به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از دیدار رئیس جمهور آمریکا با نخستوزیر ژاپن با برجسته کردن اظهارات ترامپ درباره ایران که از آن به عنوان "تغییر لحن واشنگتن در قبال تهران" در چارچوب تمایل به مذاکره تعبیر شد، رسانه ها از سفر قریب الوقوع شینزو آبه – نخست وزیر ژاپن – به درخواست ترامپ به ایران با هدف میانجیگری میان دو کشور آمریکا و ایران خبر دادند.این سفر در حالی صورت خواهد گرفت شینزو آبه سال گذشته تحت فشار آمریکا سفر برنامهریزیشده خود به تهران را لغو کرد.
انتشار این خبر علاوه بر بازتاب بین المللی، در داخل ایران هم واکنش های مختلفی به دنبال داشت. برخی رسانه ها و تحلیلگران، با توجه به سابقه بدعهدی واشنگتن در قبال ایران در طول 40 سال گذشته به خصوص در موضوع برجام، هرگونه مذاکره با آمریکا را در شرایط کنونی رد می کنند ولی در مقابل برخی رسانه ها و تحلیلگران عمدتا نزدیک به دولت، از سفر آبه به تهران جهت میانجیگری میان آمریکا و ایران استقبال کردند به طوری که روزنامه سازندگی در صفحه اول خود با انتشار تصویر نخست وزیر ژاپن، تیتر زد: "میانجی در راه تهران".
فارغ از واکنش های انجام شده به این سفر احتمالی و اهداف آن، مسئله اصلی این است، در شرایط کنونی که دولت آمریکا با ابزار مختلف در چارچوب سیاست "فشار حداکثری" به ایران است، مذاکره با آن می تواند منافع جمهوری اسلامی ایران را تامین کند؟
برای پاسخ به این پرسش باید سه فرضیه را مورد نظر داشت:
نخست: با توجه به نیت و سابقه اقدامات ضدایرانی آمریکا در قبال ایران، اصل مذاکره با واشنگتن به دلیل اینکه هیچ نقطه مشترک میان دو کشور وجود ندارد، براساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پذیرفتنی نیست.
دوم: اگر در برهه ای – مانند مذاکرات هسته ای – مذاکره ای میان واشنگتن و تهران انجام شده است، صرفا برای اثبات بی نتیجه و عبث بودن مذاکره با آمریکا و اینکه این اقدام آورده ای برای کشور نخواهد داشت– برای برخی جریان سیاسی که راه حل عبور از مشکلات را مذاکره با کدخدا می دانند - صورت گرفته است. تکرار چنین تجربه ای با توجه به اثرات زیان بار برجام، عقلانی نیست.
سوم: رویکر دولت کنونی آمریکا براساس آنچه که مقامات شان بیان و عمل کردند "فشار حداکثری" به ایران جهت پذیرفتن خواسته های واشنگتن است. یعنی با فشار اقتصادی، مقامات ایران را به میز مذاکره بیاورند و سپس با تحمیل خواسته های خودشان در حوزه هسته ای، موشکی و منطقه ای، نیات خود در قبال تهران را عملیاتی کنند.
اکنون با درنظر گرفتن این سه فرضیه و اینکه مقامات جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی مذاکره با آمریکا و دولت ترامپ را نهی کردند، ذوق زدگی برخی جریان سیاسی از سفر نخست وزیر ژاپن به تهران جهت میانجی گری میان ایران و آمریکا و باز کردن مسیر مذاکره میان طرفین قابل تامل است. روند طی شده توسط این جریان سیاسی برای فشار به مقامات کشور جهت پذیرفتن پیشنهاد مذاکره که با تبلیغ خط دوگانه "مذاکره یا جنگ " دنبال می شود، همان تاکتیکی است که قبل از آغاز مذاکرات هسته ای پیگیری می شد. در حالیکه تجربه توافق هسته ای با وجود چندین بار مذاکره با مقامات آمریکایی در سطح وزیرامورخارجه نشان داد که طرف آمریکایی با حسن نیت وارد مذاکره نمی شود و اگر هم توافقی صورت بگیرد پایبندی به آن وجود نخواهد داشت.
در شرایط کنونی، حامیان امروز مذاکره با آمریکا که به دنبال میانجی میان آمریکا و ایران هستند به نوعی که، هر سفری از مقامات واشنگتن و تهران به کشورهای مختلف – عراق، عمان، سوئیس، ژاپن و ... – را به تلاشی برای ایجاد زمینه مذاکره میان طرفین تعبیر می کنند، باید پاسخگوی این پرسش باشند که، دلیل ذوق زدگی از باز شدن مجدد درهای مذاکره با آمریکا در شرایطی که یک نمونه نزدیک به ذهن – برجام – در اذهان عمومی وجود دارد، چیست؟ و حتی با فرض انجام مذاکره، این نشست ها چه آورده ای می تواند برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد؟ اگر قرار است از سفر شینزو آبه به تهران استقبال کنیم، بهتر نیست از نتایج این سفر و ماهیت سفر نخست وزیر ژاپن بعد از 40 سال به تهران که می تواند به بهبود روابط اقتصادی ایران و ژاپن منجر شود، سخن بگوییم تا تقلیل آن به میانجی گری برای یک مذاکره بی فایده؟ فرصت سوزی در عرصه سیاست خارجی که می توانست در چند سال گذشته بدون گره زدن صرف به برجام با توجه به حوزه های دیگر همراه باشد، تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟