش را ناشی از تجربیات غلط دولت آقای احمدی‌نژاد می‌دانم که مجدداً مجبور شدیم امثال نعمت‌زاده‌ها را از صندوق بیرون بکشیم و دوباره مطرح‌شان کنیم. این نگاه را به لحاظ استراتژیک درست می‌دام ولی احساس می‌کنم که متأسفانه این فرصت برابر و این تربیت نیروی انسانی و وزن جریانات جوان در کشور ما برابر و مساوی ایجاد نشده است. هر چقدر که جناح‌های سنتی سیاسی در مجموعه دولتی و بخش‌های اداری نتوانسته‌اند جوانان رشد کنند، در حوزه نیروهای رادیکال جوان میدان زیادی داده شده است. بخش عمده‌ای در قالب هیأت‌های علمی و در مجموعه‌های مختلف کسانی بودند که با نوعی نگرش و نگاه خاص آمدند.
امروز حتی در حوزه علمیه ما جوان‌های مطرح حوزه، آدم‌هایی با رویکرد رادیکال هستند و نگاه همه‌جانبه‌نگر، آرام و تعاملی جایش را به نگاه تند داده است. ما در موقعی که نوجوان بودیم،۸۰ درصد نوجوانان آدم‌های معمولی و متوسط بودند و ۱۰ یا ۵ درصد تیپ‌های تند و شر و شور و ۱۰ درصد هم تیپ‌های سوسول بودند. هر چقدر که به این سمت آمدیم، از وزن بدنه آرام متعادل کم شد و به آن دو سر طیف اضافه شد. امروز یک امام جمعه قدیمی سنتی می‌رود و یک امام جمعه جوان می‌آید و این خطیب جوان برای اینکه خود را مقداری به ساختار قدرت نزدیک کند، سعی می‌کند خیلی تند حرف بزند. ما تولید پناهیان زیاد کرده‌ایم. در تیپ بچه‌های بسیج و کسانی که به آنها امکان دادیم و به حوزه قدرت و اقتصاد آورده ایم و آدم‌هایی که تحمل‌شان نسبت به دیگران مقداری کم است و احساس وظیفه می‌کنند فردا دشمنان را با شمشیرگردن بزنند، این تفکر را ترویج داده‌ایم. ما نگاه آتش به اختیار را مقداری افزایش داده‌ایم و این افزایش باعث می‌شود علی‌رغم اینکه من از نظر استراتژیک قبول دارم ولی از لحاظ تاکتیکی بترسم که اگر تبیین نشود به سمت یک رادیکالیسم سوق پیدا می‌کنیم و فرقی نمی‌کند که چه کسانی باشد. این طرف را هم نگاه می‌کنم که جوانی که به ظاهر از مجموعه‌های منتقد سیستم حاکمیت است، او هم با نفرت خیلی از مسائل را دنبال می‌کند. در هر صورت این سخنان را استراتژیک و مهم می‌دانم و برای فضای امروز جامعه لازم است و به نظرم بخشی از مشکلات ما به خاطر وجود مدیریت سالخورده، پیر و متصلب و با رکود گذشته ما است. آدم‌هایی که در ۲۵ سالگی وزیر شده‌اند و در ۶۵ سالگی هنوز وزیرند و احساس می‌کنند وظیفه شرعی‌شان است که در مسئولیت بمانند. اگر این مسئله و راهبرد در دام نگاه‌های رادیکال و جناحی نیفتد راه برون‌رفت کشور ما از حالت رخوت و بی‌عملی است.

 
منبع : فارس
مطالب مرتبط
ارسال نظر
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمود
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
0
0
موفقیتهای دولت نهم و دهم در پیشرفت کشور وجوانگرایی با هیچ دولتی قابل مقایسه نیست حلقه مدیران فاسد وکهنسال و انحصار طلب در این دوران شکسته شد پیشرفتهای هسته ایی ، خدمات رفاهی و بیمه ایی ، بازتوزیع عادلانه ثروت و تسهیلات ، خودکفایی در تولید بنزین و خدمات الکترونیک و دولت الکترونیک و شفافیت در امور مالی فقط در دوران احمدی نژاد بود او مرد عدالت و خارچشم چپ وراست بود
تحلیل های برگزیده